۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

شعر و صدای استاد امیر هوشنگ ابتهاج: دلی‌ در آتش

 
سلام بر سروران عزیزم
سروده‌ای زیبا از اسطوره ادب و فرهنگ ایران زمین، استاد امیر هوشنگ ابتهاج با صدای نازنین ایشان
پیش کش شما عزیزان

دلی در آتش

چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی ، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و توفانی ، هوایی در من افتاده ست
که همچون حلقه ی آتش درین گرداب می گردم
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست
چه توفان می کند این موج خون در جان پر دردم
وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راه خون آلود برگردم
در آن شب های توفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم
بر آر ای بذر پنهانی سر از خواب زمستانی
که از هر ذره دل آفتابی بر تو گستردم
ز خوبی آب پکی ریختم بر دست بد خواهان
دلی در آتش افکندم ، سیاووشی بر آوردم
چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز
ز خاکستر نشین سینه آتش وام می کردم

نشانی‌ فیسبوک
 
نشانی‌ یوتیوب
 
نشانی‌ مدیا فایر
 
با مهر
دکتر مازیار صدری
انگلستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر