۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

[گروه لیمو:8557] هبوط

 

این کلمه هبوط را خیلی میشه تفسیر کرد

خیلیها این کلمه را که میشنوند یاد مرحوم دکتر شریعتی می افتند

راستش من هم تا همین چند وقت پیش همینطور بودم اما یک اتفاق جالب برام افتاد  که حالا یک باب جدید برای تشریح هبوط برام باز شد

یک روز میخواستم برم میدان امام ایستگاه شریف سوار مترو شدم قطار که به ایستگاه نواب رسید چند تا از این دستفروش ها سوار شدن

یکی شون خیلی ژولیده بود اصلاً حال خوشی نداشت اتفاقاً از همشون هم سریش تر بود میومد روبرو آدم می ایستاد زل میزد به چشمات هی تکرار میکرد یک جوراب بخر

جوراباش را که نگاه میکردی حالت بهم میخورد

ولی خوب یا باید یک جوراب میخریدی یا اینکه طرف حسابی میرفت رومخت

یک آقای دیگه ای هم تو قطار نشسته بود از این تیپ های فرهنگی فرنگی و اهل کتاب از اول که سوار شد مشغول خوندن کتاب بود

حالا فکر کن دستفروشه صاف رفت روبروی این شازده فرنگی همش تکرار میکرد یک جوراب بخر یک جوراب بخر درست انگار مثل این گرامافون های قدیمی سوزنش گیر کرده باشه

یک دفعه این شازده ما از کوره در رفت به دست فروشه گفت چقدر مزاحم میشی از رو هم که نمیری اصلاً امروز از خونه بیرون اومدی یک نگاه تو آینه به خودت انداختی نکبت

بیچاره دستفروشه یک نگاه به شیشه روبرو انداخت موهاش رو مرتب کرد و برگشت به طرف گفت تو که خیلی با سوادی

میدونی هبوط یعنی چی ؟

بعد هم یک نگاه به کتاب شازده انداخت و گفت هبوط یعنی من یک روزی برای خودم کسی بودم رفتم جنگ مجروح شدم جانباز شدم حالا هر کاری را نمیتونم انجام بدم

مجبورم بیام جلوی تو بی ارزش ازت بخوام یک جوراب ازم بخری

ببین دنیا همیشه اینجوری نمیمونه

بعد هم روشو برگردوند که بره یک دفعه تیر خلاص را زد و گفت اگه خدای من خدا باشه نیازی ندارم که تو ازم جوراب بخری من که تا حالا دست خالی خونه نرفتم

 

 

 

 

--
=>=>=>=>=>=>=>=> آیا به همان میزان که کلاس "دشمن شناسی" میرویم در کلاس "دوست شناسی" هم شرکت می کنیم؟ <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر