۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

[گروه لیمو:8239] گوشه ای از خصال پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله







 گوشه ای از خصال پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله

 
 

در آستانه میلاد مبارک پیامبر اسلام

گوشه ای از خصائل والای پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله


1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.

-2
در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.

3-
نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

4-
هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و ... کسی در سلام بر ایشان سبقت نگرفت.

5-
وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست ایشان بیرون نمی کشید.

6-
با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

7-
هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه ی چشم نظر نمی کرد.

8-
هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.

9-
چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.

10-
سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.

11-
هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.

12-
چون با کسی سخن می گفت کاملا برمیگشت و رو به او می نشست.

13-
با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.

14-
در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.

15-
هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.

16-
در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.

17-
هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.

18-
اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

19-
اگر در محضر ایشان چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.

20-
اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.

21-
کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.

22-
هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.

23-
هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

24-
پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

25-
چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

26-
با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.

27-
دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.

28-
هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه ی یک جرعه شیر بود.

29-
بیش از همه صله ی رحم به جا می آورد.

30-
به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

31-
کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.

32-
آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.

33-
هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.

34-
هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.

35-
هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

36-
هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

37-
هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.

38-
از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.

39-
هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.

40-
بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.

41-
از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه ی مدینه بود.

42-
سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.

43-
اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.

44-
با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.

45-
در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است

46-
میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.

47-
وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

48-
هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی داد.

49-
اگر در حال نماز بود و کسی پیش ایشان می امد نمازش را کوتاه می کرد.

50-
اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

51-
عزیزترین افراد نزد ایشان کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.

52-
احدی از محضر ایشان نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند

53-
هرگاه کسی از ایشان حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.

54-
هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

55-
پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

56-
غریبان را خیلی مراعات می نمود.

57-
با نیکی به شروران دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.

58-
همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .

59-
چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.

60-
اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .

61-
مزاح می کرد اما به بهانه ی مزاح و خنداندن حرف لغو و باطل نمی زد.

62-
نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.

63-
بردباریش همواره بر خشمش سبقت می گرفت.

64-
از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.

65-
از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی ایشان را نمی شناخت

66-
هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

67-
هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.

68-
در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

69-
هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .

70-
در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

71-
بر روی خاک می نشست و بر روی خاک غذا می خورد.

72-
بر روی زمین می خوابید.

73-
کفش و لباس را خودش وصله می کرد.

74-
با دست خودش شیر می دوشت و پای شتر ش را خودش می بست.

75-
هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.

76-
هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.

77-
اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.

78-
چون جامه ی نو می پوشید جامه ی قبلی خود را به فقیری می بخشید.

79-
جامه ی فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

80-
در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.

81-
ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.

82-
همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

83-
همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.

84-
نور چشم ایشان در نماز بود و اسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.

85-
ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.

86-
هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

87-
اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.

88-
هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

89-
موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.

90-
در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.

91-
بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شدو از همه دیرتر دست می کشید.

92-
تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.

93-
معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

94-
در غذا هرگز آروغ نزد.

95-
تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.

96-
بعد از غذا دستها را می شست و بر روی خود می کشید.

97-
وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

98-
از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.

99-
چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.

100-
اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و نیز بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
__,_.___
 

--
***من «فکر» می کنم؛ پس در «عبادتم»!***
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر