۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

{تفريح و سرگرمي}, [15720] عاقبت چت(طنز)


با تشکر فراوان از دوست خوبم سعید آقا از گروه خوب سیب زرین

شدم با چت اسیر و مبتلایش 
شبا پیغام می دادم برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم 
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد 
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش 
کمان ِابرو و اون قد بلندش 

بگفت چشمان من خیلی فریباست 
ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من 
اسیرش گشته بیمارش شدم من

ز بس هرشب به او چت می نمودم 
به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام 
که باشد همسر و امید فردام

برای دیدنش بی تاب بودم 
زفکرش بی خور و بی خواب بودم

به خود گفتم که وقت آن رسیده 
که بینم چهره ی آن نور دیده

به او گفتم که قصدم دیدن توست 
زمان دیدن و بوییدن توست

ز رویارویی ام او طفره می رفت 
هراسان بود او از دیدنم سخت

خلاصه راضی اش کردم به اجبار 
گرفتم روز بعدش وقت دیدار

رسید از راه، وقت و روز موعود 
زدم از خانه بیرون اندکی زود

چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت 
توگویی اژدهایی بر من آویخت

به جای هاله ی ناز و فریبا 
بدیدم زشت رویی بود آنجا

ندیدم من اثر از قد رعنا 
کمان ِابرو و چشمان فریبا

مسن تر بود او از مادر من 
بشد صد خاک عالم بر سر من

ز ترس و وحشتم از هوش رفتم 
از آن ماتمکده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم، دیدم که او نیست 
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست

به خود لعنت فرستادم که دیگر 
نیابم با چت از بهر خود همسر



نيك اقبال و كامياب باشيد



--


--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر