--- On :
آن پدر که مانده بی-وطن در حصار غربتی بعید، طفل خود گرفته در بغل صبح روز عید. بوسدش به عشق، گویدش به مهر؛ با غرور جاودانه اش: طفل من! جان من! سرزمین ما؛ مانده از گذشته یادگار، میهن تو افتخار توست! افتخار ماست آن دیار! طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر: «واتس افتخار؟» گویدش پدر: سربلندی است آرمان من؛ آرمان تو؛ آرمان ما، اعتلای نام میهن است، با تلاش و کوشش مدام! طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر: «وات دو یو مین اعتلای نام؟» گویدش پدر: بایدت تلاش، تا که نام سرزمین خود؛ جاودان کنی! پرچمش؛ خار چشم دشمنان کنی! با تلاش من، با تلاش تو، با تلاش ما: میشود وطن پر زنیکی و خالی از بدی طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر: «کن یو اسپیک اینگلیش ددی؟» هادی خرسندی
|
|
|
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر