۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

Re: در خواست شعر مرحله دهم



با سلام و عرض ادب خدمت دوستان رادیو گلها و به ویژه جناب آقای دربندی و سرکار خانم امامیان

بنده بر خود لازم می دانم تا از جناب آقای دربندی عزیز که آغازگر بحث یافتن شاعران اشعار برنامه های گلها بوده اند و همچنین سایر دوستان به خصوص سرکار خانم امامیان که بی هیچ منتی پیگیر این موضوع بوده اند صمیمانه سپاسگزاری نمایم. انشاا... که بر این  طریق استوار بمانید و دوستان را از این گنجینه پربار هرچه بیشتر بهره مند نمایید و بسیار متاسفم که اطلاعات ناقص بنده اجازه شرکت در این بحث را به بنده نمی دهد.


با درود
مهدی


From: Fariba Emamian <emamian.f@gmail.com>
To: rickplay_1@yahoo.com
Cc: friends of radio golha <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
Sent: Sun, May 15, 2011 12:23:36 AM
Subject: Re: در خواست شعر مرحله دهم

 با درود به دوستان 
 جناب  دربندی ،  شعر دوم  از این مرحله  از غزلیات " سعدی"  است و در گنجور با شماره غزل  566 هست

نه تو گفتی که  به جای آرم و گفتم که نیاری

عهد و پیمان و وفاداری  و دلبندی  و یاری

زخم  شمشیر اجل به  که  سر نیش  فراقت

کشتن اولی تر از آن کم به جراحت بگذاری

تن آسوده  چه داند که دل خسته  چه باشد

من گرفتار کمندم  تو چه دانی که سواری

کس چنین روی ندارد تو مگر حور بهشتی

وز کس این بوی نیاید مگر آهوی تتاری

عرقت بر ورق روی نگارین به چه ماند

همچو بر خرمن گل قطره باران بهاری

طوطیان دیدم و خوشتر ز حدیثت نشنیدم

شکرست آن نه دهان و لب و دندان که تو داری

ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان

به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری

آرزو می‌کندم با تو شبی بودن و روزی

یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری

هم اگر عمر بود دامن کامی به کف آید

که گل از خار همی‌آید و صبح از شب تاری

سعدی آن طبع ندارد که ز خوی تو برنجد

خوش بود هر چه تو گویی و شکر هر چه تو باری
----------------------------------------------------------------------------------------
 
 و شعرسوم از این مرحله از غزلیات  " اوحدی "  است که با شماره 705 در گنجور هست

یا  به نزد خویشتن  راهم  بده

یا   مجال   ناله  و  آهم   بده

از دهانت چون نمی‌یابم نشان

بوسه‌ای زان روی چون ماهم بده

تشنهٔ چاه زنخدان تو شد

جان من، آبی از آن چاهم بده

غربت من در جهان از بهر تست

قربت  خاصان  درگاهم   بده

دوش میگفتی: ز من چیزی بخواه

بوسه‌ای زان لعل می‌خواهم، بده

هر چه از من خواستی یکسر تراست

از تو من نیز آنچه میخواهم بده

یا خیال خود به خواب من فرست

یا دلی بیدار و آگاهم بده

گنج وصلت هم درین ویرانهاست

آن چنان گنجی ز ناگاهم بده

بر بساط آرزو چون اوحدی

شاه می‌خواهم ز رخ، شاهم بده

  

2011/5/13 Rick Darbandi <rickplay_1@yahoo.com>

با سلام مجدد در چهار بیت امروز اول از رنگارنگ 214 ب و سپس از 215 یک بیت و سپس دو

بیت از بزنامه 216 و 216 ب رنگارنگ تقدیم عزیزان می شود با تشکر دربندی

 

در سينه دلم گم شده تهمت به كه بندم                        غير از تو در اين خانه كسي راه ندارد

زخم شمشير اجل به كه سر نيش فراقت               كشتن اولي تر از آن كم به جراحت بگذاري

يا به نزد خويش راهم بده                                                       يا مجال ناله و آهم بده

يا تو را من وفا بياموزم                                                        يا من از تو جفا بياموزم

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر