MediaNews.ir |
- تشکیل شورای هماهنگی انجمنهای صنفی مطبوعاتی
- آیا دکتر معتمدنژاد محافظهکار بود؟
- انتشار آخرین تالیفات و ترجمه مرحوم معتمدنژاد
- «پدربزرگ» و «پدر»
- معتمدنژاد روشنفکر جهانی ارتباطات
- دکتر معتمدنژاد را به جامعه معرفی کنیم
- شهروند ایده آلی که رفت
- واپسین وداع سه نسل با «استاد»
- بدرود با دکتر کاظم معتمدنژاد
- قله روزنامه نگاری ایران
تشکیل شورای هماهنگی انجمنهای صنفی مطبوعاتی Posted: 08 Dec 2013 08:09 AM PST شورای هماهنگی انجمنهای صنفی مطبوعاتی که به دعوت معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از مهرماه امسال جلسات خود را آغاز کرد، بهصورت رسمی انتخابات برگزار کرد و در آن، رییس و دبیر خود را شناخت. کاووس صادقلو که به سمت ریاست این شورا انتخاب شده است در گفتوگو با ایسنا، دربارهی نحوهی تشکیل این شورا توضیح داد: واگذاری کارهای دولتی به تشکلهای صنفی، یکی از وعدههای دولت «تدبیر و امید» بود. در همین راستا معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از تشکلهای صنفی مطبوعاتی دعوت کرد تا در جلسهی «شورای هماهنگی انجمنهای صنفی مطبوعاتی» حضور پیدا کنند تا در نهایت، هر اتفاقی که قرار است در حوزهی مطبوعات بیفتد به این شورا سپرده شود. بعد از حدود هشت جلسه شرکت در این شورا، آییننامهای نوشته و تصویب شد و درپی آن، انتخابات شورا برگزار شد. رییس انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ادامه داد: در این انتخابات فعلا من بهعنوان رییس شورا انتخاب شدم و آقای کاظمپور، نمایندهی خانهی مطبوعات، بهعنوان دبیر شورا انتخاب شد. طبق آییننامهای که برای این شورا نوشته شده است هر انجمنی که فعالیت روزنامهنگاری و مطبوعاتی داشته باشد میتواند در این شورا حضور پیدا کند. او دربارهی کارهایی که قرار است توسط این شورا انجام شود اظهار کرد: برگزاری جشنوارهی مطبوعات یکی از اولین اقداماتی است که توسط این شورا انجام خواهد شد. در حقیقت، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی مطبوعاتی، سیاستگذاری، انتخاب داوران و بررسی آییننامهی این جشنواره را برعهده خواهد داشت. وی با تأکید بر اینکه انجمنهایی که در این شورا حضور دارند باید تمام اقدامات قانونی خود را انجام داده باشند گفت: تا پایان سال، به انجمنها مهلت داده شده است تا نقصهای خود را برطرف کنند و خودشان را با آییننامه مطابقت دهند. یکی از بندهای اصلی آییننامه، این است که این شورا با حفظ احترام تمام تشکلهای صنفی تشکیلشده، باید رویکردی صنفی و حرفهای داشته باشد. او افزود: شورای هماهنگی تشکلهای صنفی مطبوعاتی بازوی اجرایی دولت در امور مطبوعات خواهد بود و تأمین تمام هزینههای این شورا از سوی دولت خواهد بود و تا وقتی یک مکان به ما داده شود جلسات در دفتر معاونت مطبوعاتی برگزار خواهد شد. صادقلو دربارهی اعضای تشکیلدهندهی این شورا یادآوری کرد: انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی، انجمن روزنامهنگاران زن، انجمن روزنامهنگاران جوان، انجمن صنفی روزنامهنگاران و خبرنگاران، انجمن روزنامهنگاران مسلمان، انجمن نویسندگان، عکاسان و روزنامهنگاران ورزشی، انجمن روزنامهنگاران دفاع مقدس، انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی و انجمن عکاسان بحران، اعضای این شورا را تشکیل میدهند. |
آیا دکتر معتمدنژاد محافظهکار بود؟ Posted: 08 Dec 2013 08:09 AM PST عباس رضایی ثمرین - مرسوم است در یادداشتهایی که به مناسبت درگذشت چهرهها مینویسند، از تجربۀ مراودات شخصی با نامبرده بگویند و خاطره نابی هم چاشنی کار کنند و با رونمایی از عکس دونفره یا چندنفرهای حجت را بر مخاطب تمام کنند که صلاحیت نوشتن از عزیز متوفی را دارند. با این حساب و طبق این الگو، نوشتن از استاد بزرگوار کاظم معتمدنژاد برای چون منی که نه شاگردی بیواسطه ایشان را کردهام و نه برخورد نزدیکی با او داشتهام و از همه اینها بدتر نه حتی در رشته علوم ارتباطات تحصیل کردهام از همان ابتدا کاری ناصواب به نظر میرسد و بر سبیل خطا. واقعیت اما این است که الگوها و روندها خاصه در زمانهایی که سروکارشان با انسان و متعلقاتش میافتد، به اعتبار الگو بودنشان ابطالناپذیر نیستند، آدمها گاهی در چارچوب کلیشهها جا نمیشوند لازم نیست حتماَ. شاگرد دکترمعتمدنژاد بوده باشید تا به تأثیرگذاری او در دانش ارتباطات و حرفۀ روزنامهنگاری پی ببرید. حتی نیاز هم نیست که حتماً روزنامهنگار باشید، کافیست که تنها یک بار تاریخ روزنامهنگاری نوین در ایران را ورق زده باشید تا دین سنگین کاظم معتمدنژاد را بر گرده روزنامهنگاری ایرانی و فراتر از آن جامعه ایرانی حس کنید. روزنامهنگارها و به طور کلیتر رسانهایها همیشه متهماند که در فقدان خودیهاشان در تعریفوتمجید و نکوداشت دچار اغراق میشوند. از شما چه پنهان حرف بیربطی هم نیست اما این اگر قاعده هم باشد، شامل این ضایعۀ بزرگ نمیشود. این را نه روزنامهنگاران و ارتباطاتیها که هر انسان منصف آشنا به فضای رسانه تأئید میکند. معتمدنژاد شناسنامۀ دانش ارتباطات در ایران است و حرفه روزنامهنگاری به شکل امروزی وامدار اوست. اختلاف نظر و آشفتگی معیارها از ویژگیهای اغلب محافل علمی در ایران است ولی اغلب صاحبنظران ارتباطات در خصوص جایگاه رفیع علمی دکترمعتمدنژاد اتفاق نظر دارند. در گشادهدستی جامعۀ ایرانی در اعطای القاب بسیار گفتهاند اما کمتر کسی میتوان یافت که در بامسمی بودن لقب استاد-پدر علوم ارتباطات ایران- تشکیک کند. از خضوع و تواضع و خصائل شخصیتی نیکوی او بسیار گفتهاند و خواهند گفت، من اما دوست دارم از وجهه صرفاً علمیاش بگویم و درنغلتیدنش به دام سیاستبازیها و حتی سیاستورزیها. شاید بعضیها از این ویژگیاش تعبیر به محافظهکاری کنند اما معتمدنژاد عمرش را صرف پژوهش و توسعه دانش ارتباطات کرد و تا آخرین روزهای عمر با وجود همه فشارها و توقعات با چنگ و دندان خود را در همین مسیر حفظ کرد. این در جامعهای که تندبادهای سیاست هر کسی را بالاخره به سمتی متمایل میکند دستاورد کوچکی نبود هر چند منتقدانی هم داشت که این سلوک او را بر نمیتافتند. درگذشت استاد البته شاید پایانی باشد بر این مباحث؛ اما این که اساساً انتظار کنش رادیکال سیاسی از یک آکادمیسین چه قدر بجا و بحق است، بحث دامنهداریست خارج از حوصلۀ این مختصر که باید در جای خود مفصلاً به آن پرداخت. لب کلام این که دکتر معتمدنژاد رسالت خود را علمی تعریف کرد و تا آخر به آن پایبند ماند و این به زعم نگارنده مهمترین ویژگی او بود. میتوان تا ساعتها ثناگویی کرد و ویژگیهای شخصیتی استاد را برشمرد، چنان که خیلیها چنین کردند و میکنند. در سوی مقابل، چنان که مرسوم است میتوان انقلت آورد و خیلی از ثناگویان را نشانهگرفت، با این مضمون که در زمان حیات استاد و مثلاً زمانی که اتاق کوچکش را در دانشکده ارتباطات علامه طباطبایی ناجوانمردانه از او گرفتند، کجا بودید و چه کردید. هیچ کدام از اینها اما در این واقعیت تلخ تغییری ایجاد نمیکند که ارتباطات و روزنامهنگاری ایران دیگر معتمدنژاد ندارد. منبع: شفقنا |
انتشار آخرین تالیفات و ترجمه مرحوم معتمدنژاد Posted: 08 Dec 2013 08:08 AM PST موسسه نشر شهر، آخرین آثار تالیف و ترجمه شده توسط مرحوم کاظم معتمدنژاد را منتشر کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، موسسه نشر شهر آخرين تلاشهاي علمي مرحوم معتمدنژاد را كه شامل دو تاليف و ترجمه در زمينه علوم ارتباطات است، منتشر كرد. كتاب «اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتي (ژنو: دسامبر 2003 تونس: نوامبر 2005)» كه شامل سخنرانيها، ديدگاهها و نقطه نظرهای رهبران و مقامهاي عالی دولتها و نمايندگان مؤسسات مختلف حاضر در نخستين اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی است و كتاب «جامعه اطلاعاتی» كه در جهت كمك به شناخت مبانی نظری و سياستها و راهبردهای جهانی مربوط به جامعه اطلاعاتی تدارك يافته است، دو آثار تاليفی مرحوم معتمدنژاد است که به تازگی منتشر شده است. کتاب «ارتباطات و سلطه فرهنگی» نوشته هربرت شيلز و ترجمه پروفسور معتمدنژاد، سومين اثری است كه در چهار بخش جداگانه موضوعات سلطه فرهنگی و سرچشمهها و زمينههای جاری آن، ديپلماسی سلطه فرهنگی و جريان آزاد اطلاعات، تكنولوژی سلطه فرهنگی، سياستهای ارتباط ملی، عرصه جديدی برای مبارزه اجتماعی و تجربه انقلاب شيلی و سياستهای ارتباطی اصلاحطلبی و ضد انقلاب در آن كشور را مورد بحث و بررسی قرار داده است. کاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات ایران روز پنجشنبه 14 آذر و در سن 79 سالگی و پس از طی یک دوره بیماری در تهران درگذشت. |
Posted: 08 Dec 2013 08:08 AM PST محمد رضایی * - تنها چند ساعت طول کشید تا «خبر» رحلت دکتر کاظم معتمدنژاد، بنیانگذار علوم ارتباطات در ایران جای خود را به «خبر» درگذشت نلسون ماندلا، قهرمان مبارزه با آپارتاید بدهد و این خاصیت «خبر» است. پدر روزنامهنگاری ایران، صبح روزی قلم بر زمین گذاشت و جان به جانآفرین تسلیم کرد که فردای آن روز (جمعه) هیچ روزنامهای در کشور منتشر نمیشد تا «خبر» استاد در جایگاه «تیتر یک» بنشیند. همین زمان اندک کافی بود تا ماندلا که دوستدارانش «پدربزرگ» خطابش میکنند، پس از مدتها مبارزه با بیماری، آزادیخواهان و حواریونش را در سراسر جهان تنها بگذارد. «شهرت» و «دربرگیری» خبر درگذشت رهبر جنبش ضدآپارتاید و مبارز راه آزادی طبق آموزههای دکتر معتمدنژاد فقید، شکی باقی نمیگذارد که او «تیتر یک» و خبر برجسته روزنامههای کشور خواهد بود و «خبر» استاد باید در جایگاه دوم و پس از خبر ماندلا قرار گیرد. حالا صبح روز شنبه 16آذر است. جمع زیادی از روزنامهنگاران، شاگردان و علاقهمندان پدر روزنامهنگاری ایران از ساعت هشت صبح خودشان را به دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی میرسانند تا ضمن ادای دین، از وداع آخر با استاد محروم نمانند. نماز میت که خوانده میشود، دوستداران «پدر» پروانهوار دور تابوت حلقه میزنند و با صدای بلند لاالهالاالله گویان پیکر گرانقدر استاد را مشایعت میکنند. * روزنامهنگار |
معتمدنژاد روشنفکر جهانی ارتباطات Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST مانوئل کاستلز * - از ضایعه درگذشت استاد پروفسور معتمدنژاد عمیقا متاثر شدم؛ ایشان یکی از شخصیتهای بسیار برجسته روشنفکر در علوم ارتباطات در سطح جهان به شمار میآمدند که افتخار دیدار و مباحثه درخصوص علایق مشترکمان را در چندسال گذشته در تهران یافته بودم. بههمینخاطر شایسته میدانم به خانواده، دوستان، همکاران و دانشجویان ایشان تسلیت بگویم. نظریهها، آموزهها و یادمان او در اذهان نسل جوان زنده خواهد ماند و شاهراهی برای درک ارتباطات خواهد گشود که این امر مهمترین فرآیند در جامعه و بهویژه در ایران جدید که به منصه ظهور خواهد رسید، محسوب میشود. روح من با شما در تشییع جنازه ایشان مشایعت خواهد شد. * استاد ارتباطات دانشگاه کالیفرنیایجنوبی منبع: روزنامه شرق |
دکتر معتمدنژاد را به جامعه معرفی کنیم Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST داود میاندهی - عصر پنجشنبه وقتی دوستی قدیمی را پشت خط تلفن نگه داشتم تا با عجله و با تلفنی دیگر به همکارانم بگویم خبر درگذشت استاد معتمدنژاد را سریع تر مخابره کنند، دوستم از پشت تلفن گفت: استاد معتمدنژاد کیه؟ حتما اورا قبلا نمی شناخت چون در حوزه خبر و رسانه مشغول نبوده است. امروز وقتی دقیقه به دقیقه بر انبوه حاضران مراسم تشییع پیکر مرحوم دکتر کاظم معتمدنژاد در سالن اجتماعات دانشکده علوم ارتباطات علامه طباطبایی افزوده میشد من احساس غرور میکردم از این ادب، حضور و احترام و حاج آقا سید محمود دعایی هم حق مطلب را بخوبی کامل کرد: آفرین که سنگ تمام گذاشتید. اما زمانی که در تاکسی نشستیم تا به محل کار بازگردیم وقتی راننده تاکسی گفت اینجا چه خبر بوده که اینقدر شلوغ است، پاسخ دادم مراسم تشییع استاد معتمدنژاد، پاسخ داد: مگه ایشون چیکاره بودن؟ باخودم گفتم براستی چقدر از مردم ایران سرمایه های علمی خود را میشناسند؟ آیا به غیر از فعالان حوزه رسانه، بخشی از مدیران یا اقشار علمی کشور،قاطبه عموم مردم ما با این استاد آشنایی دارند و میدانند در حوزه آموزش روزنامه نگاری و نظریه پردازیهای حوزه ارتباطات چکار کرده است؟ خیلی تلاش کردم برای این پرسش پاسخی منطقی بیابم و درصدگیری کنم که چه تعداد از جامعه 75میلیونی ایران، استاد را میشناسند، هرچقدر ارفاق کردم نتیجه نداد؛ و بعد این پرسش در ذهنم پیش آمد که چرا اسطورههای علم و تاریخ ما تاوقتی زنده اند نباید به مردم کشورشان معرفی شوند و حتی در کتابهای درسی دانش آموزان هم جا نگیرند؟ما رسانهایها چطور هنوز نتوانستهایم اسطوره علمی همین خودمان را معرفی کنیم بعد داعیه مدیریت رسانه و خبررسانی مطلوب و ... را داریم و ادعاهایمان گوش فلک را هم کر کرده است، چرا؟ البته روند بسیار خوبی که از سالهای گذشته برای بزرگداشت برخی استادان و نخبگان کشور شروع شده را نفی نمی کنم، (که هربخش بسته به نوع نگاه مدیرش کارهایی پراکنده و غیرمنسجم میکند)و من از همه آیینهای بزرگداشتی که در سالهای گذشته برای استاد معتمدنژاد برگزار شده بود هم باخبرم؛ بگذریم که تازه حالا پس از رفتن استاد باید دنبال کارهای اداری جایزه ملی ایشان بگردیم اما آیا این اقدامها کامل و به اندازه بوده است؟ پس چرا عموم مردم جامعهمان ایشان را نمی شناسند؟ بیشتر خبرها، مصاحبهها و یادداشتهای مرتبط با استاد معتمد نژاد را از روز پنجشنبه مرور کردم، بیشتر قریب به اتفاقشان توصیف از ایشان بودند که در برخی از آنها به مقام علمی ایشان نیز اشاره ای تیتروار و علمی شده بود.اینها درجای خود خوب است اما براستی آیا همچنان باید همه بنشینیم و فقط از سجایای اخلاقی و شخصیتی استاد، کیفیت تدریس، ارتباطشان با دانشجویانشان و ... بگوییم و دست آخر هم بگوییم که مسوولیتمان را انجام دادیم و ایشان را معرفی کردیم؟ معرفی زمان میبرد هم در حوزه تولید مفاهیم و هم در حوزه اجرا و تبلیغ؛ چه بسا دورههای زمانی طولانی مدت؛ با یک یادداشت و مصاحبه کار تمام نمیشود. معرفی و تبیین واقعی کارکرد فعالیت بزرگانی همچون استاد معتمدنژاد نیازمند وقت، فکر، کار و برنامه ریزی است که انتظار می رود حداقل رسانهها و مدیران این بخش کارکرد خوبی داشته باشند. منظور نظر من از این معرفی، الگوسازی و اسطوره سازی است تا فرزندان این آب و خاک تا حیات باقیست بدانند استاد معتمدنژاد سنگ بنای چه عمارتی را بنا کرده است. حالا دیگر کاری نداریم چرا رسانهها از معرفی بزرگان خودشان هم در سال های اخیر آنچنان که باید موفق نبوده اندبلکه انتظار می رود برای معرفی سرمایه های جامعه (علمی و غیرعلمی کشور) یک بخش و ساختار مجزا و همراه با سیاستگذاری مشخص ببینند که با بهره گیری از کارشناسان خبره بتوان این رسالت مهم را در کشور به اجرا رساند. افراد هر جامعه ای نیازمند الگو و اسطورههایی در زندگی خود هستند تا ضمن تکریم، آنان را از یکسو به عنوان الگوی خود قرار دهند و ازسویی دیگر به تاریخی که اینچنین بزرگانی را پرورش داده ببالند؛ وقتی ما این الگوسازیها را نمیکنیم و حتی برای آن هیچ برنامهای هم نداریم، طبیعی است که با ملتی بدون الگو یا گاه الگوهایی مانند "جومونگ" مواجه میشویم که نه تنها هویت و تاریخ ما را خدشه دار میکند بلکه برافق های توسعه در آینده را نیز سایه میافکند. منبع: همشهری |
Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST حبیب الله معظمی * - پنجشنبه روزی که آسمان تهران گرفته و گریان از بارش باران بود، دفتر زندگی مردی بسته شد تا چشمان بسیاری به گریه آید. «آرمان ماتلار» محقق و صاحبنظر مشهور علوم ارتباطات در فرانسه، چندسال پیش کاظم معتمدنژاد را روشنفکر و شهروند ایده آل نامیده بود. استاد فقید رتبه ۲۴ استادی را داشت که کمترکسی بین تمام استادان دانشگاه های ایران در همه رشته ها به آن نائل آمده است؛ همانی که اینچنین آرمانی می خوانندش و ما در ایران پدر، پدرعلوم ارتباطات می شناسیم. مبنای چنین توصیف های بلند چیست؟ خاستگاه تعظیم و تکریم او ازجانب هرآن کس که با حوزۀ ارتباطات ایرانی ربط دارد، کجاست؟ راهی که به معتمدنژاد تسخیر قلب ها و عقل های شاگردانش را بخشید، کدام مسیر است؟ چنین مسیر و مبنا و تکریم و نفوذی برای معتمدنژاد از بیش از پنجاه سال پیش شکل گرفت و آن زمانی بود که هیچ آموزش کلاسیک دانشگاهی و قابل اعتنایی در ایران نه تنها برای رشته ارتباطات، بلکه برای روزنامه نگاری هم وجود نداشت و تازه چندسال بعد به اهتمام او نخستین سنگ بنای اولین کرسی آکادمیک و دانشکده ای که اینک دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی می خوانند، برای روزنامه نگاری ایران گذاشته شد. معتمدنژاد راهی را پیمود و ساختن بنای با افتخار دانش ارتباطات را در ایران آغاز کرد و دانشجویانی را پروراند که وقوع ناآرامی انقلاب درحدود یک دهه بعد نیز مانع آرامش و سکینه و اطمینان خاطر او در تداوم راه ساختن و آموزش روزنامه نگاری و ارتباطات نشد و حتی در آن سالها وقتی برخی تصمیم سازان ناآگاه زیرشاخه ای ازدانش ارتباطات را به نام روابط عمومی، دانشی آمریکایی خواندند و آن را و روزنامه نگاری را تحقیر و تحریم کردند تا درحد گرایشی از رشته علوم اجتماعی تنزل یابد، او کوشید و با صلابت و آرامش، آموزش و مسیر ساخت و دانشجو پروری را برای روزنامه نگاری و ارتباطات بی وقفه ادامه داد. آن مرد ریز نقشِ بزرگ همت، با سخت کوشی و اعتقاد مستحکم به آموزش و با استقامت و اراده پولادین درتداوم این مسیر، بنای کنونی روزنامه نگاری و ارتباطات ایران را ساخت. با اینکه در این مسیر کسانی در دهه پنجاه با اوهمراه بودند و به دلایلی چند سال بعد ترک وطن کردند و بعد کسان دیگر به او پیوستند و برخی از آنها نیز رفتند، اما او درهرحال مسیر و راه را عوض نکرد و کوچکترین تزلزل و تردید به خود راه نداد و با حوصله و صبر مثال زدنی به ساخت بنای ارتباطات در ایران ادامه داد. شاید اگر سختکوشی نستوه و مشکلات سنگین این دوران نبود، او عمر بیشتری می داشت. او ذره ذره جان گذاشت تا دیگران و این بنا جان بگیرند. ساخت وکاشت و پروراند و حاصل، آن شد که اینک تمام درک ما از ارتباطات و رسانه در دنیای جدیدِ درتسخیر رسانه، از اوست. او فهم و دانش و بینش ارتباطی ما بود. بدون اغراق باید گفت اگر او نبود، بی تردید ایران امروز در عرصه ارتباطات همچون موجودی صم و بکم می مانست که نه می توانست سخنش را به گوش جهانیان برساند و نه درکی از سخنان جهانیان می داشت و نه تعاملی با افکارعمومی. نسل در نسل آدمیانی که او پروراند اینک ارکان عمارت دانش ارتباطات این مرز و و بومند. معتمدنژاد می توانست مانند بسیاری در روزگاران سخت انقلاب و جنگ، جلای وطن گزیند وعافیت پیشه سازد، اما نه تنها چنین نکرد، بلکه ماند و سخت کوشید تا بسازد و بفهماند. او نه زمانی که موشک ها در آسمان تهران بودند و نه زمانی بعدتر که ریزگردها آسمان را خفه کرده بودند، تهران و ایران را ترک نکرد و با همه چیز ساخت تا بسازد و عشق به اعتلای ایران و استقلال و توسعه آن را به خوش نشینی بورلی هیلز، کنار سن و چشم انداز کاپیتول هیل ترجیح داد. برای همه شاگردانی که استاد تربیت کرد و اینک خود استادان و پروفسورهای ارتباطات کشورند، او خود پروفسور بود به این معنا او پروفسور پروفسورها بود. برای نگارنده این مرتبت بالا و والا هنگامی مشهود و ملموس تر شد که موضوع رساله دکترایش (حقوق ارتباطی در جامعه اطلاعاتی) را از میان تازه ترین مباحث جاری در محافل آکادمیک مطرح جهان پیشنهاد داد و خود، سمت راهنمایی اش را پذیرفت. او جلو و پیش بود. استاد نه تنها نماد دانشگاه علامه طباطبایی، بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور بلکه از نمادهای شاخص علمی و دانشگاهی کشور بود، اما کسانی که صدر نبودند بلکه دون، به احترام این نمادها می بایستی ایشان را تکریم می داشتند. نه اینکه نه سال میان دو نکوداشتش فاصله افتد. ادب و اخلاق و آرامش استاد دنیای پرتلاطم ارتباطات را برای شاگردانش شیرین می کرد.کسی نبود که شاگردیش کند و شیفته اخلاقش نشود. او همترازمرتبت بالای علمی، بسا بالاتر، مردعامل اخلاقی بود و این همان راز مانایی و پایایی اوست. عمارت ارتباطات در ایران نیست مگر معمار ماهر و زبردستی همچون او که مادر روزگار بعید است به این زودی همچون او بزاید. چتر شاید بتواند واژه ای باشد تا به ما کمک کند تا جایگاه دکترمعتمد نژاد را در عرصۀ رسانه و علوم ارتباطات ایران توصیف کنیم. همه کسان در این عرصه با گرایش های متنوع فکری و سیاسی در زیر این چترگردهم می آمدندو در ظل آن همچون پدری دلسوز و بی طرف شنوای سخن و درد آنها بود. به این خاطر است که همه از راست و چپ دوستش و احترامش می داشته اند.با این حال، اما اوعمیقا به آزادی ارتباطات و رسانه ها باور داشت و ضمن توجه ویژه به حقوق ارتباطات و حقوق صنفی اهالی رسانه که سالهای آخر حیاتش صرف تولید محتوا در این عرصه شد، به موضوع عدالت و توسعه ملی ارتباطات اعتقاد و اهتمام خاص داشت. همواره در یادها و قلم ها می ماند چون روزگار، روزگار این بناست. دانش آموخته و کارشناس علوم ارتباطات |
Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST سعید ارکانزاده یزدی - با همان دانشکدهای وداع کرد که آن را ساخته بود. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، سالن اجتماعاتی داشت که دکتر کاظم معتمدنژاد بارها در آن سخنرانی کرده بود، اما دیروز پیکرش در حیاط دانشکده آرام گرفته بود و در آن سالن اجتماعات، عکسی از استاد ارتباطات پشت جایگاه سخنرانی نصب شده بود؛ عکسی از دوران سالخوردگی، با موهای سپید و پیشانی بلند. سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی که در میانه دهه 40 اولین نهادی بود که با همت روزنامه کیهان برای آموزش روزنامهنگاران در ایران به وجود آمد، ساعت 9 صبح دیروز به تدریج پر میشد. نوای قرآن میآمد و آدمها از راه میرسیدند و گوشهای روی صندلی مینشستند. برخی بیقرار از خبری که از پنجشنبه شنیده بودند، روی صندلی آرام نمیگرفتند و پشتِ درِ ورودی سالن میایستادند. بیرون سالن، در میان جمعیتِ آمیخته از استادان و روزنامهنگاران و دانشجویان امروز و دیروز، میشد حسن نمکدوست تهرانی را دید و همینطور علیرضا حسینی پاکدهی، محمدمهدی فرقانی و هادی خانیکی را. آنها به جز نمکدوست که هشت سال پیش از همان دانشکده اخراج شده بود، همه اعضای هیات علمی دانشکده بودند و صاحب عزا به شمار میآمدند. نزدیک درِ ورودی دانشکده نیز وحید معتمدنژاد، برادر کوچکتر دکتر کاظم معتمدنژاد، ایستاده بود. داخل سالن اجتماعات، مراسم سخنرانی و تجلیل از استادِ تازه درگذشته برقرار بود؛ هم او که در دهه 60 همراه با دکتر نعیم بدیعی به قدری صبر و استواری کرد تا توانست دوباره علوم ارتباطات را در دانشگاه احیا کند. پس از انقلاب، علوم ارتباطات به گرایشی از رشته جامعهشناسی تبدیل شده بود اما معتمدنژاد و شاگردانش آن رشته را احیا کردند. بعدتر، در سال 83 آنها توانستند مجوز دانشکده علوم ارتباطات را هم بگیرند و کاری کنند که دانشکده به اوج اهمیت خود در سالهای پیش از انقلاب برسد. با این حال، هنوز این دانشکده ساختمان خود را پس نگرفته و تنها روی کاغذ موجودیت دارد. دیروز، به تدریج سالن اجتماعات همان ساختمانی که 40سال پیش در سه راه ضرابخانه ساخته شده بود، پر میشد و تعدادی از حضار کنار صندلیها ایستاده بودند تا سخنرانیها را بشنوند. ابتدا، محمدحسین پناهی، رییس دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، سخن گفت. پناهی از صمیمیت بین دکتر معتمدنژاد و دانشجویان در نسلهای مختلف سخن راند. دکتر معتمدنژاد دست کم سه نسل از شاگردان را به طور مستقیم آموزش داده بود. پس از او، حسین سلیمی، سرپرست دانشگاه علامه طباطبایی، پشت تریبون رفت. سلیمی به بازنشستهکردن دکتر معتمدنژاد در سالهای گذشته اشاره کرد و گفت: «کسانی که تلاش کردند در دورهای با بازنشستهکردن اساتید بزرگ، حضور آنها را کمرنگ کنند امروز با نگاهکردن به این جمع، ببینند که بازنشستگی برای اساتید معنا ندارد.» دیروز چند نفر از سخنرانان و مجری برنامه، به بازنشستگی او اشاره کردند و از قول استاد مرحوم هم گفتند که او در همان ایام خانهنشینی گفته است که «معلم بازنشستگی ندارد.» هر شخصیتی که داخل سالن میشد، عکاسان رسانهها جلویش حاضر میشدند و صدای دوربینها در سالن میپیچید. هادی خانیکی در جایگاه سخنرانی حاضر شد. به خانواده دکتر معتمدنژاد تسلیت گفت و خبر داد که بسیاری از افراد از درون و برون کشور برای درگذشت معتمدنژاد پیام تسلیت فرستادهاند. از مانوئل کستلز، جامعهشناس صاحبنام اسپانیایی، نام برد که برای درگذشت معتمدنژاد پیام تسلیت فرستاده است. خانیکی بدون اینکه اشارهای به موضوع بازنشستگی معتمدنژاد بکند، کنایهای زد که «استاد وفا کرد و جفا دید.» خانیکی سپس بر «پدر» بودن معتمدنژاد تاکید کرد و گفت اگر او لقب «پدر» علوم ارتباطات را بر خود گرفته، «از میان هیاهو و تبلیغات نبوده و کسی تصمیم نگرفته که به او نام پدر بدهد، بلکه او خود پدری کرد و پدر شد.» سالن پر شده بود و از حیاط دانشکده هم صدای صلوات به گوش میرسید. پیکر دکتر معتمدنژاد رسیده بود اما همچنان چهرههای آشنا به سالن وارد میشدند. محمدعلی ابطحی آمده بود، حسین انتظامی معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، محمدرضا صادق مشاور رییسجمهور که پیام تسلیت حسن روحانی را خواند، یونس شکرخواه، علیاکبر قاضیزاده، شهیندخت خوارزمی، احمد مسجدجامعی، محمد سلطانیفر، سیدفرید قاسمی، امیدعلی مسعودی، احمد میرعابدینی، مینو بدیعی، نصرالله پورجوادی، حسین افخمی، علیاکبر اشعری و نیز مهدی محسنیانراد که موقع نماز میت، بالای سر پیکر معتمدنژاد در حیاط دانشکده اشک میریخت. از دانشگاه تهران هم استادان ارتباطات که بهطور سنتی رقیب علمی دانشگاه علامه به حساب میآیند، در مراسم حاضر بودند و در جمع حاضر در حیاط دانشکده و سالن اجتماعات، میشد اعظم راوردراد و مسعود کوثری را دید و نیز یوسف اباذری را که سخنران مراسم نیز بود. اباذری در اواخر دهه 40 دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی بود. پشت تریبون رفت و گفت که روزنامهنگاری آکادمیک را دکتر معتمدنژاد بنیاد نهاده است. پس از اباذری، سیدمحمود دعایی، مدیر مسوول روزنامه اطلاعات هم تکهای از پیام تسلیت سیدمحمد خاتمی را خواند و جمعیت به حیاط سرازیر شد. جمعیتی که همه حیاط و راهروها و بخشی از پیادهروی خیابان کنار دانشکده را پر کرده بودند، بر پیکر دکتر معتمدنژاد نماز خواندند. «لاالهالاالله» گفتن که بلند شد، جمعیت نرمنرم و خوددار میگریست. پیکر بر دوش مشایعان بلند شد و جمعیت به خیابان ریخت. اتوبوسها چند ده متر دورتر از دانشکده، کنار میدان کتابی ایستاده بودند تا به بهشتزهرا و قطعه نامآوران بروند. گوشهای استادان و کناری روزنامهنگاران، دور هم جمع شده بودند تا وقت حرکت برسد. ماشاءالله شمسالواعظین، عیسی سحرخیز، کامبیز نوروزی و کنارتر، عباس عبدی، حلقهای تشکیل داده بودند. جابجا، آشناهایی که سالها یکدیگر را ندیده بودند، کنار میایستادند و گپ میزدند. آفتاب بالاتر آمده بود و میتابید تا سرمای هوا را بکاهد. روزنامهنگاران، دانشجویان و استادانی که در رفتوآمد بودند، در همان خیابان کنارِ دانشکده ایستاده بودند که بنا بود روزگاری به نام دکتر کاظم معتمدنژاد نامگذاری شود. دیروز همه از نامگذاری یک خیابان، جایزه یا گردهمایی سالانه به نام دکتر معتمدنژاد سخن میگفتند. صاحبخانه رخت سفر بسته بود و دیگران تلاش میکردند که جایش را خالی نگذارند. همه حاضر بودند تا غایب بزرگ جمع را دمِ درِ خانهاش بدرقه کنند و بگویند «خداحافظ آقای معتمدنژاد.» |
Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST گر به قدر سوزش دل چشم من بگريستي بر دل من مرغ و ماهي تن به تن بگريستي صد هزاران ديده بايستي دل ريش مرا تا به هر يک خويشتن بر خويشتن بگريستي «خاقاني» بدرود با دکتر کاظم معتمدنژاد، بدون هيچ تعارف و شعاري حقيقتاً سخت و جانکاه است. خبر بسيار تلخ و تکان دهنده بود. استاد دکتر کاظم معتمدنژاد از ديار فاني رخت بربست و رفت. در اين فرصت کوتاه به نشانههايي از ويژگيهاي برجسته شادروان معتمد نژاد اشاره ميکنم تا ضمن تجليل و بزرگداشت از مساعي ارزنده و يادگارهاي علمي و پژوهشي او، جوانان و پويندگان راه دانش و اخلاق الگويي درخشان و اميد بخش را در مقابل خود به نظاره بنشينند. نکات معروضه ذيل حاصل مشاهدات عيني و تجربيات شخصي است. زيرا اين نگارنده از زمره نخستين دانشجويان و شاگردان وي در دانشکدهاي بودم که در واقع بنيانگذار آن، او بود. 1- نزديک به نيم قرن پيش و دقيقاً در نيمه دوم سال 1346 خورشيدي اولين کنکور وروديه اولين مرکز آموزش عالي علوم و ارتباطات در ايران يعني"مؤسسه عالي مطبوعات و روابط عمومي" که بعداً به دانشکده علوم ارتباطات تغيير نام يافت در تهران برگزار شد که راقم اين سطور نيز در شاخه روابط عمومي و تبليغات آن پذيرفته شدم. در همان سال تعداد 400 دانشجو در رشتههاي روزنامه نگاري و روابط عمومي در دانشکده ياد شده به امر آموزشهاي نظري و عملي اشتغال يافتند. با اينکه سرمايه گذار و مؤسس رسمي اين واحد بزرگ دانشگاهي يکي از معاريف سياسي و دانشگاهي کشور که مؤسسه عظيم و گسترده کيهان را نيز در اختيار داشت، بود و فردي از رجال بازنشسته نيز رياست آنرا به عهده داشت و دکتر معتمدنژاد در سمت معاونت اين مؤسسه و دانشکده انجام وظيفه ميکرد، اما از همان بدو امر معلوم شد که طّراح و پيشنهاد دهنده و ايده پرداز و پيگيري کننده تأسيس اين دانشکده که انصافاً نقطه عطفي در سير تطورآموزش علوم ارتباطات در ايران محسوب ميگرديد، شخص دکتر کاظم معتمد نژاد بوده است و در اين راستا نيز امور دانشکده و تنظيمات و ساماندهي آن عملاً بر محور وجود وي در گردش و چرخش قرار داشت. لذا نام اين عزيز همواره به عنوان بنيانگذار واقعي دانشکده علوم ارتباطات در ايران خواهد درخشيد و به همين مناسبت از سوي جامعه رسانهاي کشور به او با افتخار لقب پدر علوم نوين ارتباطات در ايران اهداء شد. 2-دکتر معتمد نژاد رويي گشاده و زباني نرم و تبسمي شيرين بر لب داشت، اما شيوه تدريس روزنامهنگاري او در کلاسها بسيار جدي، منظم و همراه با آموزشهاي وسيع کاربردي بود و همين خصلتهاي خوب معلمي او بود که شاگردان قديمي اش از زبدهترين روزنامه نگاران و ارتباط گران کشور محسوب ميشدند. 3- استاد معتمد نژاد آثار مرجعي را به يادگار گذاشت که مرور زمان هرگز نتوانست دانش پژوهان ارتباطات را از مراجعه و بهرهمندي از آنها بي نياز کند. کتابهاي بسياري که از چندين دهه پيش در حوزه روزنامه نگاري و شاخههاي ديگر ارتباطات تأليف شده کلاً با رويکرد و استناد به منابع ارزشمند تأليفي دکتر معتمدنژاد بوده است. 4-گفتني است که محبوبيت و مقبوليت دانشمندان و نويسندگان و هنرمندان تنها به اعتبار داشتههاي علمي و مهارتهاي مکتسبه آنها نيست و در اين وادي خصائل نيک انساني و رفتارهاي دلپذير مردمي در کار است. انصافاً دکتر معتمد نژاد از صفات حسنه و حميده هيچ کم نداشت. دعوت براي شرکت در مجامع رسانهاي و علمي را حتي در سطوح نه چندان بالا ميپذيرفت، فروتني و ادب از اوصاف بارز و آشکار وي بود. به ياد دارم که چند سال پيش مسئول روابط عمومي کميته امداد که از دانشجويان قديمي استاد بود از ايشان دعوت کرد تا در گردهمايي و نمايشگاه شبانهاي که براي معرفي و فروش مصنوعات دستي اعضاء معلول کميته تدارک ديده است شرکت کند. استاد معتمد نژاد پذيرفت و اينجانب نيز در معيت ايشان بودم و در آن شب زمستان سرد و باراني در آن جمع کوچک شرکت کرد و به تشويق آنها همت گمارد. 5- درست است که ماندن در وطن و خدمت به مردم از وظايف ذاتي و حتمي همگان است و از اين بابت بر هيچکس منّتي نيست، اما در چندين دهه اخير که بنا به شرايط، انبوهي از تحصيلکردهها و استادان دانشگاهي گروه گروه براي کار و تدريس و زندگي به خارج رفتند، دکتر معتمد نژاد هرگز سنگر استادي و تدريس دانشگاهي را در ميهن دل سپرده خود، ايران، ترک نکرد و حتي با اصرار دانشگاههاي معتبر فرانسه که به خوبي استاد را ميشناختند و از ذخاير علمي وي مطلع بودند براي اينکه ردّ احسان نکرده باشد تنها در چند نوبت به طور موقت و زمان محدود، به فرانسه عزيمت کرد و پس از چند کنفرانس و تدريس چند واحد درسي به وطن بازگشت. 6-دکتر معتمد نژاد به آزاديهاي فردي و اجتماعي و به ويژه آزادي رسانهها و مطبوعات اعتقاد کامل داشت و به مبحث افکار عمومي سخت دلبسته بود و احترام ميگذاشت. اما کليد واژه سخنان و نوشتههاي او درباره آزادي مطبوعات "مسئوليت" بود. او همواره به مسئوليت شناسي اصحاب رسانهها و امانت داري در کسب و نشر خبر تأکيد فراوان داشت. 7- نقش مفيد استاد معتمد نژاد در توسعه و گسترش دانشکده علوم ارتباطات و دعوت از استادان توانا و تأسيس دورههاي عالي آموزشي مربوطه و حمايتهاي وي از استادان و دانشجويان روابط عمومي و توسعه و ارتقاي سطح آموزشي و حرفهاي رشتههاي گوناگون ارتباطي نيز پوشيده نيست. سخن پاياني استاد دکتر کاظم معتمد نژاد از ميان دوستداران و شاگردان قديم و جديدش رفته است، اما نام و ياد و يادگارهايش باقي و جاودان است. روانش شاد باد و راهش پر رهرو. کاظم متولّي منبع: روزنامه اطلاعات |
Posted: 08 Dec 2013 07:56 AM PST دكتر امير سپنجي * - در رثاي تو كه در قلهها بودي و... اندوه ممتد ما كه در اين دامنههاي سخت، دلخوش سايه تو بر سرمان بوديم و هميشه چشم اميدمان به تو... استاد، سال قبل، همين روزها... آخرين ديدار را به ياد داري كه براي تقديم كتابم، فروتنانه مرا پذيرفتي به خانه ات؟ اگرچه اميدوار بودي مثل هميشه... اما رنجور سالهايي بودي كه سياست بر دانشگاهها،دانش ارتباطات و رسانهها سایه افکنده بود و تو هم اگر چه طعم بيادبي برخی مديران بيمايه آن روزها را چشيده بودي، كماكان اميدوارانه مرهم بودي بر زخمها و درد دلهايمان... و تحذير دادي از اين كه دانشگاه و دانشگاهيان به بازيهاي سياسي فروغلتند و تنها بازنده اين بازيهاي سياسي را دانشگاه و دانشگاهيان دانستي. و اكنون ما مانده ايم، بيتو كه سايه پدرانه ات با هيچ چيز ديگر جايگزين نميشود... و اگر امروز هم گشايشي در فضاي كشورمان ميبينيم و در انتظار محقق شدن اميدهاي تو هستيم، خود را مديون درسها و اندرزهاي تو ميدانيم...و به حق، تو همان «پدر» بودي... همو كه پيامبر(ص) تو را به آن نام خوانده بود... پدري كه ميآموزد ... حتي بيرون از كلاس درس... درس ادب، اخلاق، بزرگ منشي، سعه صدر و... از ديروزترها هم بگويم؟... يك دانشجوي ساده كه محضر تو و نام بلندت را درك ميكرد، كلاسهاي طبقه چهارم دانشكدهاي كه با زحمات شبانه روزي و خون دلهاي تو پابرجا مانده است... كلاس ارشد ارتباطات... درس ارتباطات و توسعه، كلاس نظريات انتقادي و... استادي كه علاوه بر مرور روزآمدترين مقالات علمي دنيا بر مطالعه تاريخ و روندهاي تاريخي تأكيد ميكرد... استادي كه هميشه از دكتر محمد مصدق، با بالاترين تكريمها ياد ميكرد و ايران و آموزههاي اسلامي را از عمق جان دوست ميداشت... در همان كلاس اول، ما را بردي به سالهاي اول تأسيس دانشكده ارتباطات و روزنامه نگاري... يادم آمد: مدرسه عالي روزنامه نگاري... و تلاش هايت براي گشايش مسيري سخت، در جامعهاي كه هميشه در حال تجربه و گذار است... با دورههايي كوتاه از نگاه تكريم گرانه به دانش و آزادي... و مديراني كه قدر تلاشهاي بلند و اثرگذار امثال تو را كمتر ميدانستند... در خاطراتت به سالهاي دهه شصت هم رسيدي، كه نزديك بود تمام تلاشها یت يكسره از هم بپاشد... و رشته ارتباطات كه به يك گرايش و سي واحد درسي تقليل يافت... اما تو از پا ننشستي و دوباره با يار ديرين ات، استاد دكتر نعيم بديعي، كه عمرش به بلنداي آفتاب باد، تلاش هايت را پي گرفتي... رشته را دوباره در مقطع كارشناسي احيا كردي... و كارشناسي ارشد... و دكتري... چه سايه و همت بلندي داشتي؟... و از دانشكده ارتباطاتي گفتي كه اگرچه تأسيس شد، اما هنوز راه درازي تا دانشكده شدناش مانده است... و دريغ كه ديگر تو نيستي... با آن همه همت، پايمردي و بزرگواري ات... و ديگر آن سايه بر سر ما نيست...
منبع: روزنامه ایران |
You are subscribed to email updates from MediaNews.ir To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر