*چتری از آواز برسر، زیر باران رفت مرد
زیر بارانی پراز اندوه یاران، رفت مرد
ظلمت یک رنگ را، این جا، کران سنجی ندید
تا هجوم رنگ در صبح بهاران، رفت مرد
رفت چون باران در اعصاب درخت و رفت و باز
آن طرف، تا نغمه ی بانگ هزاران رفت مرد
موج از دریا به ساحل آید و این طرفه بین
هم به سوی قلب توفان، از کناران رفت مرد
غیر آوازی که بر لب داشت هم رازی نیافت
هم ره آواز و رازش رهسپاران رفت مرد
ای خوشا تنهائیی زین سان پر از آواز و راز
رفت و تنها و هزاران در هزاران رفت مرد
شیشه ی تنهایی معصوم او را یادها
شست و شو دادند و هم چون روح باران رفت مرد
هم چو ابر شعر نیما، یکه و تنها، ولی
"سوگواران در میان سوگواران" رفت و مرد.
*محمد رضا شفیعی کدکنی - دفتر شعر غزل برای گل آفتاب گردان*
--
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر