۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

[گروه لیمو:8575] داستاني زيبا در مورد اثبات وجود خدا

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار،
گفتگوی جالبی بین آنهادر گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: "من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد."
مشتری پرسید: "چرا؟"
آرایشگر گفت: "کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر
خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا
می‌شدند؟ این همه دردو رنج وجود داشت؟ نمیتوانم خدای مهربانی را تصور
کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد."
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمامکرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را
دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: "به نظر من
آرایشگرها هم وجود ندارند."
آرایشگر با تعجب گفت: "چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان
موهای تو را کوتاه کردم!"
مشتری با اعتراض گفت: "نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند،
هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح
نکرده پیدا نمی‌شد."
آرایشگر گفت: "نه بابا؛آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به
ما مراجعه نمی‌کنند."
مشتری تایید کرد: "دقیقاً! نکته همین است.خدا هم وجود دارد! فقط مردم به
او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و
رنج در دنیا وجود دارد
-

--
=>=>=>=>=>=>=>=> آیا به همان میزان که کلاس "دشمن شناسی" میرویم در کلاس "دوست شناسی" هم شرکت می کنیم؟ <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com

برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر