۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

[گروه لیمو:5753] فقر

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند چقدر فقیر هستند. آن‌ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!….

پدر پرسید: آیا به زندگی آن‌ها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: فکر می‌کنم!

پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن‌ها چهار تا. ما در حیاطمان فانوس‌های تزئینی داریم و آن‌ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوار‌هایش محدود می‌شود اما باغ آن‌ها بی‌انتهاست!

در پایان حرف‌های پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم!



--
--------------------------------------------------------------------------------
(\__/)
(='.'=)
(")_(")
(¨`·.·´¨;
ShAdMeHr



--
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
جهت بازدید از وبسایت گروه http://lymoo-group.ir
جهت مشاهده قوانین گروه http://lymoo-group.ir/lymoo-grooh
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
آدرس آینده گروه لیمو https://groups.google.com/forum/#!forum/lymoo
آدرس فعلی گروه http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر