۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

Re: در خواست شعر

درود بر جناب دربندی- شعر اول از سرخیل رندان جهان حافظ است با این اشاره که در بیشتر نسخه ها غزل با - سحرگه ره روی در سرزمینی- آغاز می شود:

سحرگه (شنیدم) ره روی در سرزمینی

همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف

که در شیشه برآرد اربعینی

خدا زان خرقه بی زار است صدبار

که صد بت باشدش در آستینی

مروت گرچه نامی بی نشان است

نیازی عرضه کن بر نازنینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

نمی بینم نشاط عیش درکس

نه درمان دلی نه درد دینی

درون ها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد

چه خاصیت دهد نقش نگینی

اگرچه رسم خوبان تندخوییست

چه باشد گر بسازد با غمینی

ره میخانه بنما تا بپرسم

مآل خویش را از پیش بینی

نه حافظ را حضور درس خلوت

نه دانشمند را علم الیقینی


--- On Fri, 5/6/11, Rick Darbandi <rickplay_1@yahoo.com> wrote:

From: Rick Darbandi <rickplay_1@yahoo.com>
Subject: در خواست شعر
To: "friends of radio golha" <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
Date: Friday, May 6, 2011, 6:46 AM

با سلام مجدد و تشکر از دوستانی که دو شعر از سه شعر را پیدا کردند و فقط شعر اول که با این مطلع آغاز می شود مجهول مانده   به هر کجا گذری کوی عاشقانه ماست
حال چهار شعر دیگر انتخاب کردم که در زیر می نویسم شعر اول و دوم در گلهای رنگارنگ استفاده شده که شماره اش را به یاد ندارم و شعر سوم در رنگارنگ 142 و شعر چهارم در رنگارنگ شماره 174 آمده
1- شنیدم رهروی در سر زمینی       همی گفت این معما با قرینی
2- یک دم گمان مبر زخیال تو غافلم     بنشستم ار خموش خدا داند و دلم
3- ای دل غم آشنای تو شد دست از او مدار       هر روز با یکی نتوان آشنا شدن
4- رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل      از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل
 
سر بلند باشید
ارادتمند دربندی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر