۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

صدای خس وخاشاک را بشنوید: خودنویس 01 مرداد ماه 89


Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بیانیه مجمع روحانیون: روزنامه سپاه مشابه روزنامه «مجاهدین خلق» است
در بیانیه مجمع روحانیون مبارز با اشاره به «مصونیت مطلق» این روزنامه آمده است: «میان مجمع روحانیون مبارز که از یادگارهای حضرت امام خمینی(س) و از تشکل‌های مهم و اثر گذار روحانی و انقلابی در طی سه دهه گذشته بوده است و نیز شخصیت‌های برجسته آن از جمله حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی و حضرت آیت الله سید محمد خوئینی دادستان و امیرالحاج منتخب حضرت امام کراراً مورد اهانت، اتهام و تعرض قرار گرفته‌اند.»

این حزب سیاسی، با اشاره به بیانیه این سازمان درباره قطعنامه اخیر شورای امنیت، نوشته است: «این تحلیل و موضع گیری برای تنویر افکار عمومی و هشدار به کشورهای غربی در سایت مجمع روحانیون مبارز قرار گرفت هر چند با کمال تأسف سایت مجمع فیلتر شده و دسترسی به آن برای کاربران با دشواری انجام می‌گیرد.»

مجمع روحانیون مبارز با اشاره به بازتاب این بیانیه در روزنامه نزدیک به دفتر سیاسی سپاه آورده است: «با کمال تعجب روزنامه جوان مورخ ۸۹/۴/۱۶ در صفحه اول با عصبانیت و سراسیمگی خاصی به پریشان‌گویی افتاد و با تکرار اتهامات واهی و هتاکی علیه مجمع عملاً به دفاع از منافقین برخواست و به شیوه گفتاری و نوشتاری آنان مقاله‌ای با عنوان «پارادوکس های مجمع روحانیون مبارز در فاز جدید» منتشر نمود – از آنجا که فعالیت مجمع و تماس اعضاء آن با دیگر تشکل ها و شخصیت‌های اثر گذار سیاسی کشور برای اتخاذ مواضع مشابه و محکوم کردن سیاست جدید کشورهای غربی در قبال سازمان تروریستی منافقین ادامه داشت – سایت جوان آنلاین و روزنامه جوان مجدداً در روزنامه مورخ ۸۹/۴/۲۸ در صفحه دوم مطلبی با عنوان «رؤیای ایجاد اپوزیسیون مؤثر» و نیز نوشته‌های سراسر کذب و اتهام آمیز علیه برخی دیگر از اعضاء مجمع را در سایت جوان آنلاین منشر نمود. نکته مهم و قابل تأمل این که سایت و روزنامه مذکور از این که مجمع و خصوصاً رئیس محترم شورای مرکزی مجمع حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی دارای مواضع معتدل هستند و برای آرامش و اتحاد و همبستگی ملی تلاش می‌کنند به شدت برافروخته و عصبانی شده است گویا موجودیت و یا منافع دست اندرکاران این رسانه‌ها در تشدید اختلافات و تشنج در کشور است، همان راهی که دشمنان ملت ایران در انجام عملیات تروریستی زاهدان و کشتن صدها نفر از مردم مظلوم آن سامان برای ایجاد تفرقه و اختلافات قومی و مذهبی و نا امن کردن فضای عمومی جامعه تعقیب می‌کنند.»

مجمع روحانیون مبارز با اشاره به شباهت‌های روزنامه جوان با عملکرد نشریه «مجاهد» متعلق به سازمان مجاهدین خلق، در ابتدای انقلاب و امکان نفوذ اعاضی این سازمان، آورده است: «آنچه که موجب نگارش این نوشتار گردید، پیدایش این احتمال است که عوامل سازمان منافقین با سوء استفاده از تندروی و افراط گری به درون برخی نهادها و دستگاها و رسانه های نظام نفوذ کرده و در صدد انتقام از امام، یاران امام و انقلاب اسلامی بر آمده باشند! آنچه که این گمان را تقویت می‌کند رفتار کاملاً مشابه این رسانه‌ها با رفتار رسانه ای منافقین در سال ۵۹ و ۶۰، در تخریب و ترور شخصیت استوانه‌های انقلاب همچون آیت الله شهید بهشتی، آیت الله خامنه‌ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید رجائی و… است. لذا ضمن هشدار نسبت به این خطر بزرگ امیدواریم قبل از این که این جریان مرموز ضربه‌های بزرگتری به نظام وارد کنند، شناسایی، افشاء ورسوا گردند تا از بروز فجایع احتمالی نظیر آنچه که در سال های آغازین انقلاب از رهگذر نفوذ منافقین بر کشور و ملت تحمیل گردید جلوگیری بعمل آید.»
 

 


نیویورک تایمز: ایران ادعا میکند شهرام امیری جاسوس دوجانبه بوده است
آقای امیری که هفته گذشته به تهران بازگشت ادعا کردتوسط مقامات سیا ربوده شده و مورد شکنجه قرار گرفته است.


به نظر می‌رسد اکنون ایران درصدد است ادعاهای مقامات اطلاعاتی آمریکا را مبنی بر همکاری امیری با آنها خنثی نماید و وانمود کند که وی اطلاعات نادرست در اختیار آمریکایی‌ها قرارداده تا سرنوشت امیری بازهم در پرده ابهام باقی بماند. به گفته یک منبع ناشناس از خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب، این یک جنگ اطلاعاتی بین سیا و ایران است که توسط ایران طراحی و هدایت می‌شود. به گفته این منبع ناشناس ایران سال گذشته با امیری ارتباط برقرار کرد تا بتواند اطلاعاتی در مورد ایرانیان دیگری که ممکن است توسط سیا ربوده شوند بدست بیاورد. به عنوان مثال این منبع از شماره پلاک دو اتومبیل ویک اسم رمز برای یکی از این دو اتومبیل نام می برد. مقامات آمریکایی این ادعا ها را رد می‌کنند و می‌گویند امیری هیچ دسترسی به این گونه اطلاعات نداشته است.

 


آیا مسلمانان اجازه دارند در کشور خود حکومت غیردینی تشکیل دهند؟

بحث جدایی دین از حکومت از آن بحثهایی است که سالهاست با شدت هر چه تمام تر در جامعه ایران رواج دارد. به ویژه پس از تولد جنبش سبزو نهادینه شدن آن در میان افراد جامعه این موضوع به یکی از اساسی ترین چالشها تبدیل شده است و به نوعی جزو مطالبات بخشی از کنشگران جنبش سبز است. برخی استدلال می‌کنند که می‌توان هم دیندار بود و هم سکولار و ادعا می کنند که جمع این دو با هم ممکن است و یک مسلمان می‌تواند به راحتی در یک حکومت سکولار به احکام دینی خود عمل کند و در واقع هم سکولار باشد هم دیندار! و لذا آن را جزو مطالبات خود و درنتیجه مطالبات جنبش سبز می‌دانند. اما آیا به راستی چنین است؟ در این مقاله هدف پرداختن به ایردهای منطقی و بحث فلسفی در باره تفاوتهای ساختاری دین و سکولاریسم و در واقع تفاوت ماهوی ایمان و عقل که زیر بنای مشکل است نیست بلکه به طور ساده سعی می‌شود تعارض شدید و غیر قابل حل دین و حکومت حتی در حیطه های فردی روشن شده و نیز این مسأله زیر بنایی‌تر بررسی شود که آیا اسلام اساساً  در یک جامعه مسلمان به مسلمانان اجازه می‌دهد حکومتی غیر اسلامی و فرضاً سکولار تشکیل دهند. یعنی: آیا مسلمانان اجازه دارند در کشور خود حکومت غیر دینی تشکیل دهند؟ و همه اینها یعنی اینکه بررسی کنیم آیا می‌توان به عنوان یک مسلمان حکومت غیردینی و سکولار را مطالبه کرد؟

تلقی قابل جمع بودن دینداری و سکولاریسم از آنجا ناشی می‌شود که برخی دین را تنها در بعضی اعمال عبادی که البته آنهم بسیار رقیق شده است منحصر می‌دانند. این تلقی در باره هر دین و مذهبی صادق باشد در باره اسلام به هیچ وجه صادق نیست. اسلام نه تنها مجموعه ای از احکام ساده و ابتدایی عبادی نیست بلکه بیشتر احکام اسلام احکامی در حوزه عمومی و در رابطه با شیوه حکومت داری است. اسلام دستورات بسیاری در باره نحوه اداره جامعه و قوانین بسیاری برای معامله و نیز تعریف جرم و مجازات و مانند آن دارد. حتی ساده‌ترین و ابتدایی ترین احکام عبادی اسلام مانند نماز هم به طرز تفکیک ناپذیری با حوزه عمومی و نحوه حکومت در یک جامعه ارتباط  بسیار عمیق و گسترده دارد. اصولاً اسلام دینی است که بخش اساسی آن تشکیل حکومت برای پیاده کردن احکام اسلام است. ساده‌ترین دلیل آن سنت پیامبر اسلام و نیز خلفای راشدین و نیز نص صریح قرآن است. این دوره آن  قسمت از تاریخ اسلام است  که به عنوان تاریخ شکل گیری اسلام شناخته می‌شود (هم برای اهل تشیع و هم برای اهل سنت) و تمام تفسیرها و احکام ثانویه با نگاه به آن دوره استنباط و برداشت می‌شود. زمان حیات پیامبر اسلام و دوران خلفای راشدین حکومت در واقع محمل و وسیله‌ای بوده برای اجرای احکام اسلام تا به تبع اجرای این احکام اهداف تشکیل حکومت نیز به طور ثانویه تحقق یابد. در واقع  به تعبیر دقیق‌تر حکومت در اصل ابزاری برای به اجرا گذاشتن احکام اسلام بوده و ادراه جامعه و اهداف دیگر مانند رفاه و سعادت جامعه نه از طریق حکومت به طور اولیه بلکه از طریق اجرای دستورات دین اسلام و در نتیجه به طور ثانویه حاصل می‌شده. حکومت در اسلام ضمانت اجرایی  احکام اسلام است نه چیز دیگر. در واقع اسلام چون به اجرای قوانین خود به طور هر چه کاملتر و دقیقتر اصرار دارد به حکومت نیز به عنوان ابزار و ضمانت اجرا نیاز دارد و به هیچ وجه از آن جدا شدنی نیست.  این موضوع یکی از بحرانی‌ترین کشمکشهای سکولاریسم و دین (اسلام) است. جمله " هدف ما اجرای تکلیف الهی است" یا "حفظ نظام اوجب واجبات است" اشاره به همین معنا دارد. مردم و حکومت اسلامی موظف به اجرای قانون خدا هستند که البته به تبع آن سعادت دنیوی بشر(هدف از تشکیل حکومت )هم تأمین می‌شود اما اگرهم سعادت تأمین نشد مجوزی برای تعطیل کردن احکام اسلام نیست. مثلاً یکی از اهداف حکومت پیشگیری از جرم است راه تحقق آن اجرای قوانین عبادی و اخلاقی و مجازات اسلامی است و هیچ فقیه شیعه یا سنی نمی‌تواند مجوز تعطیل کردن آن را بدهد مگر اینکه بخش دیگری از اسلام (تأکید می‌کنم خود اسلام) نه چیز دیگر در معرض خطر باشد. تضمین امنیت بلد اسلامی از طریق اجرای حکم جهاد صورت می‌گیرد یا امور اقتصادی جامعه از طریق خمس و زکات و احکام بیع و مانند آن اداره می‌شود و ادعای سوء اثر اجرای این قوانین منجر به تعطیلی آنها نمی‌شود. اگر می‌بینید در جاهایی مثل قانون ربا یا برده‌داری این مطلب صادق نیست برای این است که در دنیای امروز عملاً هیچ امکان و راهی برای اجرای آنها نیست نه به این دلیل که حکم اسلام تعطیل برداراست. از سوی دیگر چون این احکام نه حکم بشری بلکه حکم الهی هستند پس لاجرم مقدس بوده و عملاً قابل تغییر نیستند (یکی دیگر از بحرانی ترین نقاط چالش بین سکولاریسم و دین). نگاهی گذرا به تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام و عدم تغییر این قوانین پس از این همه سال علی رغم تعارض شدید بسیاری از آنها با واقعیات روزمره جامعه این مدعا را اثبات می‌کند و همانطور که ذکرشد هر جا هم که این قوانین در کشورهای اسلامی اجرا نمی‌شود یا در واقع اجرایشان غیرممکن است (مانند ربا در بانکداری) به هیچ وجه به معنای ملغی شدن حکم اسلامی حرمت ربا نیست.

حالا این وظیفه شماست که ابتدا توضیح دهید که چگونه و به چه دلیل در یک کشور با اکثریت بالای مسلمان می‌توان مجوز حکومت سکولار صادر کرد و سپس بگویید چگونه می‌توان مسلمان و همزمان سکولار بود! یعنی شما اکنون باید تعارض قوانین اسلام را با قوانین دیگر در جامعه را حل کنید تا آنگاه بتوانید نشان دهید که در یک جامعه سکولار می‌توان مسلمان بود و همزیستی اسلام و سکولاریسم را نشان دهید. از مثال‌های بسیار ساده شروع می‌کنیم: اگر یک فوتبالیست در ماه رمضان و در کوران رقابت‌ها خواست روزه بگیرد و در نتیجه توان بازی قابل قبول را ازدست داد تکلیف چیست؟ مثلاً آیا می‌شود به سادگی گفت این مطلب باید از قبل در قرارداد بازیکن گنجانده شود؟ آیا چنین چیزی در موارد مشابه هم به همین سادگی است؟ اگر کسی برای برخوداری از فضیلت نماز اول وقت خواست ربع ساعت در میان زمان کار مرخصی داشته باشد تکلیف ارباب رجوع و ساعت کار چیست؟ باز هم گنجاندن در قرارداد؟ اگر به علت حرام بودن نگاه کردن به نامحرم فرد مسلمان با ارائه خدمات به بی حجاب و بد حجاب به گناه افتاد تکلیف چیست؟ باز هم گنجاندن در قرارداد؟ پخش موسیقی و غنا در سطح جامعه و در رسانه ها چه؟ قرارداد؟ تن فروشی، شرب خمر و خرید و فروش و تولید آن چه؟ احکام مجازات اسلامی و حد و تعزیر چه؟ احکام بیع و معامله چه؟ اگر هر کدام از اینها با دین ما در تعارض قرار گرفت چه؟ مثلاً دولت وظیفه دارد که شرایط عمومی را برای فراهم نمودن امکانات دریافت وام‌های مختلف برای همه افراد جامعه فراهم کند وقتی شرایط اعطای این وامها با احکام اسلامی تنافر دارد مثلاً به دلیل وجود ربا تکلیف چیست؟ آیا فرد مسلمان نمی‌تواند ادعا کند که دولت به گونه ای عمل کرده که فرد مسلمان عملاً از دسترسی به این خدمات محروم شده و این تبعیض است و تقاضا کند شرایط او نیز در نظر گرفته شود؟ آزادی اجرای اعمال خلاف اخلاق اسلامی در جامعه و تعارض آن با حکم امر به معروف و نهی از منکر چه؟ اگر کسی خواست چهار زن بگیرد یا زن خود را با زدن تنبیه کند یا زن چهارده ساله بگیرد چه باید کرد؟ تکلیف ارثیه مسلمان متوفی که وصیت‌نامه هم ندارد چه می‌شود؟ خاصه اگر برخی از ورثه مسلمان و برخی نامسلمان باشند! اگر فردی از خانه مسلمان دزدی کرد و شرایط قطع ید واقع شد این مسلمان سکولار چه گلی باید به سر بگیرد؟ اگر این مسلمان سکولاراز سوی کشورش در جنگ با دشمنان ظفر یافت و خواست با زنان کافر شکست خورده که حالا جزء غنیمت جنگی هستند همانجا همبستر شود چه باید کرد؟ از همه اینها گذشته اگر معتقدان به ادیان دیگر هم از همین دست تقاضاها متناسب با دین خود  داشته باشند چه کنیم؟ بیهوده ترین کار این است که تلاش کنیم برای این پرسش‌ها جواب پیدا کنیم زیرا این پرسش‌ها و تعارضات در جامعه امروز بشری پایان ناپذیرند و روزانه هزاران مورد از این تعارض‌ها رخ می‌نماید.

به طور کلی اگر قرار باشد حکومت دینی نبوده و موظف به اجرای قوانین دین و در مورد بحث ما موظف به اجرای قوانین اسلام و نیز تبلیغ رسمی آنها نباشد آنهم در کشوری مثل ایران که اکثریت قریب به اتفاق مردم آن مسلمان هستند؛ هنگامی که قوانین دین مسلمانان با قوانین حکومتی در تعارض قرار گرفت تکلیف فرد مسلمان و که ضمناً سکولار هم هست چیست؟ به نظر شما اگر طرف قوانین حکومت را گرفت دیگر چیزی به نام دین برای او باقی می‌ماند؟ البته به این سؤال هم اگر خواستید می‌توانید فکر کنید که اگر این مسلمان احیاناً سکولار نبود تکلیفش چیست.

و اکنون مسأله زیر بنایی تر:

در یک جامعه که اکثریت مردم آن مسلمان هستند تکلیف مردم برای تشکیل حکومت توسط آنها چیست؟ آیا می‌توان در ایرانی که اکثریت مردم مسلمان هستند از تشکیل حکومت سکولار سخن گفت؟ آیا شما جایی از قرآن یا سنت پیامبر اسلام را سراغ دارید که از آن بتوان مجوز تشکیل حکومت سکولار یا اصولاً هر نوع حکومتی غیر از حکومت اسلامی را هر چند غیر مستقیم استخراج کرد. ممکن است بگوییم که اسلام و قرآن نوع حکومت را تعیین نکرده است و حکومت ممکن است جمهوری، فدرال، پادشاهی یا هر نوع دیگر باشد اما این به هیچ وجه به این معنا نیست که حکومت موظف به اجرای قوانین اسلام نیست. مردم و حکومت نه تنها موظف به پیاده کردن قوانین اسلام هستند بلکه مسامحه  در اجرای احکام (و نه عدم اجرای آن) به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.

تنها راه حلی که بعضی روشنفکران مسلمان ارائه می‌کنند این است که بگویند که اینها قوانین مربوط به هزار و چهارصد سال پیش و شرایط خاص آن زمان بوده و ما اکنون برای جامعه خود متناسب با شرایط امروزی خود احکامی بر اساس قوانین کلی اسلام استخراج می‌کنیم! آنها توجه نمی‌کنند که این نظر آنها در واقع چیزی از دین باقی نمی‌گذارد. زیرا در این نظریه در حقیقت این شرایط امروزی ماست که اولویت دارد نه قوانین اسلام این در واقع توجیهی است برای ناکارآمدی دین و نه یک موضوع حقیقی زیرا در هر صورت نتیجه باید به گونه ای باشد که نیاز امروزین ما برآورده شود. یعنی هر جا که بین قوانین دین و شرایط ما تضاد ایجاد شد ما ناچاریم جانب شرایط خود را بگیریم نه حکم دین را و استدلال کنیم که حکم دین برای جامعه امروز ما نبوده و بدین ترتیب هر قدم که شرایط روزمره ما جلو می‌رود دین یک قدم عقب می‌رود و آنچه که باقی می‌ماند قوانین کلیی است مانند عدالت که چون نیک نظر کنیم درمی‌یابیم که این قوانین کلی در همه جوامع و طرز فکرها مشترک است و به هیچ وجه اختصاص به اسلام یا دین ندارد. به اضافه چند دستور عبادی شخصی مانند نماز و روزه آنهم به شرطی که تعارضی با زندگی اجتماعی نداشته باشد. در واقع با با بروز هر مشکلی دین را چنان تغییر داده و تفسیرمی‌کنیم که مشکلمان برطرف شود و استدلال هم مشمول مرور زمان شدن قوانین دین یا همان تغییر شرایط جامعه است. راستی این که همان سکولاریسم است!

در هر صورت موضوع حکومت در اسلام را از هر جنبه که بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که اسلام به تشکیل حکومتی اصرار دارد که قوانین اسلامی در آن اجرا شود و تنها عذری که پذیرفته است این است که مسلمانان در یک جامعه چنان در اقلیت باشند که عملاً توان تشکیل حکومت را نداشته باشند وگرنه ادعای تشکیل حکومت سکولار یا هر نوع حکومتی غیر از حکومت اسلامی و تصویب و اجرای هر قانونی غیر از قانون اسلام در کشور مسلمانان نیازی به ارائه دلیل برای مردود دانستن ندارد در واقع چنین ادعایی به این معنی است که اسلام به پیروان خود اجازه می‌دهد حتی وقتی در اکثریت مطلق قرار دارند حکومتی غیر دینی تشکیل دهند و باید با مدعی چنین ادعای حیرت‌انگیزی همان کرد و به او همان گفت که با مدعی مسطح بودن زمین در این دوره می‌کنیم و می‌گوییم!



 


خارج شدن بلاگفا از دسترس
این در حالی است که گرچه صفحه اصلی این سایت از دسترس خارج شده، اما وبلاگ‌ها، با کمی اختلال، کار خود را ادامه می‌دهند.

«بلاگفا» از جمله سرویس‌هایی است که به دنبال حوادث پس از انتخابات، بسیاری از وبلاگ‌های سیاسی را مسدود کرد. این اقدام با انتقاد گسترده کاربران این سایت مواجه شده بود و همین مساله موجب شد که بسیاری از کاربران این سایت، سرویس دهنده‌های دیگر وبلاگ مراجعه کنند.

همچنین چندی پیش، این وب‌سایت چندی پیش دچار فیلترینگ شد. فیلترینگ این سایت در حالی اتفاق افتاده بود که کمیته فیلترینگ در صفحه نخست وب‌سایت‌هایی که فیلتر کرده بود، نام «بلاگفا» را به عنوان یکی از وب‌سایت‌های مفید درج کرده بود.

فیلترینگ بلاگفا به دلیل شکایت یک شهروند کرمانی اتفاق افتاده بود. این شکایت موجب شد که مدیر بلاگفا نیز مدت کوتاهی بازداشت شود. دلیل این شکایت مطلبی بود که در یکی از وبلاگ‌هایی که در این سایت ایجاد شده بود، درج شده بود.
 

 


آیت الله منتظری: برحسب اصل اولى هیچکس بر دیگری ولایت ندارد
این دو نامه را یکی از اعضای خودنویس برای نخستین بار منتشر می‌کند. هر دو نامه را شهروندی به نام مسعود اسماعیل‌لو به مرحوم آیت‌الله منتظری در سال ۱۳۸۰ فرستاده بوده و پاسخ‌های این مرجع تقلید در پایین هر کدام آمده است. نسخه‌ای از این نامه نیز برای تایید اصالت به فرزند ایشان ارسال شده است.

نامه اول آقای اسماعیل لو به آیت الله منتظری

به نام خدا
با سلام و خسته نباشید و امید سلامتی کامل شما
آقای منتظری از شما خواهشی داشتم، به آقای خاتمی پیام مرا به عنوان یک ایرانی که ۲۲ سال در راه آزادی و استقلال ایران مبارزه می‌کند را به ایشان بفرمایید و به ایشان بگویید که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکنند و بگذارند راه خود را برای استقرار آزادی و استقلال به دست بگیرد چونکه قادر به اینکار است.
در این رژیم حتی یک فرشته هم تبدیل به شیطان می‌شود، اگر ایشان می‌خواست کاری بکند ۲۲ میلیون رای داشته!!!
امید کاذب برای ملت ایران زیان آور است. این رژیم باطل است و در آن نمی‌توان به دنبال حق گشت. حق در مقابل باطل است.
به ایشان بگویید تبلیغ رژیم به ضرر مردم است. امیدوارم که ایشان خود را کاندیدا نکنند. در ضمن نظر شما را می‌خواستم بدانم، آیا اگر مردم بخواهند این نظام را عوض کنند مخالف اسلام است؟!
آقای خاتمی گفتند که اگر کسی با این رژیم مخالفت بکند دشمن اسلام و ملت است. شما چه فکر می‌کنید؟ تغییر رژیم حتی اگر اسلامی هم نباشد حق یک ملت است.
شاد و پیروز باشید
مسعود اسماعیل لو
 

پاسخ آیت الله منتظری

باسمه تعالی

اولا: این‌جانب با ایشان ارتباط ندارم و از پیام دادن به ایشان معذورم، به‌علاوه اگر ایشان با آن استقبال مردمی که در آغاز نسبت به ایشان انجام شد و با این موقعیت فعلی که تبدیل به یک مقام بی‌خاصیت ثناگو شده‌اند وظیفه فعلی خویش را تشخیص ندهند پیام من قطعا اثری نخواهد داشت.
و ثانیا: حقيقت اين‌است که با قانون اساسی فعلی ايران که همه اهرم‌های قدرت در اختيار رهبر قرارداده شده، بدون اين که پاسخ‌گو باشد و مسئوليت‌ها، بر عهده رئيس جمهور قرارداده شده بدون اين که اهرم‌های قدرت را در اختيار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئيس جمهور شود، قدرت هيچ کاری را ندارد. اين امر تضاد واضحی است در قانون اساسی که بايد اصلاح گردد.
و ثالثا: برحسب اصل اولی هیچکس بر دیگری ولایت ندارد، فقط خدا که خالق ما و مالک تار و پود ماست حق مالکیت بر ما دارد، و خداوند حق مالکیت را به خود انسان‌ها واگذار نموده که برای اداره امور سیاسی و اجتماعی کشور کسانی را که صلاحیت دارند با رعایت شرایط و موازین عقلی و شرعی انتخاب نماید و او در برابر ملت و نمایندگان آنان مسئول است و باید پاسخگو باشد.
 
 
نامه دوم مسعود اسماعیل‌لو

به نام خدا
با سلام و تبریک سال نو به همگی شما
آقای منتظری از شما خواهشی کرده بودم در رابطه با کاندیدا شدن خاتمی، نمی‌دانم دریافت کرده‌اید یا نه؟
لطف کنید به ایشان پیغامی بفرمایید و بگویید که بهترین کار ایشان کاندید نکردن خود می‌باشد. با شرکت نکردن، خود ریشه استبداد خشک خواهد شد.
امیدوار هستم که حرف ما را بها دهید. موفقیت ایشان در گرو جدایی از این رژیم است. در صورت کناره‌گیری از کاندیدای ریاست جمهوری او، از او حمایت خواهیم کرد. شاید آخرین فرصت خوب برای او می باشد. او باید مردم را انتخاب کند نه قدرت را!؟
مسعود اسماعیل لو
 
پاسخ آیت الله منتظری به نامه دوم
بسمه تعالی
پس از سلام  پیام جنابعالی پاسخ داده شد. در این موضوع بنظر میرسد حق با جنابعالی است ولی من از پیام دادن به ایشان معذورم اولا ارتباطی ندارم و ثانیا «لا رای لمن لایطاع»
ان شاء الله موفق باشید.
 

 


نگرانی کیهان از دور جدید تصفیه در جمهوری اسلامی
 
 به نظر می‌رسد سرانجام نوبت به حذف اصول‌گرایان تندرو هم رسیده است. پس از حذف اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان میانه روئی مانند ولایتی، رضایی، باهنر و افروغ، حالا کیهان نشینان  نیز احساس خطر کرده‌اند. این البته شیوه تمام حکومت‌های اقتدار گرایانه است. به خصوص وقتی گروهی خود را عین ارزش و ایدئولوژی و عین حکومت می دانند و نیروی نظامی اقتدار گرا نیز پشتیبانشان هستند.
 
مهدی محمدی کارشناس مسایل سیاسی و دبیر سیاسی روزنامه کیهان در جلسه انصار حزب الله اعلام کرده: «در کشور جریانی در حال ظهور است که می‌خواهد بگوید من از رهبری انقلابی‌تر هستم. جریانی که در صدد است طیف حزب‌اللهی‌ جامعه را مقابل آقا قرار دهد و نسبت به ایشان مسأله‌دار کند. این جریانی است که نمی‌خواهد کشور روی آرامش به خود ببیند و حتی‌المقدور می‌خواهد دور آقا را خلوت کند و فقط خودش بماند و زمانی که چنین شد بگوید حالا که من فقط مانده‌ام، باید اختیارات را تفویض کنید. چرا که من ۲۵ میلیون رأی دارم و ...»
 
همچنین اضافه کرده: «در مقطعی اتفاقاتی افتاد که نباید می‌افتاد، با این همه هزینه‌ای که نظام پرداخته بود، سزاوار نبود که در این دولت بعضی اقدامات اتفاق بیفتد. البته اینها مربوط به حالا نیست بلکه مربوط به سال دوم آغاز کار این دولت به بعد است که حالا آرام ارام خود را علنی می‌کند و بی‌جهت نیست که آقای مشایی سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «کار به جایی خواهد رسید که یک سال دیگر حزب‌اللهی‌ها احمدی‌نژاد را تکفیر می‌کنند. مگر قرار است دولت چه کاری انجام دهد که توسط حزب‌اللهی‌ها تکفیر شود؟ مگر برنامه شما چیست که از حالا پیش‌بینی می‌کنید. آنها پیش‌بینی نمی‌کنند، بلکه خبر از برنامه خودشان می‌دهند.»
 
این گفته‌ها را باید کنار برخی گفته‌های دیگر گذاشت تا نتایج روشن تری حاصل شود. در همین ماه گذشته تعدادی از این نقل قول ها منتشر شده که نشان دهنده آمادگی حمله سازمان یافته سپاه و نیروهای حامی احمدی نژاد به سایر اصول‌گرایان است. غلامحسین الهام گفته: «جریان اصول‌گرایی متشكل از احزاب مختلف است و دور از ذهن نیست كه بین آن‌ها اختلاف وجود داشته باشد. البته ریزش‌هایی نیز در این جریان صورت گرفت و عده‌ای كه در این جریان حضور داشتند به تدریج در مبانی خود بازنگری كردند. عده‌ای گفتند كه ما اصول‌گرای اصلاح‌طلب هستیم یا برعكس و در واقع تلاش كردند كه نشان دهند كه هم آن‌طرفی هستند و هم این‌طرفی و در واقع مبانی خود را شفاف نكردند البته به نظر من این افراد در مبانی می‌لنگند و برای این افراد تصاحب قدرت اصالت دارد و نه مكتب و اندیشه. .... شاخص اصولگرایی برای مردم رهبری هستند و مردم از احزاب اصول‌گرا عبور كرده‌اند، مردم اصول‌گرا هستند و از جریان‌های اصول‌گرا عبور كرده‌اند. اصول‌گرایانی كه از مردم جا مانده‌اند باید خود را به مردم برسانند تا ماندگار شوند و اگر بخواهند مردم را مدیریت كنند باید بدانند كه مردم زیر بار مدیریت این‌چنینی نمی روند و شاخص مردم در اصول‌گرایی رهبری است.»
 
همچنین مشائی در اظهاراتی در مورد شریعتمداری گفته است: «برای خیلی از شما شریعتمداری مظهر حمایت از دولت است. اما ایشان اصلا احمدی‌نژاد را قبول ندارد. من این موضوع را اثبات می‌کنم. یک سال دیگر خواهید دید؛ اینکه ایشان نماینده رهبری هستند دلیل نمی‌شود که ما ایشان را نقد نکنیم. شما در خیابان به خیلی از کسانی که نسبت شان به رهبر انقلاب بیشتر از ایشان بوده است فحش دادید. این دلیل نمی‌شود که بخاطر این نسبت وی را نقد نکنیم. من این حرفها را قبول ندارم.»
 
همچنین گفته های برخی اصولگرایان جای تامل دارد. مانند گفته های امیر محبیان از اعضای شورای سردبیری رسالت: «این احتمال وجود دارد كه آقای احمدی‌نژاد به این سمت برود كه در شكل‌دهی به انتخابات ‌آتی ریاست جمهوری و پیش از آن به عنوان شرط و مقدمه لازم در انتخابات مجلس آینده نقش موثرتری داشته باشد، حتی این نظر وجود دارد كه ممكن است مدل پوتین برگزیده شود، یعنی آقای احمدی‌نژاد تلاش كند كه فرد نزدیك به خودش را به عنوان رییس‌جمهور آینده مطرح كند.»
 
 به نظر می رسد کم کم اصول گرایان تندرو نیز احساس خطر کرده اند. کسانی که فکر می کردند با حذف اصلاح طالبان به اهداف خودشان رسیده‌اند حالا خود در آستانه حمله قرار گرفته‌اند. اما این دسته از اصول گرایان مانند اصلاح طلبان دست و پا بسته نیستند. آن ها تقریبا در تمامی سطوح حکومت نیرو‌های پر قدرتی دارند از شورای نگهبان، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت گرفته تا سازمان‌های زیر نظر رهبری. و رسانه‌های قوی‌ای نیز در اختیار دارند. صدا و سیما، روزنامه‌های متعدد و حتی تریبون نماز جمعه. بنابراین باید در آینده نزدیک که شاید انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد در انتظار جنگ بزرگی باشیم. از هم اکنون نشانه‌های این نبرد بزرگ دیده می‌شود. البته به نظر می رسد پیروز این میدان هر کدام از طرفین که باشند ناچار به دادن هزینه های زیادی خواهند بود.  ولی به راستی پیروز این میدان چه کسی خواهد بود؟ آیا احمدی نژاد و نیروهای نظامی حامیاش می‌توانند به همان راحتی که اصلاح طلبان را حذف کردند، اصول گرایان را نیز حذف کنند؟ به نظر می‌رسد جواب مثبت است. به شرطی که بتوانند حمایت کامل رهبری را نیز به دست بیاورند. رهبر تاکنون در تقابل این دو دسته موضع روشنی نگرفته. و هراز گاهی از یکی از طرفین حمایت کرده است. ماجرای معاونت مشائی و دانشگاه آزاد دو تا از آخرین مواردی است که خامنه‌ای ازطیف مقابل احمدی نژاد حمایت کرده است. اما هیچکدام از این ها به پای حمایت او از احمدی نژاد در جریان انتخابات نخواهد رسید. البته شاید هم رهبر هنوز تصمیم نهائی را نگرفته است. اگر اینچنین باشد او فرصت زیادی برای تصمیم گیری ندارد. تصمیم مهمی که اگر اشتباه اتخاذ شود شاید به قیمت رهبری مصباح یزدی باشد.
 

 


التزام
 

--
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر