۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

::لـیـمـو میـ گهـ:: بازیگر

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟

جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم،

برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !

 

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید...

 

 

________________________________

 

 

 مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها

آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود !

 

یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود...

 

________________________________

 

 مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند

تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست !

 

یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند ...

 

________________________________

 

مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید .

به فکر فرو رفت ...

باید کاری می کرد. باید خودش را اصلاح می کرد !

ناگهان فکری به ذهنش رسید. او می توانست بازیگر باشد :

 

 از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می

داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد!

 

 او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد!

 وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با

اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !!!

 

 سفارش های مشتریانش  را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا

کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک

سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود...

 

 

________________________________

 

 

 

  حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد

کلاسش منظم شده  و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!

 

 اما او دیگر با خودش «صادق » نیست.

 او الان یک بازیگر است. همانند بقيه مردم!


--
--------------------------------------------------------------------------------
(\__/)
(='.'=)
(")_(")
(¨`·.·´¨;
ShAdMeHr



--
اگر قصد فوروارد این ایمیل یا هر ایمیل دیگری را دارید، نخست آدرسهای
قبلی را پاک کنید و آدرسهای جدید را در بی سی سی قرار دهید و سپس فوروارد
کنید. پاکیزگی اساس فوروارد کردن ایمیل است
.
.
همین حالا یک مطلب به گروه لیمو ارسال کنید.
درشت بخوانید:
(مطالبی که دارای عکس هستند) حتما برای تماشای عکس برروی گزینه
Display images below
کلیک نمایید
*
http://groups.google.com/group/lymoo
 
حتما برای ارسال مطلب از آدرس زیر استفاده کنید، ابتدا مطلب را آماده سپس به آدرس رایانامه زیر ارسال کنید:(اینـ بهترهـ)
lymoo@googlegroups.com
* -----------------------------------------------
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم ، شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد.
.
با تشکر:
شادمهر
مـــدیــریــتــــ گروهـــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر