درود
فرنشينان گروه راديو گلها ، شور بختانه د راين چند گاه ، راه اين گروه بدست كساني ، به كژي گرديده است و ديده گر ، سخنان ناهووده و ناسنجيده هستم كه تا پيش از اين د راين گروه ، نمي ديدم ، تا پيش از اين ، همه ياران آنچه را كه از هنر داشتند پيشكش ديگر ياران ميكردند ، اما اينك ياراني هستند كه انديشه هاي خود را چيره گر ميخواهند و در هر دمي كه بدست مي آورند ، بر استادان اين آب و خاك مي تازند ، ازآقاي افتخاري آغاز شد و ما به خاموشي گذرانديم و شايد اندكي هم شادان و همينگونه به آهنگ هاي شاد و مردمي و ... هر روز به گونه اي خرده گيران ، خرده ها گرفتند سپس بر گردانندگان بويژه آقاي كاظميان ، خرده ها را با بد سخني و ناسزا گونه آغاز كردند و اكنون نيز كه استاد شجريان آماج اين تازش ها گرديده است ، بيگمان پايه هاي استادي و ارجمندي ايشان آنسان ستبر و پاياست كه اينگونه سخنان نمي تواند بر ايشان گزندي برساند اما بر من ، برتافتن از اين ناشايستي ها ، بسيار سخت است و از اين خوي نخبه كشي بسيار آزرده مي شوم ،
براي من بسيار سخت است كه اكنون كاربه جايي رسيده است كه هر كاستي را ايشان شوند و دليل هستند و هر آسيبي را ايشان بايد پاسخگو باشند ، اگر كسي گوشه گير است به آن روي است كه استاد زياد توي چشم هستند و چشم ها هم كوچك است پس جاي بسياري را گرفته است ،اگر كسي بيمار است ، استاد گناهكار است چون در اين سن چه گونه هنوز ميخوانند ، ايشان بايد 20 سال پيش باز نشسته ميشدند تا جوان ها بيايند و جاي ايشان را بگيرند ، اين دوستان هنر را با تشك كشتي برابر كرده اند ، آري در كشتي يك مدال داريم و اگر كسي زياد بماند جاي ديگري را تنگ كرده است ولي آيا هنر نيز وزن و مدال دارد .
آخرين ياوه اي كه شنيدم آن بود كه ايشان به مدارج بالاي عرفان نرسيده اند و جواني اين گزينش را خودشان آگاهي پيدا كرده بودند و دانسته بودند كه شگفتا ما گمان ميكرديم كه ايشان عارف بوده ولي ايشان عارف هم نيست ، من گمان مي كنم چند گاه ديگر بگذرد به اين برآيند (نتيجه ) برسيم كه ايشان شايد اصلا خود آقاي شجريان هم نباشد و كسي ديگري خودش را جاي ايشان جا زده و يا كس ديگري ميخواند و ايشان لب خواني ميكنند واقعا اكنون كه كار به اينجا رسيده من اين چيزها را دور از ذهن نميدانم ، هيچ دور نمي بينم كه در آينده بگويند ،همايون ميخواند و شجريان لب ميزند ....و اما من نميدانم چه به اين دوستان ميرسد با اين تيره كاري ها ، چه بدست مي آيد ، من يادم نمي آيد كه در هيچ گاهي استاد خود را عارف خوانده باشد يا حتي خود را استاد خوانده باشد ، فرض گيريم كه استاد را كوبيديم و ايشان را از ميانه برداشتيم و رويش راكم كرديم و ايشان را مانند ديگران خانه نشين كرديم ، چه به دست آورده ايم ، بي گمان هر كس ديگري نيز كه ارزش يابد او را نيز به زير خواهيم كشيد و چه بسا استاد ديگري كه بايد به زيرش بكشيم استاد ناظري خواهد بود . هر چه بالاتر ، حالش بيشتر است ،
من براي اين گروه ارج بسياري را پاس ميداشتم ، ، بسياري از دوستان گلها ، فرمان به نوشتن چكامه هايم مي دادند ، و اما من به گمان اينكه ، اين گروه براي كار ديگريست نه چكامه نويسي بسيار بسيار كم به اين كار پرداختم و اما اكنون شگفت زده ام كه اين گروه نقد و يا نگارش هاي شناساننده و تاريخي در خنياگري و رامشگري ،نوازندگي و خوانندگي و موسيقي را رها كرده است و به نقد شخصيتي ، رواني و هازماني (اجتماعي ) هنرمندان ما پرداخته است كه ايكاش اين بود ،شوربختانه نوشته هايي زرد ، بي هيچ شناخت و بنيان هاي دانشي ريشه هاي درختان كهن سال و ارزنده ما را نشان رفته است و بايد بگويم كه در اين راه به گونه اي همسخنان بسياري را نيز همراه آنان ميبينم ، و برخورنده تر آنكه نوشته ها و اعتراضات من نيز بدست گروه قيچي كه نه حذف شده اند و بازتابي نيافته اند
از اين رو ، ديگر تاب اين بي احترامي به استادان اين ميهن را نداشته و بردباري ام را نمي توانم به فرمان خود درآورم و از اين گروه ميخواهم كه بيرون بروم ، اين نامه را نامه بدرود من بدانيد از سوي ديگر من روش بيرون شدن از گروه هاي ياهو را نياموخته ام و سپاسگذار خواهم شد كه يا شما اين خواسته مرا به انجام برسانيد و يا آنكه روش آنرا به من بياموزيد .
در فرجامين سخن اين نوشتار ، باز هم مانند هميشه از اينكه تا اكنون آموزندگي هاي بسياري را از اين گروه آموخته ام و همچنين ارزشمند ترين خنيا ها را از شما ياران دهش گرفته ام از شما و ديگر ياران ارزشمند گروه بسيار بسيار سپاسگذارم .
با آرزوي تندرستي و شادكامي
بدرود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر