۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

.شعری ازنده یادرهی معیری که استادشجریان آن رااجرانموده اند.تقدیم به دوستدران عزیز گلها
 
 
 
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
...
عشق را از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
 
با مهر
سهیلا مقدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر