عرفیِ شیرازی میفرماید:
جهان بگشتم و سرتابهسر به شهر و دیار
نیافتم که فروشند بخت در بازار
زمانه مردِ مصاف است و من ز سادهدلی
کنم به جوشنِ تدبیر وهم دفعِ مضار
کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن
که روزگار طبیب است و عافیت بیمار
ز منجنیقِ فلک سنگِ فتنه میبارد
تو ابلهانه گریزی در آبگینه حصار...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر