۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

صدای خس وخاشاک را بشنوید: دکتر بسیار خاکی بود


دکتر بسیار خاکی بود مخصوصا وقتی که شهردار بود و از مراسم کلنگ زنی بر می گشت. یک بار ایشان به مدت یک هفته ناپدید شده بود و تمام کارهای شهرداری خوابیده بود. ما هر جایی که به فکرمان می رسید دنبال دکتر گشتیم. عاقبت یکی از همکاران گفت اخرین باری که دکتر را دیدم قرار بود به مراسم کلنگ زنی برود. همگی به محل رفتیم و با یک ساختمان نیمه کاره رو به رو شدیم. اول فکر کردیم محل را اشتباه امده ایم اما صدای دکتر را شنیدیم که اواز میخواند و اجر بالا می انداخت. هیچ وقت دکتر را اینقدر خاکی ندیده بودم
 
 2-جلوگیری از حیف و میل بیت المال
 
 یک بار زمانی که مطبوعات مطالبی را در مورد گم شدن 350 میلیارد تومان در زمان شهرداری دکتر منتشر کردند به ایشان گفتم نمی خواهید به این شبهات جواب دهید؟ ایشان فرمودند نچ! مدتی بعد در مورد واریز نشدن 5/1 میلیارد دلار از درامد نفت به خزانه شبهاتی مطرح شد ما در راهرو قدم می زدیم و من باز همین سوال را مطرح کردم ایشان کمی به زمین خیره شدند و با خوشحالی چیزی را از روی زمین برداشتند و خدا را حمد و سپاس گفتند. من تصور کردم ایشان سرنخی از پولهای گم شده پیدا کرده اند و پرسیدم دکتر چی پیدا کردی؟ ایشان فرمودند یک گیره کاغذ بود خدا را شکر می کنم که رییس جمهور شدم تا جلوی این جور ریخت و پاشها را بگیرم.
 
3-سرعت عمل دکتر
 
 دکتر در کارها خیلی سریع عمل می کرد. سرعت عمل او انقدر زیاد بود که از سرعت فکر کردن هم جلو می زد و همیشه قبل از اینکه فکر کند عمل می کرد. موقعی که حزب انگلا مرکل در انتخابات المان پیروز شد ایشان خیلی سریع به مرکل تبریک گفت که این کار مرکل را شگفت زده کرد و در گفتگویی تلفنی گفت این سریعترین تبریک در تاریخ سیاسی المان بوده. دکتر لبخند ملیحی زدند و فرمودند کار خاصی نکردم که مرکل در جواب گفت چرا این کار خیلی خاص است چون من هنوز به عنوان صدر اعظم انتخاب نشده ام و فعلا فقط حزب ما پیروز شده ولی شما انتخاب من به عنوان صدر اعظم را تبریک گفته اید. این واقعه نشان داد سرعت عمل دکتر انقدر زیاد است که نه تنها از سرعت فکر کردن بیشتر است بلکه از وقایع روزانه هم پیشی می گیرد و پیشکی به اتفاقی که هنوز رخ نداده واکنش نشان می دهد.
 
 4-ساده زیستی دکتر
 
در ستاد انتخاباتی دکتر افراد زیادی را استخدام کرده بودیم که با ماژیک روی کاغذ شعار تبلیغاتی بنویسند و به در و دیوار بچسبانند. من از این کار بسیار متعجب شدم و به دکتر گفتم چرا تراکت چاپ نمی کنید که هزینه ان یک دهم این کار می شود مگر نمی دانید که از زمان گوتنبرگ وسیله ای به نام دستگاه چاپ وجود دارد؟ ایشان با لحنی فیلسوفانه گفتند هزینه مهم نیست مهم ساده زیستی است. اما من از این جمله فیلسوفانه چیزی نفهمیدم تا اینکه دکتر در انتخابات پیروز شد و در تمام چهار سال دوره ریاست جمهوری با سفرهای استانی و توزیع سی دی و سیب زمینی و پرتقال مفتی و کالابرگ و چک پول و بلیت استخر دست به تبلیغات وسیعی زد که بسیار هم کار ساده ای بود. اینجا بود که فهمیدم منظور از ساده زیستی چیست
 
 5-خاطره یاسمن هفت ساله از ساوجبلاق
 
 یاسمن می گوید یک روز در مدرسه به ما گفتند همه باید به استقبال دکتر برویم. ان روز خیلی به ما خوش گذشت چون از همه مدارس امده بودند و شیر و کیک مفتی هم به ما دادند. خواهرم که دبیرستانی است هم انجا بود و می گفت خیلی روز خوبی بود چون همیشه گشت ارشاد به پسرهایی که به مدارس دخترانه نزدیک شوند گیر میدهد اما امروز خودشان تمام پسر دبیرستانی ها را اورده بودند اینجا و من کلی شماره تلفن گرفتم. چند تا کامیون هم پرتقال اورده بودند و وسط خیابان خالی کردند اما یک سری ادم بزرگ که نمی دانم از کجا با اتوبوس اورده بودند به پرتقال ها حمله کردند و من از ترس اینکه زیر دست و پا له شوم جلو نرفتم. صحبتهای دکتر هم خیلی خوب بود چون بقیه دکترها یک جوری حرف می زنند که من هیچی از حرفهایشان نمی فهمم و به ادم امپول هم می زنند اما این یکی یک جوری حرف می زد که برای ما بچه ها خیلی خوب بود و همه حرفهایش را می فهمیدیم. کلا یک جورهایی مثل خانم ناظم ما که سر صف می رود پشت بلندگو حرف می زد
 
  6-بازگشت به صدر انقلاب
 
 ان اوایل که دکتر تازه رییس جمهور شده بود همیشه می گفت ما از ارمانهای انقلاب دور شده ایم و باید به صدر انقلاب برگردیم. من ان موقع تردید داشتم و فکر می کردم چگونه ممکن است بعد از سی سال به شرایط دوره انقلاب  که همه چیز به هم ریخته بود برگردیم. مدتی بعد که با خاموشی های گسترده، برق جیره بندی شد یکی از بستگان مسن ما که بیش از 90 سال سن دارد می گفت به یاد دوره مرحوم حاج امین الضرب می افتد که تهران فقط یک کارخانه برق داشت و تنها روشنایی بخش کوچکی از شهر تامین می شد. اینجا بود که فهمیدم نه تنها به صدر انقلاب برگشته ایم بلکه سرعت بازگشت انقدر زیاد بوده که از رگ و ریشه های انقلاب هم عبور کرده ایم و به 90 سال پیش رسیده ایم
 
 7-پرهیز از اصراف
 
 سازمان بازرسی کل کشور نامه ای فرستاده بود مبنی بر اینکه تصمیم دکتر در مورد عقب نکشیدن ساعت رسمی موجب هدر رفتن 5/1 میلیون مگاوات انرژی شده و این تصمیم 45 میلیارد تومان خسارت به بار اورده است. نامه را به دکتر نشان دادم و ایشان گفتند اقدامی لازم نیست و من هم نامه را در سطل اشغال انداختم. دکتر بنده را مورد ملامت قرار داد و گفت چرا اموال بیت المال را هدر می دهید؟ می توانستید از پشت این نامه به عنوان چرک نویس استفاده کنید این کاغذ یک تومان ارزش دارد و ارزش پشت ان 5 ریال است پس شما 5 ریال به بیت المال خسارت زدید. من بسیار شرمنده شدم و سعی کردم مانند دکتر به فکر بیت المال باشم.
 
8-مصاحبه های دکتر
 
 دکتر سبک جدیدی را در پاسخ دادن به سوالات خبرنگاران ابداع کرد که به گفته کارشناسان در نوع خود بی نظیر است. ایشان اکثر سوالات را با سوال جواب می دادند به صورتی که گاهی خبرنگاران تازه کار فراموش می کردند که خبرنگارند و دکتر سوال می کرد و انها جواب می دادند. دکتر یک برگ برنده دیگر هم در مصاحبه داشت و اگر خبرنگاری گیر می داد که جواب سوالش را بگیرد ایشان می گفتند ما اصلا چنین چیزی در ایران نداریم. یک بار خبرنگاری بسیار سمج بود و سوالات پی در پی مطرح می کرد و در اخر گفت دنیا ایران را منزوی کرده است. دکتر در جواب لبخند ملیحی زد و با خونسردی گفت نخیر ایران دنیا را منزوی کرده است. خبرنگار چند دقیقه مبهوت شد و همینطور به دکتر نگاه می کرد بعد بدون اینکه چیزی بگوید از سالن خارج شد.
 
      9-توجه به واجبات
 
دکتر خیلی به مسایل شرعی و خمس و زکات توجه داشت و تقویمی داشت که به جای سال شمسی بر اساس سال خمسی نوشته شده بود تا یادش بماند اخر سال خمسش را حساب کند. چند روزی بود که دکتر خیلی فکرش مشغول بود و دایم چیزهایی را روی کاغذ می نوشت و خط می زد. من تصورم این بود که دکتر می خواهد دوباره به بوش نامه بنویسد اما یک روز ایشان به من گفتند فلانی 5 تقسیم بر چهار چقدر می شود؟ من کمی فکر کردم وگفتم به نظرم یک عدد اعشاری بشود. دکتر گفت نه می خواهم یک عدد رند بشود بعد گفتند ما در انباری منزل یک چهار پایه داریم که یک سال هست روی ان ننشسته ام  و باید یک پنجم ان را به عنوان خمس بدهم اما مشکل اینجاست که چهارپایه فقط چهار پایه  دارد و نمی شود ان را پنج قسمت کرد. اینجا بود که فهمیدم دکتر در مسایل شرعی چقدر دقیق است.
 
10-صرفه جویی دکتر
 
 موقعی که برای کار دفتری به ریاست جمهوری دعوت شدم فکر می کردم انجا خیلی ریخت و پاش و اصراف وجود دارد اما بعدا دیدم که اصلا این طور نیست. دکتر بسیار صرفه جو بود و حساسیت خاصی به بیت المال داشت. هر روز پیشخدمت چند ظرف میوه و شیرینی به اتاق رییس جمهور می برد اما طی این چهار سال حتی یک بار هم ایشان از این میوه و شیرینی میل نکردند و عصرها پیشخدمت می امد ظرفها را در سطل اشغال خالی می کرد. این روش دکتر به من هم درس صرفه جویی داد و من برای اینکه کار پیشخدمت را سبکتر کرده باشم صبح ها که میوه می اوردند همان موقع ان را در سطل اشغال خالی می کردم و ظرف خالی را به پیشخدمت می دادم
 
11-دوری از لقمه حرام
 
دکتر خیلی به حرام و حلال توجه داشت و حتی از لقمه شبهه ناک هم دوری می کرد. در سفرهای خارجی که به ضیافت شام دعوت میشد از خوردن شام کفار اجتناب می کرد.. دکتر مهارت خاصی در بازی کردن با سالاد و غذا داشت و به محض اینکه میزبان سرگرم می شد و توجه وی به جای دیگری معطوف بود ایشان غذا و سالاد را در جیب کاپشنشان می ریختند تا بعدا در فرصتی مناسب به سطل اشغال بریزند

--
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر