میخواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
همراه و همگریز تو باشم، خدا نخواست
میخواستم که ماهیِ غمگینِ برکهای
در دستهای لیزِ تو باشم، خدا نخواست
گفتم در این زمانهی کج فهمِ کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم، خدا نخواست
میخواستم که مجلس ختمی برای این
پاییز برگریز تو باشم، خدا نخواست
آه ای پری هرچه غزل گریه! خواستم
بیت ترانهای ز تو باشم، خدا نخواست
مظلوم و ساکتم! به خدا دوست داشتم
یار ستم ستیز تو باشم، خدا نخواست
نفرین به من که پوچیِ دستم بزرگ بود
میخواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
فرهاد صفریان
--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر