در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است
اسرار خرابات بجز مست نداند
هشیارچه داند که درین کوی چه راز است
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است
در زلف بتان تا چه فریب است؟ که پیوست
محمود پریشان سر زلف ایاز است
زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است
_______________________________________
و شعر هشتم نیز ا زاین مرحله از رباغیات " مولوی " است به شماره رباعی 1549
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
با تشکر فراوان از همه عزیزانی که در این چند هفته مرا با اشعار نا شناخته کمک و یاری دادند
در این مرحله 8 نوع شعر نوشته شده که به گفته گوینده برنامه گلهای رنگارنگ 225 تماما از نوع
رباعیات مولوی و عبدالرحمن جامی بوده ، حال باید شناسایی شود که اولا این چنین بوده و اگر هم
بوده کدامین متعلق به مولوی و کدامین به جامی تعلق داشته .
خوبی و زتو شکل و شمائل همه خوش با عشق تو جان و خرد و دل همه خوش
( عشق ار چه بسوي هر كسش آهنگ است )2 با هيچكسش نه آشتي ، ني جنگ است
گه در هوس روي نكو آميزم گه در سر ذلف موشكبو آويزم
من درد تو را زدست آسان ندهم دل بر نكنم زدوست تا جان ندهم
عاشق همه ساله مست و رسوا بادا شوریده و روئیده و شیدا بادا
داني شب چيست بشنو اي فرزانه خلوت كن عاشقان زهر بيگانه
در كوي خرابات كسي را كه نياز است هشياري و مستيش همه عين نماز است
اي زندگي تن و توانم همه تو جاني و دلي أي دل و جانم همه تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر