۱۳۹۲ آذر ۲۲, جمعه

{تفريح و سرگرمي}, [20821] حکایت های امروزی ( جك هاي با مزده )


 

----- Forwarded Message -----
From: ali khazaei <akhazaei2@yahoo.com>
To:
Cc: "dezyani@yahoo.com" <dezyani@yahoo.com>; ahmad gorbani <ghorbani1340@yahoo.com>
Sent: Friday, December 13, 2013 10:19 AM
Subject: Fw: حکایت های امروزی...هه هه هه...ها ها ها







     
 


حکایت های امروزی
آقا ، دولت بياد يه فلسطين تو قم بزنه ، همشونو بياره تو قم و آب و دونشونرا هم بده. والّاهزینه اش از اين كمتر ميشه .ماهم راحت ميشيم!!!!!!
 
وقتى برای كسى فاتحه میخونى ، باانگشتــِت روی قبرش ضربه میزنى؛ این كار درواقع همون لایك زدن به روح شخص مرحومه!! 
ریشه یابى لایك دراسلام ، 
 جلد دوم
 
میگن پول، چرک کف دسته؛ دست ما هم که کُلّاً آنتی باکتریاله
 
​​ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺟﺎﻧﻮﺭﺷﻨﺎﺱِ ﻣﺎﻫﺮ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﯾﻢ!
ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ، ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ...!
 
منطق ایرانی دو حالت داره:
یا حق با منه ،
یا تو نمی فهمی که حق با منه!
 
اگه امیرکبیر الآن کاره اى بود، روزنامه اى به نام "فجایع الاتفاقیه" تأسیس میکرد
 
قبلا فقط هواپیما بود.....
الان اتوبوس راهیان نور و مدارس و سیستم تحصیل ...
چقدر آپشن داریم برای رسیدن به بهشت!
 
شخصی فریاد همی آورد و به خداوند گفت : خداوندا من عاشقتم
ندا همی آمد اى بنده، بيا دوست معمولى باشيم، بهتره !!!
 
یواش یواش داریم از شرایط بخور و نمیر به شرایط نخور و بمیر تغییر وضعیت می‌دیم!...
باشد که رستگار شویم...
 
نشد که بیست و یک دسامبر کره زمین سر و ته بشه ما بیفتیم تو آمریکا، آمریکایی ها هم بیفتن تو ایران!!!
 
کرایه تاکسیا داره به سمتی میره که دیگه صرف نمیکنه بریم سر کار!!!!!
 
اینقدر که بعضیا برای خر کردن آدم سعی میکنن
برای خودشون وقت میذاشتن حتما آدم میشدن
 
به ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ، ﺷﻨﺎ ﻭﺳﻮﺍﺭﮐﺎﺭﯼ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﺪ،
ﭼﻮﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ، ﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺁﺏﺍﺳﺖ، ﻫﻢ ﺧﺮ ﺗﻮ ﺧﺮ!!!
 
مجازات دزدی در ایران :
دزدی کوچک : اعدام
دزدی متوسط : زندان
دزدی میلیاردی : آزاد، همراه با تور کانادا
 
میگم اگه یه پیامبر جدید هم بخواد واسه ایرونی ها بیاد،
نه لازمه شتر از لای کوه بکشه بیرون نه با عصا دریای خزر رو نصفه کنه،
همین که قیمت ها رو برگردونه به شش ماه قبل، ملت بهش ایمان میارن:))))
 
بچه که بودم از تاریکی میترسیدم ، الان وقتی قبض برق میاد، از روشنایی میترسم ...
 
احـتــرام، برای بعضــیـــا بیــشتر از کـــراکـــ و شیــشــه تــَـوَهـُّـم مـیـاره :))
 
اینقدر که من، توی این سالها، واسه برنامه ۹۰ اس ام اس فرستادم ،
واسه بِرَد پیت فرستاده بودم الان عاشقم شده بود
 
داشتم پروفایل یه بنده خدایی رو میدیدم، شغلش این بود :
مدیر دلداری مسافر های جا مونده از پرواز، در فرودگاه بین المللی امام خمینی!!!!!
 
ما خيلي از انقلاب دور شديم........ 
از امام حسين فاصله گرفتيم.............. 
شهدا رو پشت سر گذاشتيم....... 
كم كم داريم ميرسيم به
ميدون خراسون.....
كسي پياده نمي شه؟!!!
شلوار رنگی میپوشی بپوش، ولی خدایی، دیگه کفش زرد و شلوار قرمز و پیراهن سبز و باهم نپوش 
اسمارتیز که نیستی لامصب.
 
ميخام فردا برم پليس راهور ، مجوز نصب تابلوى "محل عبور حيوانات وحشى" رو بگيرم! بچسبونم رو قلبم ، خيال خودمو راحت كنم!
 
بعضی حرف ها را " نباید زد "
بعضی حرف ها را " نباید خورد "
بیچاره دل چه میکشد میان این " زد " و " خورد "
 
یعنی متروی تجریش، اگه دوتا دیگه پله برقی داشت قطعا به نفت میرسیدیم.
 
مایع ظرفشویی خریدیم، عکس گلابی روشه، بوی موزه میده!!
فکر کنم منظورشون از اون گلابی ها ، منِ مصرف کننده ام !!
والّاااا...















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر