۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

صدای خس وخاشاک را بشنوید: چرا طرح «منشور سبز» ناقص است؟



ارائه طرح پیشنهادیِ جنبش سبز از سوی آقای موسوی برای بحث و تبادل نظر، فرصتِ پرداختنِ دقیق تر و همه جانبه تر به اهداف، راهکارها و هویت جنبش سبز را بصورت عمومی فراهم نموده است. اما در این منشور پیشنهادی، نکاتی وجود دارد که نیاز به بازبینیِ مجدد دارند و امید است که در متن نهایی مورد بازنگری و تصحیح قرار گیرند.
مهمترین نکته قابل توجه در این پیشنهاد، موارد مربوط به هویت جنبش سبز است، که با تکیه و تاکید بر «ایرانی-اسلامی» بودن آن به نقض حقوق و هویت شرکت کنندگانی منجر خواهد شد که در چارچوب این دایره ی تنگِ هویتی نمی گنجند. در چارچوب این دایره تنها نیروهای «ملی-مذهبی» جای خواهند داشت و از این طریق مرزگذاری میان گروه های «خودی و غیر-خودی» و تبعیض های عملی رایج در جمهوری اسلامی تداوم خواهند داشت.
در اینجا سوال هایی پیش می آید که پاسخ به آنها می تواند به دقیق تر شدن طرح منشور در آینده کمک کند:
آیا شرکت کنندگان متعلق به مذاهب دیگر و نیروهای سکولار نیز جایی در این جنبش دارند؟ آیا تاکید بر اصل هویت «ملی-مذهبی» جنبش همزمان مغایر با تاکید بر اصل دیگرِ هویتی جنبش نیست که کرامت انسانی و حقوق بشرِ فارغ از ایدئولوژی، مذهب، نسب، قومیت و موقعیت اجتماعی را بعنوان نخستین ارزش اجتماعی مطرح کرده است؟ آیا خصلت عمومی بخشیدن به اعتقادات بخشی از جنبش سبز به مثابه خصیصه عمومی و هویت آفرین جنبش سبز، مغایر با واقعیت، حقیقت و ناقض هویت دیگرانی نیست که مسلمان نیستند و یا مسلمانی خود را در جدایی دین شان از سیاست شان تعریف کرده اند؟ آیا این مرزگذاری و «غیر-خودی پنداریِ» دیگران یکی از «عناصر تشتت» نخواهد بود که طراحانِ منشور خواهان طرد آن هستند؟ آیا بر این نظر هستیم که این جنبش متعلق به «تمام ایرانیانی» است که برای استقرار آزادی، عدالت اجتماعی، حقوق بشر و حاکمیت ملی مبارزه می کنند؟ آیا حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که اکثریت شرکت گنندگان در این جنبش، هویتی «ملی-مذهبی» دارند، طرح چنین هویتی می تواند در بلند مدت حافظ و حامی حقوق اقلیت ها هم باشد -بدین گونه که در این طرح مطرح است-؟ آیا عدم تفکیک دین از سیاست یکی از مشکلات اساسی ایران بعد از انقلاب نبوده است؟ اگر گذشته نه فقط چراغ راه آینده مان، بلکه اکنون مان نیز است، آیا نباید از این تجربیات تلخ بیاموزیم و دینداری را امری خصوصی و فردی تلقی کنیم؟
شایسته است که با تغییر و تطبیق این طرح با واقعیت و با در نظر گرفتن و احترام به هویت سایر شرکت کنندگان در این پروژه عظیم ملی، تمام نکاتی که در این طرح دین و سیاست را به هم پیوند داده است را تصحیح نمود، بگونه ای که امکان توافق بر حداقل ها امکان پذیر شود. در غیر این صورت تاکید بر تکثرگرایی در جنبش سبز محل چندانی از اعراب نخواهد داشت و این تاکید تنها به مثابه ی طرحی سیاسی برای رسیدن به قدرتِ بخشی از نیروهای اجتماعی درون جنبش تلقی خواهد شد.
تاکید صرف بر مبارزه مشترک در مقابل «دشمن مشترک» و پرهیز از بحث هایی که «فرصت سوز»خوانده می شوند، فرصت طرح و مداقه درباره ی مطالبات همه ی گروه های جنبش سبز و رسیدن به یک مخرج مشترک را در نطفه خفه می کند. اگر قرار است جنبش سبز طرح نویی بیافکند و بر تکرار خطاهای تاریخی گذشته مان پایانی نهد، که همواره بر محور مبارزه بر علیه «یک دشمن مشترک» و عدم طرح مطالباتی متکثر گروه های مختلف از ترس خطر «اختلاف وکثرت کلمه» بوده است، چاره ای جز بازنگری مجدد و بحث انتقادیِ عمومی درباره چنین طرح هایی ندارد. اگر ساختار شخصیت انسانهای درون جنبش تحمل احساسی چنین بحث هایی را نداشته باشند، چنین انسانهایی هیچ وقت توان نهادسازیِ دموکراتیک را نخواهند داشت و به بازتولید ساختار اجتماعی-سیاسی ای خواهند پرداخت که متناسب با ساختار استبدادی شخصیت شان است. بدین معنی هدفی که داریم، راهی است که همه با هم می رویم. تمرین نفس گیر«دموکراسی منشی» تنها راهی است که ما را به هدف مان نزدیک تر خواهد کرد. بدون این تمرین از وضعیت فعلی مان فاصله چندانی نخواهیم گرفت. تاریخ معاصرمان گواهی است بر این فرضیه.

--
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر