۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

[گروه لیمو:9791] شب عطش

یکی بود ،یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

هفت روز است كه زمين را آفريده ‏اند .هفت روز است كه زمين را شخم می‏زنيم . همه گندم‏هاى ممنوعه را كاشتيم و جاودانگى نروييد

همه دانه‏ هاى پنهان در جيب‏هايمان را كاشتيم و ميوه نهال هيچ كدامشان طعم سيب نيمه كاره را نداد . غروب هفتم است . غروبى كه فهميده ‏ايم اين خاك «اموات‏» است و اين زمين مرده استعداد رويش هيچ چيز را ندارد . 
 
امشب، هفتمين شب است . شب نا اميدى از خاك .شب دل بستن به آب! و خبر ساده و كوتاه است: «آب را بسته‏ اند!» 
 
خسته از هفت روز چنگ زدن در خاك، به خيمه می‏رسيم .خبر می‏رسد و خبر ساده و كوتاه است: «آب را بسته ‏اند!»  

بی‏ طاقتيم . بی ‏تاب . لب‏ها ترك خورده . زبان‏ها به كام چسبيده .

 يكى می‏گويد: «الهه آب‏ها! رحمت!»

يكى می ‏نالد: «خداى درياها! ابر!»

 كسى می‏خواند: «فرشته‏ هاى نزول! باران!»
 
آهسته زير لب می‏گوييم: يا قمر بنى هاشم! همه بر می‏گردند .

ناگهان حيرت زده به ما خيره می‏شوند . همه آنهايى كه ارتباط اين اسم را با آب نمی‏دانند! 
 
ته كوزه‏ ها را می ‏تكانيم . مشك‏ها را می ‏فشريم . دريغ از قطره‏ اى

شكم‏هايمان را برهنه می ‏كنيم . می ‏چسبانيم به خاكى كه می‏گويند روزى خيمه سقا بوده است تا له ‏له‏ مان شايد فروكش كند . ايستاده‏ اند . حيرت زده . خيره به ما همه آنهايى كه ارتباط اين خيمه را با آب نمی‏دانند!

امشب، هفتمين شب است . شب دل بستن به عشق . و خبر ساده و كوتاه است: عشق را، پوچ كرده ‏اند . عشق دروغ شده است .

كوچك .

در ابعاد و اندامى حقير كه حتى نمی‏شود آن را شناخت . شناسنامه دارد . و سن و حتى قيافه .
 
و ما خودمان را چسبانده‏ ايم به خنكاى كف خيمه سقا كه می‏گويند عشق را می‏شناسد و می‏تواند آن را باز آورد

و صدا می‏زنيم: «يا ابا فاضل‏» 
 
و حيرت می‏كنند همه آن‏ها كه ارتباط اين لقب را با عشق می‏دانند! 
 
امشب هفتمين شب است . و ما رسيده ‏ايم خسته از هفت روز تنهايى و حقارت . پى قهرمان می‏گرديم . و خبر ساده و كوتاه است: «قهرمانى مرده است‏» 
 
فقط روئين تنان خيالى مانده اند . تهمتنان افسانه ‏اى . پروردگان سيمرغ‏هاى اساطيرى . دست می‏كشيم به عمود خيمه و می‏گوئيم، «يا اباالفضل علمدار» . 
 
می‏دانيم چيزى مثل يك علم كه هيچ وقت‏ بر زمين نمانده است،

دستمان را می‏گيرد . مردى كه افسانه و اساطير نيست . 
 
امشب، شب عجيبى است . شب عطش . هر كف دست كه از آب پر می ‏كنيم «ماه بنى هاشم‏» در آن می‏لرزد . آب از لاى انگشتانمان سر می‏خورد و فرو می‏ريزد . باز كف دستى از آب و آب فرو می‏ريزد . كنار نهر تشنه مانده ايم و آب امشب سر جرعه شدن ندارد .

منتظر قدم‏هاى توست و منتظر تصوير عشق . 
 
امشب تنها اميدى كه براى سيراب شدن هست، مشكى است كه بايد پاره شود و آبش بريزد روى خون دست‏بريده‏ اى و دندانى و چشمى .

وگرنه همه قهرمانان را آب برده است و هيچ نياورده ‏اند و نمانده اند . 
 
امشب هفتمين شب است . شب عطش . و ما بد جورى به تو نياز داريم .

نه به شمعى كه در سقاخانه‏ اى روبه‏ روى تمثالت‏ بگذاريم . نه!

نه به سبزى ‏خوردن‏هاى سفره ‏اى كه لابد سمبل رداى تواند . نه!

ما امشب به قامت رشيد خودت نياز داريم!

خود خودت!

 به دست‏هايت كه باز علم بگيرند . به بازوانت كه تكيه گاه شوند .

به گريه ‏ات پيش حسين (ع) به اين‏كه بگويى:

«جان برادر ديگر طاقت ندارم بگذار بروم‏» .

 به رفتنت . به رسيدنت ‏به نهر آب . به كف آب پركردنت .  به تصوير عشق ديدنت . به آب خالى كردنت . به مشك پر كردنت . به دست‏هاى قلم شده . به چشم‏هاى خون آلود . به مشك تير خورده . به آن كمر كه پيش پاى تو بشكند .

 ما امشب به همه اين‏ها نيازمنديم .

 چون امشب، شب عطش است

 مشك‏هاى آب هستند .

 درياها موج می‏زنند ولى امشب، شب عطش است و ما به مشكى نياز داريم

كه با دندان گرفته باشند و تير بخورد .

قحطى عشق است . 

 
بگو به برادر كه عمود خيمه ات را بر ندارد .

بگو كه می ‏خواهيم برويم، سر به عمود بگذاريم

 و تمام دلتنگی‏هامان را براى قامت «مردى كه نيست‏» گريه كنيم!



--

امید مداح

http://omiddobala.blogfa.com


دلـــــتــــنــــگــــــی پــــــیــــچـــیـــــــــده نــــــیــــســــــتــــــــ . . . ! 

یــــــکـــــــ دل . . . ! یــــــکـــــــ آســـــــمـــــان . . . ! یــــــکـــــــ 
بــــــغـــــض . . . ! و آرزو هــــــــای تـــــــــرکـــــــ خـــــــورده . . . ! 

بـــــــه هــــــمـــــیـــــن ســـــــادگـــــــی . . . !

 



--
=>=>=>=>=>=>=>=> ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم
امام خامنه ای حفظه الله <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر