۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

{تفريح و سرگرمي}, [15414] خداحافظ پپ گواردیولا .. تقدیم به طرفداران بارسا

متشکریم پپ!

نوشته شده  در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱

دوست نداشتم باور کنم روزی می‌رسد که مجبور به نوشتن این پست شوم. دو روز پیش، ۲۷ آوریل، ساعت ۱۳:۳۰ به‌وقت محلی، کنفرانس مطبوعاتی با حضور «ساندرو راسل» و «آندونی زوبی‌زارتا» و چند بازیکن بارسا برگزار شد تا خبری که ۲۴ ساعت پیش از آن، نُقل محافل ورزشی شده‌بود، اعلام رسمی گردد. «جوزپ گواردیولا ای‌سالا» صبح از بازیکنان خداحافظی کرده‌بود و اکنون آمده بود تا با هواداران و اصحاب رسانه، رسماً وداع کند. لحظه‌ای تلخ که تصور فرا رسیدن‌ش نمی‌رفت.

روزی‌که گواردیولای جوان به‌جای ریکارد آمد، بسیاری از ما حتی بیش از روزهای بد تیم با ریکارد نگران شدیم. او را به‌عنوان یک کاپیتان باتجربه و یک کاتالونیایی متعصب پذیرفته‌بودیم، اما از بی‌تجربگی‌اش در مقام یک مربی وحشت داشتیم. گواردیولا اما، با تمام تردیدها آمد. جوان و خوب‌رو و خوش‌پوش بود، با چشمانی پر از فروغ و جسارت و موهای کم‌پشت مشکی. تنها چند هفته کفایت می‌کرد تا هواداران متوجه شوند که این جوان، تیم را احیا کرده‌است. خیلی زود، مردمی که با تیم و کمپ‌نوی روزهای ریکارد قهر کرده‌بودند، باز هم به ورزشگاه بازگشتند و غریو فریادها و سرود Cant Del Barca شهر را در بر گرفت. بارسلونا می‌برد، خوب هم می‌بُرد. گواردیولا فقط ۳۸ ساله بود که تمام عنوان‌های ممکن را در همان فصل اول حضورش، برای بارسا درو کرد. بارسا خیلی زود شروع کرد به کسب رکوردهایی که تا بیش از این، آن‌ها را ثبت نکرده‌بود. بعد از مدتی تیم داشت فقط رکوردهای قبلی خودش را می‌شکست. میل شدید به بردن و بهتر بودن و چشم‌نوازتر بازی کردن، روز به روز روش تیکی‌تاکای تیم را بیشتر شکوفا می‌کرد. کاتالونیایی‌ها سرشان را حسابی بالا گرفته‌بودند. این همان بارسایی بود که روزی «کارلس پویول» در توصیفش فریاد زده‌بود: «پیروزی بارسا، پیروزی کاتالونیاست!» هوای بارسلونا آفتابی بود و به نظر نمی‌آمد تیمی را یارای مقابله با شیوه و سبک خاص بارسا باشد.

با این‌حال، بزرگ‌ترین سدی که بارسا تا به حال آن را کاملاً تجربه نکرده‌بود، فرا رسید. اینترمیلان مورینیو، با دفاع فشرده، سیستم تیکی‌تاکای تیم را تا حد زیادی فلج کرد. بارسا نتوانست به فینال جام باشگاه‌های اروپا برسد و طبعاً، جام باشگاه‌های جهان نیز از دست رفت. با این حال، بارسا آن‌قدر در اغلب دیدارها خوب نتیجه می‌گرفت و بازیکنانش می‌درخشیدند که بازی‌هایی که به‌ندرت به شکست منتهی می‌شد، به چشم نمی‌آمد. گواردیولای جوان باز تیم را قهرمان لالیگا کرد. پپ همچنان خوش‌پوش، با چشمانی نافذتر بازی بازیکنانش را می‌پایید و موهای ریش و سرش جو گندمی‌تر شده‌بود. با آنکه عناوینی از دست رفت، اما همه دوستش داشتند، بازی تیم‌ش را می پسندیدند و هوای شهر هنوز آفتابی بود.

فصل بعد هم آمد، همچنان تیم‌ها در برابر بارسا چندان مقاومتی نشان نمی‌دادند و بارسا پس از ۳، ۴ هفته‌ی ابتدایی فصل به اوج آمادگی رسید. بازیکنان همچنان رابطه‌ای عالی با مربی‌شان داشتند و پپ، با رفاقت و انضباط، تیم‌ش را هدایت می‌کرد. در فینال کوپا دل ری، بارسا در وقت اضافه بازی را به رقیب قدیمی واگذار کرد. آغاز شایعات، شاید از همین دوره شروع شد. زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید که راسل، پس از این باخت از گواردیولا حمایت نکرده‌است. با این‌حال، وقتی بارسا در نیمه‌نهایی جام باشگاه‌های اروپا باز به رئال رسید و با پشت‌سر گذاشتن آن‌ها، به منچستر یونایتد رسید، هواداران وقع چندانی به این شایعات نگداشتند. بارسا در فینال طوفانی بازی کرد و وقتی در کمپ‌نو، بازیکنان و گواردیولا به ترتیب سه جام کسب‌شده در آن فصل را به میان هواداران بردند، بیش از ۱۰۰هزار نفر، با غریو شادی‌شان ورزشگاه را به لرزه در آوردند. همه‌چیز، بسیار باشکوه و رؤیایی بود و هواداران، آرزویی برای بارسا نداشتند که تیم به آن نرسیده‌باشد.

در فصل نقل و انتقالات، بعد از مدت‌ها با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن، آرسنال پذیرفت که شاگرد قدیمی لاماسیا را به شهر خودش بازگرداند. آمدن «سسک فابرگاس» اما، آن چنان روند فرسایشی و کُندی را طی می‌کرد که برای اولین‌بار، گواردیولا علناً به مدیریت تیم اعتراض کرد. اما خیلی سریع انتقال فابرگاس با موفقیت انجام شد و موج این خبر، آن‌قدر بلند بود که اعتراض کوچک گواردیولا را پوشش دهد. آمدن سسک و به‌علاوه، الکسیس سانچز، هواداران را امیدوار می‌کرد که باز یک فصل بزرگ دیگر در پیش دارند. با این‌حال، هواداران پی‌گیرتر کمی نگران حرف و حدیث‌های پشت پرده‌ی روابط گواردیولا با راسل بودند. هرچند در انظار عمومی، رفتار آن ها نمایانگر اختلاف جدی میان آن‌ها نبود و هواداران هم ترجیح می‌دادند خبرهای معدودی را که هر از چند گاهی از گوش و کنار به گوش می‌رسید، جدی نگیرند. بارسا فصل تازه را با گرفتن سه جام آغاز کرده‌بود. قاعدتاً باید همه شاد می‌بودند و هوا آفتابی می‌بود، اما احساس عدم اطمینانی که منطق قابل توضیحی نداشت، هنوز برخی از هواداران را نگران می‌کرد. مهم‌ترین دلیل تردیدها این بود که گواردیولا تکلیف تمدید قراردادش را معلوم نمی‌کرد. با این‌حال، چون هواداران به طمأنینه‌ی پپ در تنظیم قراردادهای هر فصلش عادت داشتند، جایی برای نگرانی نمی‌دیدند. بارسا در این فصل، شروع خیلی قدرتمندی نداشت و امتیاز از دست داد. در رقابت با رئال که خیلی خوب امتیازات را جمع می‌کرد، بارسا خیلی زود عقب افتاد. همه می‌گفتند این بار دیگر فصل، فصل مادریدی‌هاست. در شرایطی که اغلب مفسران فوتبال می‌گفتند بارسا در این برهه‌ی زمانی ضعیف‌تر از رئال ظاهر شده، تیم پپ در سانتیاگو برنابئو به برد شیرین ۳-۱ دست یافت تا در مقام مربی، همچنان در خانه‌ی مادریدی‌ها بدون شکست باقی مانده‌باشد. عملکرد تیم در لالیگا به تدریج بهتر شد. هرچند که خوب می‌بردند، اما رئال هم خوب نتیجه می‌گرفت و تعقیب سایه به سایه‌ی آن‌ها، همچنان ادامه داشت. در جام باشگاه‌های اروپا و کوپا دل ری هم همه چیز بر وقف مراد بود. ژاوی همچنان مهندس نابغه‌ی تیم بود و مسی، هر روز شگفت‌انگیزتر از روز قبل عمل می‌کرد و موفق شد در اوج جوانی، رکورد بیشترین گل زده توسط یک بازیکن در بازی‌های رسمی برای تیم را، از آن خود کند. حساسیت رقابت‌ها هر روز بیشتر می‌شد. رئال هم بالاخره امتیاز از دست داد و اختلاف امتیازات از ده، به ۴ رسید. هواداران امیدوار بودند که بخت، بار دیگر یاری داده و رسیدن به چهارمین قهرمانی پیاپی با گواردیولا بسیار نزدیک است. اما ابتدا باید تیم در نیمه‌نهایی جام باشگاه‌های اروپا، در استمفورد بریج به مصاف چلسی می‌رفت. کسی فکر نمی‌کرد که یک دهه‌ی طوفانی و تلخ در پیش‌روست.

موضوع آن بود که علی‌رغم آن‌که سبک بازی بارسا، بسیار بی‌نظیر و درخشان بود، اما از الگویی همیشگی با چاشنی خلاقیت‌های فردی بازیکنان پیروی می‌کرد. بنابراین مربیان فرصت آن را داشتند که سبک بارسا را به دقت تحلیل کنند و با توجه به تجربه‌ی اینترمیلان، بدانند بهترین راه برای شکست دادن بارسا، دفاع مطلق است. در بازی رفت با چلسی، آبی‌اناری‌ها تا حدود زیادی بدشانس هم بودند. ۲۴ حمله‌ی آن‌ها به دروازه‌ی «پیتر چک» گلی در بر نداشت، اما دروگبا در یکی از معدود ضدحمله‌های تیم‌ش، برای چلسی گل زد. با این حال، امید این وجود داشت که در خانه، بارسا نتیجه‌ی بهتری کسب کند. دیگر وقت تمرکز روی بازی با رئال مادرید رسیده‌بود. به‌عنوان یک هوادار بارسا، عملکرد تیم پیش و در طول بازی با رئال اتفاق افتاد، برای‌م جای ابهام دارد. بارسا در کمپ‌نو بازی می‌کرد، اما هیچ‌یک از بازیکنان حتی سایه‌ای محو از توانایی‌های همیشگی خود را به نمایش نگذاشتند. عملاً جز همان یک گلی که به ثمر رسید، بارسا نتوانست واقعاً توپ را به دروازه‌ی رئال برساند. بازی آن‌ها بر خلاف همیشه شلخته و بی‌نظم بود و خبرنگاران، ترکیب ناکارآمد چیده‌شده توسط پپ را عامل بزرگ باخت بارسا می‌دانستند. شانس قهرمانی لالیگا برای بارسا از بین رفت. حالا مانده‌بود بازی برگشت با چلسی، این‌بار در خانه. علی‌رغم آن‌که چلسی خیلی زود به خاطر خطای ناشیانه‌ی «جان تری»، ده نفره شد، اما شدیداً دست به دفاع زد و روی دو ضد حمله، ضعف همیشگی خط دفاع بارسا عیان شد. دو گلی که به دشواری به ثمر رسیده بود، پاسخ یافت و در نیمه‌نهایی وداع تلخی را برای تیم کاتالان‌ها رقم زد. گواردیولا نمی‌توانست اندوه و ناامیدی خود را از نتیجه‌ی به دست آمده پنهان سازد. بعد از ماه ها شایعات پیشنهاد سرسام‌آور آبراموویچ به او، گواردیولا به‌روشنی گفت که تا چند روز آینده، در دیدار با راسل تصمیم نهایی را می‌گیرد. لحن پپ اما، هیچ اطمینان خاطری به هواداران باشگاه نمی‌داد. ممکن بود او برود؟

بالاخره روز جمعه، آن‌چه که خبرگزاری‌ها از روز قبل اعلام می‌کردند رنگ واقعیت گرفت. گواردیولا برای خداحافظی آمده بود. چند تن از بازیکنان تیم با صورت‌های غمگین در کنفرانس حضور داشتند. گواردیولا از بازیکنانش تشکر کرد و تمام آن‌چه را که تیم تا امروز با او به‌‌دست آورده‌بود، مرهون تلاش‌ آنان دانست. مثل این بود که گواردیولا می خواست از کارنامه‌ی خود در طول این چهار فصل دفاع کند که گفت، حالا که دو عنوان از دست رفته، باید بگوید عملکرد خوبی داشته. شک هواداران بدبینی چون من نسبت به راسل، بیشتر شد وقتی که گفت احساس خلاً می‌کند و نمی‌تواند دروغ بگوید، دیگر زندگی‌ و توانایی‌اش مثل چهار سال قبل نیست. مربی‌گری در بارسا برای چهار سال، یک ابدیت است و تمام توان‌ش را گرفته و می خواهد برای مدتی استراحت کند و «شاید»، روزی دوباره بر نیمکتی تازه بنشیند. اما شوک این جلسه به این‌جا ختم نشد. جانشین گواردیولا، دستیار و دوست صمیمی گواردیولا، «تیتو ویلانووا»، انتخاب شده‌بود. پپ از او حمایت کرد و گفت تیم او را به‌خوبی می‌شناسد و او پتانسیل بالایی دارد، اما هر زمان که تیتو از او بخواهد، با آن که مربی بارسا نخواهد بود، برای کمک به او و بازیکنان، در کنارشان خواهد بود. گواردیولا شوخی کوچکی با خبرنگاران کرد، و ایستاد. تمام شده‌بود. خبرنگاران تشویقش کردند. مردی که بارسا و معنای فوتبال را عوض کرده‌بود و با فروتنی در کنفرانس‌های مطبوعاتی حضور می‌یافت.

مانند بسیاری از علاقمندان فوتبال، در شوک این خبر هستم. سئوالاتی برای‌م مطرح است که نمی‌توانم پاسخ‌شان را بیابم. گواردیولایی که همواره از فوتبال، لذت می‌برد، چرا باید به مرز بی‌انگیزگی‌ برسد و ادامه‌ی کار با تیم در این شرایط را شایسته‌ی بارسا و بازیکنان نداند؟ چرا مربی‌ای که برترین ستاره‌های جهان فوتبال را دارد، باید چنین تلخ وداع کند؟ آیا این اتفاقات را می‌توان با دلیلی جز دخالت‌های ناپیدای راسل توجیه کرد؟ علی‌رغم آن‌که بسیاری از خبرگزاری‌ها شگفتی و حتی مخالفت خود را از انتخاب تازه‌ی بارسا اعلام داشته‌اند، اما باور دارم حالا برای قضاوت درباره‌ی ویلانووا و آینده‌ای که بارسا با او خواهد یافت، بسیار زود است. او مسلماً از این سال‌های در کنار گواردیولا، چیزهای زیادی اموخته و آشنایی کاملی با فلسفه و روش بارسا دارد. روزی که گواردیولا هم آمد، همه از تازه‌کار بودن او به وحشت افتاده‌بودند. هرچند، حالا که بارسا سال‌های پر از قهرمانی را تجربه کرده، هواداران سخت‌گیرتر و مشکل‌پسندتر شده‌اند. آن‌ها اشتباه را به‌راحتی نمی‌پذیرند و از آن نمی‌گذرند. از طرفی، جسارت بالای ویلانووا هم قابل توجه است. او می‌داند که به‌جای چه کسی آمده و از این به بعد، تک‌تک اعمال و تصمیمات‌ش، با سنگ محک «جوزپ گواردیولا» قضاوت خواهد شد. می‌داند که جایی برای اشتباه ندارد، یا باید روند تیم رویایی را ادامه دهد، یا خیلی زود جزو نام‌هایی شود که همیشه متوسط می‌مانند، با تمام این ریسک‌ها، او خطر کرده و نشستن بر صندلی داغ مربی‌گری بارسا را پذیرفته‌است. تنها روزهای آینده است که نشان می‌دهد او واقعاً چقدر شایسته‌ی تکیه زدن بر جای بزرگانی چون کرایف و گواردیولا است.

جوزپ گواردیولا، شانزدهمین مرد کاتالان بود که روی صندلی قدیمی ۱۱۲ ساله‌ی بارسا نشست. نام‌های زیادی در مدت بیش از یک قرن تاریخ باشگاه آمده‌اند و رفته‌اند، اما مسلماً نام گواریولا، افسانه‌ای‌ترین، بزرگترین و عزیزترین در میان همه‌ی آن‌هاست. ۱۳ جام، ۷۰ درصد پیروزی، لیست همواره بلندبالای بازیکنان تیمش در فهرست منتخب فیفا و در رأس آن‌ها، اعجوبه‌ای مانند مسی، به‌دست آوردن مدال افتخار ایالت کاتالونیا، گرفتن عنوان بهترین مربی در فصل گذشته، فلسفه‌ی «بردن نه برای برنده بودن، برای لذت بردن از فوتبال»، کسب بیشترین امتیازات اندوخته‌ و به ثمر رساندن بیشترین تعداد گل در یک فصل در طول تاریخ بارسا، گوشه‌ای کوچک از افتخارات گواردیولا است. گواردیولا چیزی بسیار بیشتر از این‌ها را به فوتبال و خاطرات عاشقان ورزش ارائه داد. وقتی از تاریخی طولانی، مثل قدمت بارسا سخن می‌گوییم، مسلّم می‌دانیم که نگاشتن برگی زرین به یادگار، ساده نخواهد بود. گواردیولا اما، برگی طلایی نوشته، طلایی‌تر از تمام برگهای تاریخ پیر باشگاه آبی‌اناری.

«رؤیا داشتن»، خاصیت همه‌ی آدم‌هاست. یک جورهایی باور دارم این وجه تمایز بزرگ انسان‌ها با سایر موجودات است. گاهی این رؤیا، چنان بزرگ و بعید است که تنها رنگ حسرت می‌گیرد و گاهی کوچک و دست‌یافتنی و هدفی کوتاه‌مدت. در این میان، آدم‌های معدودی می‌آیند که خلاقیت «رؤیا ساختن» دارند و از آن هم اندک‌تر، برخی می‌آیند که «رؤیاهای بزرگ می‌سازند». پپ گواردیولا جزو این دسته‌ی آخر است. دوستان بارسایی من، بیایید بپذیریم که بخت با ما بسیار یار بود. ما زمانه‌ای را تجربه کردیم که تیم محبوب‌مان، به بالاترین حد از ارائه‌ی فوتبال زیبا در دوره‌ی خود رسید، ستارگانی داشتیم که تاریخ عده‌ی معدودی از آن‌ها را می‌سازد و مربی‌ای که هر روز برایمان رؤیا و آرزویی تازه می‌ساخت. ما به تیم رویایی حسد نمی‌بردیم، ما هواداران حسرت به دل و ای کاش گو نبودیم، این رؤیا، مال ما بود، زندگی ما شد، خود ما هستیم! حقیقت آن بود که روزی پسرکی لاغر و سبزه‌رو، از شوق گل‌زنی تیم محبوب‌ش وسط زمین دوید و هواداران را خنداند. کسی نمی‌دانست پسرک کم‌اهمیت توپ جمع کن، روز و شب تمرین می‌کند تا پیراهنی را بپوشد که پرچم مردمان شهرش بود. ستاره‌ی اقبال پسر جوان درخشیدو چشم کرایف افسانه‌ای را خیره کرد. آمد، بازی کرد، زمین خورد، دوید، پاس داد، ایستاد، مصدوم شد، زانویش را به تیغ جراحی سپرد، زمین خورد، ایستاد تا کاپیتان تیم آبی‌اناری شد. یک روز با بغض رفت تا بختش را در ایتالیا بیازماید، دوباره برگشت، تیم ب را تمرین داد و این‌بار چشم مدیران وقت بارسا را گرفت، به تیم اول آمد، برد، برد، برد، جام گرفت، کنار زمین با هیجان بالا و پایین پرید، بازیکنانش را در شادی برد در آغوش گرفت، دور افتخار زد، از شوق گریست، جام گرفت، برد، رویا ساخت، بزرگ، بزرگ‌تر، افسانه شد، افسانه می‌مانَد. می‌بینید؟ ما لحظه‌های بزرگی را زندگی کرده‌ایم. به‌واسطه‌ی رؤیایی که پپ ساخت و مرزی برایش تعریف نکرد، رؤیا را زندگی کردیم و زندگی‌مان شد امید داشتن یک رؤیای بزرگ‌تر، داشتن آرزویی که به دست‌ش می‌‌‌آوردیم. بارسلونا، «بیش از یک باشگاه»، فلسفه‌ی چنین زیستن و چنان آرزومندی را برای‌مان تعریف کرد.

سوای رکوردهای بی‌نظیری که پپ برای تیم به‌دست آورد، به‌خاطر درس‌های بزرگی که از او آموختم، او را یکی از بزرگترین معلمان زندگی خود می‌دانم. من از منش او آموختم که با تمام وجود بجنگم و از تلاشم لذت ببرم و یک رؤیای بزرگ داشته باشم :«زندگی مدام برای داشتن رؤیا!». علی‌رغم آن‌که جای خالی او در کنار تیم محبوب‌م، عمیقاً مرا غرق در تأثر می‌سازد، اما به درایت و هوش او اعتماد کامل دارم. می‌دانم برمی‌گردد و چگونه رؤیا دیدن را تعریف تازه‌ای برای ما می‌بخشد، می‌دانم که فوتبال را خیلی منتظر خود نمی‌گذارد. او برمی‌گردد و ما مثل قبل، مثل حالا و مثل همیشه با همه‌ی وجود دوستش خواهیم داشت. برای تمام خاطرات خوب، برای تمام شب‌های بیدار ماندن به عشق بارسا و در کلاس صبح فرداچرت زدن، برای خواندن بلند سرود بارسا پیش از آغاز بازی، برای تمام فریادهای «گــــــــــلللل» ساعت ۱:۳۰ شب، برای تمام مشت و لگدهای در حسرت فرصت مسلم از دست رفته، برای تمام قهرمانی‌ها، برای آن جامی که پویول به آبیدال سپرد تا بالای سر ببرد، برای تمام خنده‌ها، برای تمام لحظه‌های شاد و خوش کُری خواندن برای رفقای رئالی، برای تمام اشک‌ها، برای این چهار سال، از گواردیولا سپاسگزارم. این همه ارزش‌ش را دارد که از حالا تا پایان عمر، به احترام افسانه‌ای که فقط ما می‌دانیم چقدر حقیقت بود، تمام قد بایستم. اهمیتی ندارد که گواردیولا نداند که در ایران چقدر مردم عاشق فوتبال هستند و چقدر تحت تأثیر فلسفه‌ی او قرار گرفته‌اند، مهم این است که خودِ ما می‌دانیم تا چه حد از او آموخته‌ایم. این نوشته، با بهترین آرزوها و بالاترین میزان احترام و ارادتم برای سپاس از گواردیولا است، برای او که هر روز بیشتر ایمان می‌آورم که بهترین لقب برای او، «رؤیا ساز» است!

پ‌ن: دیدن ویدئوی Gràcies Pep! (دانلود) را توصیه می‌کنم. لحظه‌های شیرینی است که خاطرات ۴ سال را زنده می‌کند. در ضمن، دوستان بارسایی که عضو توییتر هستند، می‌توانند پیام تشکر خود را با هشتگ #graciesPep به @FCBarcelona ارسال نمایند.

Print Friendly

--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر