۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

نگرد، نیست -متن




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما را تمام لذت هستی به جستجوست
در پشت چارچرخه ای فرسوده
کسی خطی نوشته بود:
"
من گشته ام، نبود!
تو دیگر نگرد، نیست "
این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت
چشمم برای این همه سرگشتگی گریست...
چون دوست در برابر خود می نشاندمش
تا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمش
در جستجوی آبی حیات؟
در بیکران این ظلمات آیا؟
در آرزوی رحم؟ عدالت؟
دنبال عشق؟
دوست؟
ما نیز گشته ایم!
و آن شیخ نیز با چراغ همی گشت...
آیا تو نیز چون او " انسانت آرزوست؟ "
گر خسته ای بمان و گر خواستی بدان؛
ما را تمام لذت هستی به جستجوست
پویندگی تمامی معنای زندگیست
هرگز
"
نگرد، نیست "
سزاوار مرد نیست!

فریدون مشیری

 

 

                 

 

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر