قایق نظام در سال صبر و استقامت ملت
قافله ی به هم پیوسته ی شهدا
فرا رسیدن موسم سبز بهاری و عید ملی نوروز را به همه ملت تبریک میگویم. جا دارد به ویژه از خانواده شهدا و رزمندگانی که برای استقلال کشور دفاع کردند و از خانواده جانبازان و همه کسانی که آسیب دیدند، یاد کنم و شهدا و آسیبدیدگان سال ۸۸، چون این قافله به هم پیوسته است و سرنوشت این شهدا را در طول تاریخ کشور به هم پیوسته میدانم. اگر امروز ایرانی سرافراز و ملتی آزاد داریم ناشی از این فداکاریها و رنجها است.
شهدا زندگان واقعی هستند. نزد خدا روزی می خورند و در سرنوشت ما تاثیر می گذارند. طبیعی است که مردم خواستار حفظ حرمت این خانواده ها باشند.
تبریک به ایرانیان داخل و خارج از کشور ایرانیانی با هویت همبسته
جا دارد به اقشار، اقوام، قومیتها، فرهنگها و جناحها و همه ملت تبریک عرض کنم به ویژه جا دارد امسال از ایرانیان خارج از کشور نیز یاد کنم. ملت ما به هم پیوسته هستند و این از برکات جنبش سبز است. دامنه این جنبش آنچنان فرا رفته است که در آن سوی دنیا مردم خود را وابسته به هویت عمیق ایرانی، اسلامی، ایرانی میدانند و برای انقلاب و عظمت و پیشرفت کشور زحمت میکشند و سعی میکنند در سرنوشت کشور و میهن خود مشارکت داشته باشند به ویژه جوانان داخل و خارج از کشور، گروهی که بیشترین قربانیها و خسارت را دادند.
در سال جدید یاد و یار خانواده شهدا و آسیب دیدگان باشیم
تا جایی که من اطلاع دارم نسل سوم و چهارم ایرانیان خارج از کشور درست مثل جوانان داخل ایران، در حال فعالیت هستند و در این فرصت سال جدید را به همه آنان تبریک میگویم. خانوادههای آسیبدیدگان و شهدا در این باره نقش والایی داشتهاند و جا دارد ملت عزیز ما در سال جدید، به ویژه در روزهای اول سال یار این خانوادهها باشند و به طور مناسب، در دیدارها امکان دلگرمی آنان را فراهم آورند.
سالی که بر ما رفت…
سالی که گذشت برای ملت ما سال ویژهای بود. ملت عزیز ما شاهد شور و هیجان وسیعی به خاطر انتخابات بودند و آنچه زیبا بود محبت مردم به یکدیگر و صفوف متحد مردم از همه جناحها بود که دراین سال شاهد بودیم. این انتخابات میتوانست به یک جشنواره بزرگ برای ملت تبدیل و سرآغاز حرکت جدید در تاریخ کشور شود. این حرکت منجر به حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی شد و شما به طور وسیع و بیسابقه در این انتخابات شرکت کردید و عزم خود را برای تغییر، دگرگونی و استقلال کشور و حاکمیت عدالت و آزادی نشان دادید. اما پاسخی که به این حضور داده شد متأسفانه منجر به این شد که در فاصله کوتاهی پس از انتخابات مردم با شعار «رأی من کجاست» و یا «رأی من را پس بده» به خیابانها آمدند. ریشه این مسئله از روز ۲۲خرداد شروع شد. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یکی از ستادهای مهم انتخاباتی بنده مورد حمله قرار گرفت و ساعت ۸شب ستاد مرکزی انتخابات اینجانب نیز مورد حمله قرار گرفت و تا فردا صبح چند بار تیتر روزنامه کلمه سبز با حضور نیروهای امنیتی عوض شد.
پاسخی از سوی حاکمیت که در شان ملت ایران نبود
وضعیتی که پیش آمد یک ذهنیت را برای مردم در مورد عدم مدیریت صحیح و اسلامی انتخابات شکل داد که ریشه بسیاری از اتفاقات در کشور شد. دنباله موضوع، پاسخی بود که به اعتراضات داده شد که این پاسخ در خور عظمت، آزادگی و سرافرازی ملت ما نبود. جنایات کهریزک، مسئله خوابگاههای دانشجویی، کشتار ۳۰ خرداد و حتی ۲۵ خرداد و حوادث بعدی از جمله روز عاشورا، مورد انتظار مردم کشور ما نبود.
اگر مسئله سیاسی بود باید به شیوه سیاسی حل میشد و مردم باید اقناع میشدند و به مردم توضیح میدادند. اما اینگونه نشد و پاسخها درخورشان نبود. یکی از به یادماندنیترین روزهای این جریانات، روز ۲۵ خرداد بود که ملت به صورت گسترده در این روز حضور پیدا کردند و آن را به روز تعیینکنندهای در تاریخ کشور تبدیل کردند. آن روز همواره شهادت خواهد داد که روحیه مردم در روزهای پس از انتخابات چگونه بود.
مردم چه می خواستند؟
مردم به صورت مسالمتآمیز در حالی که شعارهای ملی و اسلامی میدادند و بدون ایجاد هیچگونه تنش، رأی و نظر خود را اعلام کردند و ما انتظار داشتیم پاسخی درخور این روحیه لطیف ملت داده شود اما اتفاقات بعدی آن را نشان نداد و ما شاهد برخوردهایی از نوع دیگر بودیم که مسئله را دشوار کرد.
در ۲۲ خرداد مردم میخواستند با شرکت در انتخابات آزاد در سرنوشت خود سهیم باشند و آینده را خود شکل بدهند اما اتفاقاتی که بعداً افتاد منجر به بیداری در میان ملت ما شد. ملت اشکالات و انحرافاتی را کشف کردند و مطالبات جدیدی با طیفی وسیع شکل گرفت. این روند از خواستههایی مثل رأی و تعیین تکلیف انتخابات آغاز و به مطالبات دیگر رسید. آنچه جنبش عظیم سبز با تعاملی که بین افراد شکل داد نتیجهگیری کرد که همه مطالبات در تحقق اهداف قانون اساسی و آن هم بدون تنازل باید تجلی یابد و این امر تبدیل به شعار گستردهای شد که اکثریت هم آن را قبول کردند.
نادیده گرفتن بخشی از قانون اساسی بی معنا کردن همه آن است
حقیقت این است که این شعار اهمیت فوقالعادهای برای سرنوشت کشور ما دارد. قانون اساسی یک میثاق ملی است. بدون آن ما وحدت نداریم بلکه هرج و مرج داریم و دورنمای تاریکی داریم. قانون اساسی مجموعهای به هم پیوسته است و باطل کردن بخشی از آن یا تضعیف آن سایر بخشها به مثابه بیمعنا ساختن آن است.
قانون اساسی را باید یکپارچه دید. زمانی که قانون اساسی تدوین شد، حتی آن کسانی که آن عناصر را تدوین میکردند برای آن که انسجام قانون آسیب نبیند، مقدمهای برای آن تهیه کردند که اهمیت آن هم زیاد است. در تمام اینها اصول به یک مجموعه از ارزشها، خواستها و مطالباتی یکپارچه تأکید میشود که نمیتوانند از هم جدایی بگیرند. اکنون هم مردم که مشکلات اجرایی، سیاسی و انتخاباتی و .. را دیدند راه حل را در این میبینند که راه گشودن به آینده درخشان برای ملت بازگشت به قانون اساسی آن هم بدون دخالت دادن سلایق سیاسی است.
عقب نشینی از اجرای بی تنازل قانون ؛ خیانت به ایران و اسلام
مطالبه ای که از آن کوتاه نمی آییم…
اگر اصلی از قانون اساسی ایراد هم دارد باز هم راه اصلاح آن معلوم است و باید با نظر مردم و مطابق سازوکارهای موجود در قانون اساسی اصلاح شود. اینگونه نیست ما بتوانیم حق داشتن رسانههای آزاد و یا آزادیهای مطرح در قانون اساسی، یا انتخابات آزاد، غیرگزینشی و رقابتی، عدم تجسس بر احوال مردم و وارسی نامههای مردم را بنا به مصلحت خود و برخلاف قانون اساسی در کشور جاری کنیم و فکر کنیم میتوانیم یک نظام منظم داشته باشیم و مشکلات را حل نماییم.
سال ۸۹ با مسائل و مشکلاتی روبرو هستیم. بخشی از آن به شکلگیری این مطالبات بازمیگردد که مطالبات به حقی است و راه عظمت ملت، رستگاری تمامی جناحها و مسیر پیشرفت ملت است و این مطالبات ادامه خواهد یافت و سال جدید سال استقامت بر این مطالبات به حق و قانونی است و ما حق عقب کشیدن و عقبگرد در ارتباط با این مطالبات را نداریم و آن را خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا میدانیم. ما این قانون اساسی را در میان امواج خون شهدا به دست آوردیم و نمیتوانیم آن را راحت از دست بدهیم و همه باید به آن بازگردند.
با همه مشکلات کاش نظام اجرایی کار آمد بود
در کنار این مسئله، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که قبلاً هم بود و امسال تشدید میشود که امیدوارم اینگونه نشود. دورنمای اقتصادی کشور دورنمای روشنی نیست و من از این مسئله خشنود نیستم. دوست میداشتم که علیرغم تمام مسائل و مشکلات یک کارآمدی را در نظام اجرایی برای حل مشکلات میدیدم ولی آن را نمیبینم. پیشبینی رشد اقتصادی در سال ۸۹، رشد بسیار کمی است معنای این روند در کنار کاهش سرمایهگذاری، به معنای بیکاری و فقر وسیع است و انبوه قشرهای مستضعف و لاغر شدن طبقات میانی که پیش روی ما است. از طرف دیگر به دلیل نبود سیاستهای روشن، ماجراجویی و بیتدبیری وضعیت پیرامونی ما، وضعیت خوبی نیست و یک وضعیت تهدیدکننده علیه ما شکل گرفته است. ما بدترین حالت را در سیاست خارجی و روابط بینالملل داریم و به نظر میرسد سایر تحریمها و فشارهای بیشتری را شاهد باشیم.
جنبش سبز دامنه امواج خود را گسترش دهد
در این شرایط جا دارد جنبش سبز اول فکر کند که دامنه امواج خود را به همه اقشار، قومیتها و استانها بکشاند و در عین حال اصل جاودان تکافل اجتماعی–اسلامی را زنده کند. به مردم، همسایگان و محلات باید با تولید کار، اشتغال و کمک رسیدگی کنیم و انواع راههای دیگری که در این ارتباط پیش روی مردم قرار دارد.
ساده تر زندگی کنیم به همنوعان کمک کنیم مشکلات مردم را کم کنیم
زندگیها را سادهتر کنیم و با کم کردن تشریفات بیشتر به فکر مردم باشیم و بتوانیم مقدار زیادی از مشکلاتی که تصور میشود مردم با آن روبرو میشوند را کم کنیم. رسیدگی به خانواده شهدا و آسیبدیدگان و رفت و آمد با آنها، یقیناً هم موجب رضایت حضرت حق خواهد بود و هم باعث میشود نور امیدی بتابد.
راهی که گریزی از آن نیست…
اراده ملت باید تجلی کند بترسید از پشت کردن به خواست مردم
من اعتقاد دارم راه عظمت ملت ما از این مسیر میگذرد و یقیناً ملت امیدوار است که این راه را برود و چارهای نداریم تا این راه را برویم و انشاءالله خداوند ما را به نتیجه قطعی خواهد رساند چرا که ملت خواسته غیرعادی ندارد. یک انتخابات درستی که گزینشی نباشد که عدهای درجه دو انتخاب کنند و عدهای از روی انتخاب آنها، انتخاب کنند درخور شأن ملت ایران نیست. ملت ایران، ملتی بزرگ، پیشرفته و متمدن است و درست نیست مثل یک ملت غیرمتمدن و نادان با آن برخورد شود و برای او تعیین تکلیف کنند. اجازه دهید افکار و اندیشههای ملت و اراده ملی آنان حضور تجلی یابد و یقیناً اسلامی خواهد بود و نتایجی خواهد داشت و ایران پیشرفته و آباد توأم با عدالت و آزادی را برای ما به ارمغان میآورد.نباید بترسیم، باید از پشت کردن به خواستههای ملت هراس داشته باشیم .
نیایش روح الله از زبان فرزند رو ح الله
این سخنان را با یک دعا از حضرت امام(ره) پایان میبرم که مناسبتی با وضعیت کنونی ما هم دارد.
حضرت امام(ره):
بارالها، تو خود شهدای ما را در جوار رحمت خود جای گزین. و معلولان ما را شفا و مفقودان و اسیرانمان را به دامان خانوادههایشان بازگردان و به همه ما صبر و توفیق عنایت فرما.
بسم الله الرحمن الرحیم
این ایام نوروز باستانی کهن و همیشه جاودان را به هموطنان عزیزمان در ایران و هر گوشه ای از جهان که هستند تبریک عرض می کنم .
یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبراللیل و النهار ، یا محول الحول والاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال.
چقدر عجیب است که این مراسم باستانی با چنین روایت زیبای اسلامی عجین شده و نه تنها با روایت زیبای اسلامی ، بلکه با امروز ما در جامعه ی مدرنی که وجود داریم و در این ایام سبزی که جنبش سبز در واقع بر آن مهر و امضای زیبایی های خودش را زده .
حول حالنا الی احسن الحال در واقع همان خواست جنبش سبز است. جنبش سبز خواهان تحول وضعیت خود است ، وضعیت ملت خودش . و چه تقارن زیبایی است تحول در هر زمینه ای . جنبش سبز که جنبش برانداز نیست . جنبش تحول خواه است، تحول از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب . ولی اجازه بدهید که از حافظ مدد بگیرم و از اعتمادی که به او داریم در همه ی ایام زندگی مان خط مشی بگیریم یا صحبتی :
عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
این چهارده روایت که در واقع حافظ خود درباره ی خودش گفته و آن را با عشق توأم کرده حکایت از این دارد که خیلی می توان به آن اعتماد کرد. فال نیست به فال اعتقاد ندارم چون قرآن کریم هم می فرماید : طائرکم معکم ، خودتان هر چه باشید همان ، گردن کسی نباید چیزی انداخت. بلکه تأسی می گیریم به او :
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
حافظ عزیز مورد اعتماد همه ی ما در شب های چله ، در روزهای عید ، در موقعی که غم و اندوهی داریم ، در موقعی که خوشحال و شاد هستیم ، " عشق را به فریادمان می رساند" . دلمان می خواهد در این ایام همدیگر را دوست داشته باشیم . قبلا هم گفتیم که جنبش سبز را همه دوست داریم با هیچ کس دشمن نیست ، فقط یک مطالبات و آرمان هایی دارد .
در این آغاز سال می خواهیم که آزادی به سرزمین مان بازگردد ، این تحول حال است . می خواهیم قانون مداری که می توان گفت دویست سیصد سال است که انسان ها به شکل مدرن برای آن تلاش کرده اند مجددا بر سرزمین ما حاکم شود.
تقلبات و شائبه ها کنار رود ، تبعیض در هر شکلی که هست چه تبعیض برای مسائل مادی ، طبقاتی ، اقتصادی ، فرهنگی و تبعیض در مورد مسائل زنان برطرف بشود. آزادی های شخصی و فردی احترام گذاشته شود ، این به معنای این نیست که به جمع و خواسته های جمع احترام نمی گذاریم ولی فرد هم حق دارد و معمولا حکومت های رسمی ایدئولوژیک به فرد حق نمی دهند که برای خود نظر و سلیقه داشته باشد اما جنبش سبز این را می خواهد .
مردم ما در جنبش سبز سازنده ی آن هستند ، جنبش سبز یک کتابخانه نیست که چند کتاب در آن گذاشته باشند .در واقع جنبش سبز همان مردم و آرمان هایش هستند . ما همه با هم هستیم ، ما بی شماریم . مردم ما با همه ی تنوعی که کشور ما دارد ، کشور ما یکی از پیچیده ترین موقعیت های ژئوپولتیک و نژادی و زبانی را دارد ، ولی خدا را شکر قرآن کریم می فرماید :که احترام بگذاریم به این قضیه ، شعوب و قبایل اگر باشید همدیگر را بشناسید . رنگ و زبان ، الوان و السنتکم این ها از آیه الهی است . نشانی از خداوندی است . این تنوع و تکثر بسیار زیباست .
جنبش سبز مجموعه ای از جنبش های زیر مجموعه ی خودش است ، جنبش کارگران ، جنبش معلمان ، جنبش زنان و جنبش های دیگر . و هم چنین مجموعه ای از گروه های مرجع است مثل گروه هنرمندان ، گروه ورزشکاران ، گروه هایی دیگری مثل طرفداران حقوق بشر که البته همه مان هستیم و در این طرف داری همه به نوعی هم پای هم هستیم ، و گروه های مرجع دیگر. جنبش سبز در واقع حکایت یک نورافشانی است ، نورافشانی مردم که نور وجودشان به یک منشور می تابد و تنوع رنگارنگ و قوس و قزحی زیبا در پرده ی تابلو الهی در سطح جامعه ایجاد می کند . جنبش سبز یک جنبش تحول خواه و آزادی خواه است و پیش به سوی آرمان های بلند اسلامی . جنبش سبز جنبش لطیفی است. جنبش خشن نیست ، نمی خواهیم بگوییم " نرود میخ آهنین در سنگ " آن را می دانیم که یک ضرب المثل است ولی ما در دنیای مدرن می خواهیم بر همه ی این ها پیشی بگیریم و حرف تازه ای بزنیم و هیچ سنگی را فکر نمی کنیم وجود دارد که راجع به آن میخ آهنین به کار ببریم و امیدواریم همه مان با هم با نرمش پیش رویم و کل ملت ما ، نظام و مردم ما موفق باشند در آن آرمان های بلند.
اما نمی توانم راجع به زنان حرف نزنم . بر تارک آرمان های زنان آزادی ها و رفع تبعیض می درخشد ، این آرمان زنان ایران فقط نیست ، آرمان تمام زنان جهان است منتها برخی از نقاط جهان موفق تر از ما بوده اند در رفع تبعیض ولی ما موفق نبودیم، واقعیت این است . من همیشه حرفم این بوده که انقلاب اسلامی یک پروژه ی ناتمام بود . و امیدوار بودیم که در جمهوری اسلامی آرمان های بلند انقلاب اسلامی و آرمان های بلند حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند ، چون به نحو خاصی انقلاب ما با یک سرعت خاصی موفق شد و ادامه ی آرمان هایش را منتظر بودیم در جمهوری اسلامی انجام بگیرد که آزادی ها بود ، قانون خواهی بود ، مساوات بود ، رفاه مردم بود ، رفع تبعیض های طبقاتی بود و نظایر آنها، ولی نشده . جنبش سبز می خواهد همان ها را دوباره پیگیری کند از جمله مسئله زنان را . زنان ما در شرایط فعلی از تبعیض های زیادی رنج می برند، مثل تبعیض های حقوقی ، تبعیض های فرهنگی ، تبعیض های قانونی و نظایر آنها.
بعضی ها خیال می کنند تا بحث رفع تبعیض پیش می آید و مساوات طلبی ، نقش ها فراموش می شوند و یک جامعه ی خشنی که همه مثل هم می خواهند استالینی عمل کنند ، سرها بریده شود همه اندازه همدیگر شوند و مثل هم . نه این حرف نیست اصلا ، جنبش سبز نقش ها را می شناسد . حتی نه تنها جنبش سبز بلکه تمام فعالیت های رفع تبعیض در سطح جهان نقش ها را می داند و می شناسد . این طور نیست که لطافت ، مادرانگی ، عشق آفرینی ، ایجاد شور و هیجان ، تداوم حیات بشری ، در جنبش سبز فراموش بشود در رفع تبعیض . رفع تبعیض در واقع همان ادبیات دینی ما را می خواهد به یک شکلی در مورد زنان بکار ببرد . ریحانه است ، نه قهرمانه . یعنی لطافت و درخشندگی دارد اما قهرمانانه نباید با آن رفتار کرد .
قهرمان البته در اینجا به معنای ادبیات فارسی مان نیست بلکه یعنی با قهر و خشونت . وقتی تبعیض هست در واقع آن ریحانه اسیر قهرمانه شده است یعنی آن قهرها و شدت هایی که فرهنگ یا یک نظامی ممکن است بر او وارد کند . ما در واقع به طور جدی این قضیه را در کنار تمام آرمان های جنبش سبز پیگیری می کنیم که رفع تبعیض و اعطای آزادی ها به زنان و آن را از قیمومیت درآوردن ( چه قیمومیت قانون باشد چه قیمومیت های دیگر ) خارج کند و زن واقعا در شأن و منزلتی که همه ی فرهنگ های بدیع و ارزشمند جهان برای آن قائل اند ، و از جمله اسلام عزیز خودمان بر آن قائل است ما به آن شأن و منزلت برسانیم هم در قلمرو فرهنگ هم در قلمرو قانون .
در نهایت تبریک می گویم به همه ی انسان های بزرگی که با هزینه های سنگینی که پرداختند این انقلاب کبیر را حفظ کردند ، جنگ تحمیلی را به پیروزی رساندند و جنبش سبز را سرفراز کردند در تمام جهان ، به خانواده های زندانیان ، به خانواده های شهدا در تمام قلمرو تاریخ ایران به ویژه این سی ساله اخیر تبریک عرض می کنم . امیدوارم زندانیان آزاد شوند و بر سر سفره های هفت سین در کنار خانواده های خود بنشینند و به ترجیع بند سبز جنبش سبز که پر از سین های پر شکوه است ، علاوه بر سین های هفت سین ، سین سرفرازی ، سین سعادت ، سین سلامت و سین های خوب دیگر را به عنوان یک زنجیره ی ابدی سبزی های جنبش سبز در کنار خانواده هایشان بر سر سفره ی هفت سین داشته باشند. و ما بی شماریم ، ما با هم هستیم، ما ایستاده ایم.
جنبش سبز هزینه ی سنگینی پرداخت کرده و پای آرمان های خود ایستاده است . منتها این آرمان ها را ما می خواهیم ، مطالبات ما باید تحقق پیدا کند .هر کس این کار کرد فرقی نمی کند ، مهم این است با سرفرازی این آرمان ها که آرمان های خود انقلاب کبیر اسلامی هم هست تحقق پیدا کند و می دانم که حتما چنین خواهد شد و امیدواریم که همه خوشبخت و سعادتمند باشیم .
برای دریافت فایل صوتی پیام نوروزی دکتر زهرا رهنورد می توانید اینجا کلیک کنید
در راستای پیشنهاد های مردمی برای دریافت نسخه موبایل پیام های نوروزی مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد تیم فنی کلمه این امکان را ایجاد کرده تا در راستای هر شهروند یک رسانه و کمک به گسترش آگاهی امکان دریافت نسخه موبایل پیام ها فراهم گردد
سایت جرس
http://www.rahesabz.net/story/12523/
===========
بهار آمد و از سیم خادار گذشت
سرآمد زمستان و بهاران شکفت. ترانه ای که سی سال زیر لب های خاموش موسیقی خاموش یک نسل و یک ملت بود، صدایی شد شگفت، آوازی بلند، سرودی در تمام شهر، در تمام ایران، فریادی بلند و روشن که هیچ گوشی را یارای نشنیدن و انکارش نبود. آواز خواندیم ما، سرودی کهنه را، که سی سال ترانه کوهستان بود. کوهستانی که باران امید سبزش کرده بود و جوانه جوانه از زیر سخت ترین سنگ های کوه نیز سبزه رسته بود. قانون رستن، قدیمی ترین قانون زمین است. سبزه محکوم به جوانه است و جوانه ناچار به سبز شدن است و سبز که می شود آسمان آغوش باز می کند و آفتاب بخشنده ترین می شود و خاک میهنم، سبز سبز سبز. انکار آفتاب را نه با پوتین های سیاه قدرت می توان کرد و نه با ابرهای خاکستری تردید. حتی اگر ماهی، فصلی نیز آفتاب در محاصره ابر بماند، حاشا که زورمندترین قدرت های جهان نیز توانسته باشند نور را و آفتاب را در بند کشند. نمی توانند.
زمستان رفت و بهار آمد. تردیدی نبود. خبرش را آفتاب داده بود. آفتاب گفته بود که وقتی زمین توانایی رستن دارد، وقتی که باران دانایی بر کویر هم ببارد، سبز شدن قانون زندگی است. و ما سبز شدیم. از لابلای سنگ های سخت سر بی باور، از لابلای صخره های خشونت، اما خاک، وقتی که دلش بخواهد هرجا جوانه می زند. و جوانه زد و به بار نشست و حالا دیگر تنومند درختی است که نازش را آسمان هم می کشد. و مائیم آن درخت که جوانه ای بود، دانه ای. حالا چنان ریشه در خاک داریم که هیچ توفانی جز به بی آبرویی نمی تواند حکومت درخت را با قانون جنگل نیز ممنوع کند. جنگل مائیم، درختانی سبز در آسمان، ریشه در زمین، شاخه در شاخه و سایه مان سنگین و خنک برای آرامیدن مردمان.
سالی دشوار گذشت و صبر، از این همه دشواری و خشونت و تلخی، ما را به بهار رساند. زمستان که حکومت نظامی تبرها را اعلام کرده بود، رفت و روسیاهی به ذغال سیاه زمستان ماند و فردا تازه می کنیم نوروز را، و پشت سر می گذاریم امروز و دیروز و پریروز را. حالا مائیم و نفس های تازه بهار، حالا مائیم و بارش رگبارهای تند و مهربان بهاری، حالا مائیم و آفتاب روشنی که ابر را باور نکرده است، حالا مائیم و سبز در سبز زندگی و زیبایی و مهربانی. می دانم که زمستان صدها سال است بهار را فتنه سبز نامیده است، شاید که بتواند اقتدار سرما را قانونی کند و حتی شده برای یک سال، سبز شدن را غیرقانونی اعلام کند. اما، چه می کنی پیرمرد؟ بهار سرنوشت زمین است. سه ماه بودی و مردم از سرمای نامردمی به خود لرزیدند، حالا که آفتاب و درخت حکم به بهار داده اند، نامشروع خواندن امید و آفتاب، جز توفان خنده چیزی را برای تو نخواهد آورد. پیرمرد دندان به هم فشرد، از دیدن جوانه های سبز قلبش هراس را باور کرد و تبرها را حکمی دوباره داد.
امسال گذشت، سالی که گوئی هزار سال بود. در 365 روز زندگی، به اندازه صد سال به خیابان آمدند، به اندازه صد سال برای آزادی جنگیدند، به اندازه صد سال رنج کشیدند، به اندازه صد سال رشد کردند، به اندازه صد سال آگاه شدند و آگاهی بزرگترین محصول سال گذشته بود. آگاهی یعنی بزرگ شدن، آگاهی یعنی توانستن، آگاهی یعنی دل را به تسخیر دانایی آوردن. ما یک سال چشم در چشم خردمندی و دانایی، استاد را نگاه کردیم و آموختیم تمام آنچه را که بازیگوشی های جوانی، یا کوچه گردی های عصر سرگردانی از ما دریغ کرده بود. اگر چه تقویم گفته بود که یک سال بیشتر نگذشته است، اما خیابان گواهی می داد که بیش از سی سال در کوچه و خیابان شهر حاضر بودیم. پوست مان می گفت یک سال بیشتر پیر نشده، اما چشمان مان نه خیابان را که انگار تاریخ را به تماشا نشسته است. سالی که گذشت آبروی مردم ما بود در تاریخ میهن مان. خاک به مردم افتخار کرد. کلمه به کلمه تاریخ پارسال را با رنج هایمان سطر به سطر نوشتیم و سکوت مان نیز چون سپیدی باشکوه کاغذ گواهی کرد که حتی دهان های بسته ما نیز به کلمه در آمده است.
سالی که گذشت سال تصمیم بزرگ یک ملت برای بازپس گرفتن زندگی از قداره بندهای قلدر و عجوزگان اوباشی بود که زندگی مردم را سالها مصادره کرده بودند. جمع شدیم در خیابان، با ترانه و شوخی و سرخوشی حرف مان را زدیم و شیرین ترین و شوخ ترین شعارها را دادیم. آرام و متمدن و شریف رای مان را به بهترین مردمانی که ممکن بودند دادیم، و وقتی که حق مان را دزدیدند، به خیابان آمدیم تا بگوئیم که قلب مان و ذهن مان و روح مان در رایی است که به صندوق انداخته ایم و " رای مان را باید پس بدهید." این آغاز داستانی بود که بی آنکه بدانیم تا کجا پیش خواهد رفت، روایت کردیم.
دستی به زیر چانه، نگاهی به خیابان از پنجره، پرشی کوچک زیر چشم که خشم را نشان می داد، گلویی که صاف می شد بی آنکه کلمه ای به زبان آمده باشد، دستی که می لرزید تا تصمیم بگیرد، پایی که در تردید پوشیدن کفش و رفتن به خیابان پابپا می شد. گفته بود که ما " خس و خاشاکیم" و ما می دانستیم که خس و خاشاک نیستیم، ما مردمانیم، ولینعمت شما. تردید را کنار گذاشتیم و به خیابان رفتیم، روز 27 خرداد 1388 درهای خانه ها بازشد، کفش ها آسفالت شهر را لمس کرد، شانه ها به شانه همسایه ها سائید، چشم در چشم شدیم و باور کردیم که بسیاریم که بی شماریم که مردمیم که می خواهیم آنچه را که حق ماست. و این داستان که آغازش را گفتم هنوز پایان نیافته است و هر روز به گونه ای مکرر شده است و ما هنوز یک قدم هم از حق مان عقب نکشیدیم. سال 1388 سال حضور مردم ایران در خیابان بود. سالی که افتخار تاریخ یک ملت است. هرگز نخواهم گفت " انشاء الله این سال برود و برنگردد." سال 1388 سال زندگی بود، سال مردمی زنده بود که زندگی را دوست می داشتند و دوست می دارند و با چنگ و دندان نگاهش می دارند.
رسیدن نوروز را به مادران " ندا" و " سهراب" و دهها شهید بزرگ جنبش سبز ملت ایران تبریک می گویم. آنان بزرگترین شهدای سرزمین مان بودند، اگر بپذیریم که شهید یعنی شاهد، یعنی آنکه گواهی می دهد بر مظلومیت مردم و وقوع ظلم. یعنی آنکه رفته است تا با رفتنش گواهی بدهد و شهادت بدهد که ستمگران حقی را به ناحق بدل کردند. از همین است که می گویم " ندا" ی ما شهید ترین شهیدان این سرزمین بود و " سهراب" ما گوئی که از شاهنامه آمده بود، از دل اسطوره ها، تا با آن لبخند دلنشین و آن معصومیت بی بدیل بگوید که ایران زنده است، چون سهراب و ندا فرزندان ایران هستند. خانواده سهراب و ندا و دهها شهید دیگر امسال بر سر سفره عکس فرزندشان را می گذارند، آنان می دانند که فرزندان شان برای بزرگترین خواسته شان تلاش کردند و اگر هم مرگ پایان شان بود، هرگز بیهوده نمردند، " بی چرا زندگان" نبودند و " به مرگ خود آگاه" رفتند.
رسیدن نوروز را به فخرالسادات محتشمی تبریک می گویم که قلبش را هر روز نوشت و مثل کوه در کنار مصطفی تاج زاده ایستاد تا مصطفی که خشم و نفرت را در چشمانش در دادگاه ستم نثار قاضی فاسد شهر کرده بود، پشت درهای بسته زندان طاقت بیاورد و راوی همسر زندانی اش و همه زندانیان شد. کم نبودند کسانی مانند فخرالسادات محتشمی که ایستادند چون درختانی که باد هرگز کمرشان را خم نمی کند و هیچ توفانی نتوانست مغلوب شان کند. سالی که گذشت سال زنان بزرگ میهن ما بود. زنانی که برای آزادی خود و مردم جنگیدند، برای آزادی همراه و همسرشان و آزادی همه مردمان رنج کشیدند، به زندان رفتند و دیوارهای زندان را از مقاومت شان شرمنده کردند. زنانی که خبررسان مردم شدند، زنانی که اگر پیش تر از مردان نبودند، حداقل شانه به شانه شان بودند. نوروز بر همه زنان میهن مان مبارک باد.
رسیدن نوروز را به همه مادرانی که پشت درهای اوین ایستادند و منتظر آزادی فرزندان آزاداندیش شان شدند، تبریک می گویم. فرزندانی که " بی نام" بودند و بسیاری از آنان جز آزادی مردمان و زندگی چیزی نمی خواستند و نمی خواهند. همه زندانیان گمنامی که حتی خبررسانان جنبش نام شان را نمی دانستند و مظلوم ترین اسرای جنبش آزادی ایران بودند. آنان که همچون کوهیار کوهوار ایستادند و تنها جرم شان این بود که از حق بشر برای زندگی و انسان بودن دفاع می کردند و آزادی و رفاه را برای همگان می خواستند. نام شان را نمی دانیم، اما می دانیم که نام شان به بزرگی در کتاب سرنوشت ایران نوشته خواهد شد. نوروز بر مادر کوهیار مبارک باد و بر تمام آنان که روزهای دشوار و سخت زندان را تحمل می کنند، بی آنکه از بامی بر بامی جسته باشند و دندان طلای مردگان را شکسته باشند و جز مهربانی دل به چیزی دیگر بسته باشند.
رسیدن نوروز را به پیام رسانان جنبش سبز که یک سال تمام فریاد شدند تا صدایی را که دست های خشونت در گلو خفه کرده بود، به گوش مردم برسانند. همه آنها که در روزنامه های زیر تیغ سانسور نوشتند، همه آنها که با نام و بی نام شعر سرودند، همه ترانه خوانان جنبش آزادی ایران، آن هزاران فیلمبرداری که پرشور ترین جنگ آزادی و استبداد را با دوربین های کوچک شان ثبت کردند، تمام آنهایی که از هر رسانه ای استفاده کردند و بی آنکه خسته شده باشند، هر روز با کاری سنگین و خطرناک فریادرسان جنبش آزادی ایران شدند. دست شان را باید بوسید و چشمان شان را باید آفرین گفت که خستگی را فرصت ندادند که حاصل اش خواب شود و فرصتی برای استبداد.
رسیدن نوروز را به همه بچه های شهر تبریک می گویم. جوانانی که زیر دست و پای لباس شخصی های گشتاپوی پیشوا بدن های نازنین شان زخمی شد و با هر بار که کتک خوردند، قدرتمند تر و قوی تر و بالغ تر به خیابان برگشتند، آنها که در آغاز سال جوانانی سرخوش بودند و نه پیراهن تجربه ای را پاره کرده بودند، نه تن شان زخم رنجی را به یادگار داشت، اما در پایان سال گوئی که پیرانی تجربه دیده و زمان گذشته، هوشمند و آگاه بودند و می دانستند که آزادی را بی پرداخت هزینه نمی دهند و هزینه آزادی هزار هزار زخم شد بر تن های جوانان شهر ما. بهار بر آنان مبارک که زمستان بی کوشش آنان به سر نمی آمد.
رسیدن نوروز را به همه رهبران جنبش سبز تبریک می گویم، به میرحسین که نامش حالا دیگر نام مستعار آزادی است و سرودی بر لب مردمان کشور. به کروبی که بارها در خیابان نشان داد که اعتماد مردم را هرگز با چیزی مبادله نمی کند. به زهرا رهنورد که خردمندانه و هنرمندانه در کنار مردم ایستاد. به خاتمی که هوشیارانه موقعیت درست را درک کرد و به جای اینکه به مصلحت خود بیاندیشد به مصلحت جنبش و مردم اندیشید. به تمام اعضای خانواده موسوی و کروبی و هاشمی که در خیابان ها کتک خوردند و زندان رفتند و کشته شدند تا بگویند که رهبران جنبش نیز همان رنج هایی را می کشند که عموم مردمان. شاید هنر بزرگ رهبران جنبش سبز این بود که به گفتگویی بی کلمه با مردم نشستند و در مدتی کوتاه به جای آنکه کلام شان را به دهان مردم بگذارند، زبان مردم شدند. در سال گذشته موسوی از یک نامزد مورد تائید حکومت تبدیل به سخنگوی جنبش ملی ایران شد. بلوغ او یکی از بزرگترین سرمایه های جنبش سبز است. شاید تولید رهبران مردمی در کوره حوادث دشوار سال گذشته بزرگترین دستاورد جنبش دموکراتیک ایران بود. امتحاناتی دشوار سره از ناسره جدا کرد و دهها و صدها زن و مرد را که شاید دهها سال باید طول می کشید تا مردم آنان را بشناسند، به ملت معرفی کرد. حالا دیگر افسانه قدیمی قحط الرجال، فارغ از بار مذکر آن، بسرآمده است. صدها مرد و زن سرمایه های کشف شده امسال ماست تا نشان بدهیم که سال آینده و سالهای بعد می توانیم روی چه کسانی حساب کنیم و روی چه کسانی نباید حساب کنیم. معدودی از آنها که پشت نقاب هنر و اندیشه نامردمی را پنهان می کردند، در جنگ بزرگ آزادی و دموکراسی ایران، حقارت و حسادت و کوته فکری شان را نشان دادند و صدها نفر شانس برابر جنبش سبز را برای حضور در امتحان به دست آوردند تا معلوم شود چه کسی با مردم زندگی می کند و چه کسی خاک به چشم مردم می پاشد. نوروز را به همه رهبران جنبش سبز ایران تبریک می گویم.
نوروز را تبریک می گویم به همه ایرانیانی که در همه جای جهان، جوانه زدند و سبز شدند و همدیگر را یافتند و زبان مردمان داخل ایران شدند. به بسیاری از ایرانیانی که سالها بود به ایرانی بودن خود افتخار نکرده بودند و حالا سر بالا می گیرند و می گویند ما از سرزمین ندا و سهرابیم، ما از سرزمین سبزپوشان آزاداندیشیم، ما آزادی و دانایی را می خواهیم و پیام رسان مردمی هستیم که می خواهند آرام آرام، همچون قالی ایرانی زندگی آینده شان را خوش نقش و ماندگار ببافند. ایرانیان خارج از کشور، فارغ از دائی جان ناپلئون های توهم زده مزمن که ایران شان هر روز کوچک تر و کوچک تر می شد، صدای مردم شدند، آینه ای در برابر آینه مردم درون ایران گذاشتند تا از آنان ابدیتی بسازند و ساختند. نوروز بر همه ایرانیانی که آرزوی زیبایی و بزرگی ایران را دارند مبارک باد.
اما و هزار اما که باید بیش از همه نوروز را به مردم بزرگ ایران تبریک گفت. اگر رهبرانی شجاع کنار مردم ایستاده اند به این دلیل است که می دانند مردم از شجاعت آنان با تمام وجودشان قدردانی می کنند، اگر زندانیان جنبش سبز استوار و بی هراس مقاومت می کنند به پشتیبانی آن مردم است که پشت درهای زندان ایستاده اند، اگر ایرانیان در سراسر جهان پیام رسان مردم می شوند و بسیاری از آنان که سالها رخت سیاست را از اندام شان برکنده بودند، دوباره لباس مبارزه می پوشند، بخاطر تصویر زیبایی است که از مردم ایران در تمام جهان دیده شده است. اگر استبداد مجبور است گام به گام عقب بنشیند بخاطر معجزه حضور ملتی است که زندگی را می خواهند و راه بازگرفتن زندگی شان را از حکومت افسردگان عزادار یاد گرفته اند. بیش و پیش از هر چیز سال نو به همه مردم ایران مبارک باد. آنان که کاتبان اصلی کتاب سرنوشت ایران هستند. نوروز 88 بر همه مردم ایران مبارک باد
ابراهیم نبوی
اول فروردین 1389
چهار فعال ملی -مذهبی: احمدینژاد قهرمان تخریب سرمایههای ملی است
چهار تن از فعالان سياسی روز جمعه در بيانيهای با اشاره به وضعيت سياسی و اقتصادی ايران از مقام های جمهوری اسلامی و نمايندگان مجلس شورای اسلامی خواستند «فکری به حال ايران کنند» که پس از انتخابات رياست جمهوری در بلاتکليفی و بحرانی فراگير به سر میبرد.
احمد صدر حاج سيدجوادی، عزتالله سحابی، حسين شاهحسينی و اعظم طالقانی در اين بيانيه هشدار داده اند که به علت عملکرد غلط، غير علمی و غير منطقی دولت فعلی، اقتصاد ايران در حال نابودی و جامعه مدنی در حال ريشه کن شدن است.
آنان همچنين با انتقاد از دامن زدن به شکاف طبقاتی، قومی، مذهبی، جنسی از سوی دولت نوشتهاند که اين در حالی است که «چشم طمع قدرتهای بزرگ به ايران ... دوخته شده است.
نويسندگان بيانيه با اشاره به اعتراضهای صورت گرفته به نتايج انتخابات رياست جمهوری گفتند که اين اعتراضها از سوی قسمت عمدهای از نخبگان در داخل و خارج از کشور و بخش قابل توجهی از افکار عمومی صورت گرفت.
اين چهار فعال سياسی با گرايش ملی و مذهبی با اشاره به اينکه ادامه اعتراضها به فعال شدن جنبش مدنی و مسالمتآميز سبز انجاميد، افزودند: «که جناح تندروی حاکم در قبال اين اعتراضها به حبس، حذف، خشونت، سرکوب و برخوردهای غيرانسانی با معترضين پرداختند.»
در اين بيانيه با تاکيد بر اينکه سياست سرکوب، شعلههای بحران را برافروختهتر کرد، آمده است: «اما ...امکان ناديده گرفتن و حذف معترضان به دولت ممکن و ميسر نيست.»
آقايان صدر حاج سيدجوادی، سحابی، شاهحسينی و خانم طالقانی در بيانيه خود با تاکيد بر اينکه «براساس تجارب تاريخی و نيز تناسب قوای اجتماعی، خواهان براندازی ساختار سياسی نيستند»، نوشتهاند: «هر گونه تأکيد احساسی و آرزوانديشانه ... را به ضرر جنبش مدنی سبز ... و باعث ضربه خوردن آن و نيز ورود به چرخهای بدفرجام از خشونت که به ضرر ايرانيان و منافع و منابع ملی آنان و فروپاشی توان ملی است»، می دانند.
در بخشی از اين بيانيه، کارکرد دولت محمود احمدینژاد برای منافع ملی ايران «مخرب» توصيف شده و از جمله مصاديق اين موضوع «تخريب مديريتی، دروغگويی به مردم، استبداد رأی، تخريب اقتصادی، ماجراجويی در سياست خارجی و فدا کردن منافع و مصالح ملی دانسته شده است.
نويسندگان بيانيه با اشاره به تخلفات محمود احمدینژاد در دوره دو سالهای که شهردار تهران بود، از جمله هزينه بدون سند ۳۵۰ ميليارد تومانی شهرداری، افزودهاند که در دوران رياستجمهوری او، قانونگريزی، تخلفهای بودجهای و نيز هزينه دو برابر سقف بودجه دولتی در شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات وابسته به دولت صورت گرفت.
آقايان صدر حاج سيدجوادی، سحابی، شاهحسينی و خانم طالقانی در همين زمينه به مفقود شدن يک ميليارد دلار از درآمدهای نفت نيز پرداخته و در عين حال، اين پرسش را مطرح کردهاند که دولت محمود احمدینژاد ۲۲۰ ميليارد دلار اضافه درآمد نفت نسبت به پيشبينی در دولت نهم را در کجا هزينه کرده است.
واگذاری بدون مناقصه پروژههای عمرانی به سپاه پاسداران نيز از جمله مواردی است که نويسندگان اين بيانيه از آن انتقاد کردهاند.
آنان با توصيف پيوند محمود احمدینژاد با سپاه پاسداران که از دوره شهرداری او شروع شده بود، به اعطای گسترده پروژههای عمرانی، اغلب بدون مناقصه و گرفتن تعهد حسن انجام کار، و با گماشتن شش وزير سپاهی در دولت و انتصاب سپاهيان به معاونتها، استانداریها و مسئوليتهای ديگر اشاره کردهاند.
آقايان صدر حاج سيدجوادی، سحابی، شاهحسينی و خانم طالقانی اين سياست دولت را مغاير با آييننامه معاملات دولتی دانستهاند.
اين بيانيه همچنين نگاهی به آنچه «دروغگويی محمود احمدینژاد به مردم» ناميدهاند، دارد و در اين زمينه به سخنان او در زمينه توليد فولاد، آلومينيوم، مس و سيمان و سرمايهگذاری در صنعت نفت، گاز و پتروشيمی و همچنين صادرات غير نفتی اشاره شده است.
نويسندگان بيانيه همچنين محمود احمدینژاد را به استبداد رای و خودکامگی متهم کرده و نوشتهاند که حتی رفتار او «با همکارانش، از وزيران يا معاونان، نيز استبدادی و غيرمشورتی است.»
سياستهای اقتصادی محمود احمدینژاد نيز مورد انتقاد شديد نويسندگان بيانيه قرار گرفته که به گفته آنان به کاهش توليد و رشد بيکاری، ورشکستگی کشاورزی و حاشيهنشينی در اطراف شهرها، رکود و افزايش بدهیهای معوقه بانکی، فرار سرمايهها و فرار مغزها از ايران انجاميده است.
آقايان صدر حاج سيدجوادی، سحابی، شاهحسينی و خانم طالقانی نتيجه سياستهای اقتصادی محمود احمدینژاد را پر پول کردن کيسه تجار و بازرگانان و افزايش فاصله طبقاتی دانستهاند.
آنان همچنين محمود احمدینژاد را «قهرمان تخريب و تضييع سرمايههای ملی» توصيف کرده و پرسيدهاند که «آيا میشود گفت که چنين رئيس دولتی، دلسوز و علاقمند به آينده ايرانزمين و اقتدار و عظمت آن است؟»
سياست خارجی نيز مورد انتقاد اين بيانيه قرار گرفته است که به عقيده نويسندگانش، با رفتارها و سياستهای «ناشيانه، کودکانه و هيستريک» به بسيج افکار عمومی غرب عليه ايران منجر شد.
آنان افزوده اند که «اظهاراتی کاملا غلط مانند نفی هولوکاست، سقوط قريبالوقوع غرب و اسرائيل، مديريت جهان توسط محمود احمدینژاد و همفکرانش، نابودی نظام سرمايهداری در زمان کوتاه، اغراقگويی در برنامه هستهای ايران و... از مواردی هستند که ... مردم فهيم جهان آنها را جدی نگرفتهاند.»
نويسندگان بيانيه در عين حال با انتقاد از سياستهای دولت احمدینژاد که دين اسلام را به عنوان اسلام طالبانی به جهانيان نشان داده است، آنچه که «رويکردهای فرقهای تفرقهافکنانه و جنگافروزانه مذهبی» وی ناميدند را مورد انتقاد قرار دادند.
به اعتقاد آنان، ايران با يک تخريب بیرحمانه، از داخل و تهديدهای فراوان از خارج روبرو شده و کارکرد دولت فعلی، هستی اقتصادی، منابع و ذخاير طبيعی و سرمايههای ملی و منافع و مصالح اقتصادی – سياسی ما را به شدت تخريب کرده است.
رادیوفردا
http://www.radiofarda.com/content/f6_Iran_PoliticalActivists_Statement_Ahmadinejad/1989286.html
--
***************************
این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید
جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
---------------------------------------------------------------------------------------------------
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "OurIran" group.
To post to this group, send email to OUR_IRAN@googlegroups.com
To unsubscribe from this group, send email to OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
To subscribe to this group, send and email to OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/OUR_IRAN?hl=fa
To unsubscribe from this group, send email to our_iran+unsubscribegooglegroups.com or reply to this email with the words "REMOVE ME" as the subject.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر