مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
با یکدیگر گفتگو میکردند و در نهایت برداشت آنها از این بیت آن شد که منظور خواجه شیراز از پیر مغان همانا حضرت مولا علی (ع) بوده و منظور از شیخ همانا حضرت آدم ابوالبشر. بدین ترتیب حضرت حافظ خواسته است به آدم ابوالبشر
بگوید که از آنرو مرید مولا علی است که آدم در بهشت وعده داد که به سراغ میوه ممنوعه (گندم) نرود ولی رفت اما مولا علی در تمام عمر خود هیچگاه از نان گندم تناول نکرد و همواره نان جوین میخورد.
القصه چندی بگذشت و یکی از آن دو ادیب رخ در نقاب خاک کشید. مدتی بعد شبی به خواب دوستش آمد و گفت که در عالم برزخ حضرت حافظ را ملاقات کرده و منظورش از بیت مذکور را جویا شده است. و لسانالغیب در پاسخ گفته که تفسیر آنان از این بیت ناصواب بوده است و سپس به بیان مقصود خود پرداخته بود که:
مراد از پیر مغان همانا سیدالشهدا امام حسین (ع) است و شیخ همانا حضرت ابراهیم خلیل. چرا که ابراهیم به خداوند وعده داد که اسماعیلش را قربانی کند و امام حسین نه تنها فرزندانش را به قربانگاه برد، که خود را نیز قربانی نمود.
القصه چندی بگذشت و یکی از آن دو ادیب رخ در نقاب خاک کشید. مدتی بعد شبی به خواب دوستش آمد و گفت که در عالم برزخ حضرت حافظ را ملاقات کرده و منظورش از بیت مذکور را جویا شده است. و لسانالغیب در پاسخ گفته که تفسیر آنان از این بیت ناصواب بوده است و سپس به بیان مقصود خود پرداخته بود که:
مراد از پیر مغان همانا سیدالشهدا امام حسین (ع) است و شیخ همانا حضرت ابراهیم خلیل. چرا که ابراهیم به خداوند وعده داد که اسماعیلش را قربانی کند و امام حسین نه تنها فرزندانش را به قربانگاه برد، که خود را نیز قربانی نمود.
چـــه مستی است نـــــدانم کــه رو بمـــــا آورد
کــه بــود ساقـــی و این بـــاده از کجـــــا آورد
تــو نیــز باده بچنگ آر و راه صحـــرا گیــــــر
کــه مـــرغ نغمــه سرا ساز خـــوش نــوا آورد
دلا چــو غنچــه شکایت ز کـــار بستــه مـکـــن
کــه بــــاد صبــح نسیـــم گــــــــره گشـــا آورد
رسیـــدن گـــل نسریـــن بخیـــــر و خــوبی باد
بنفشه شاد و کش آمــــــد سمــن صفــــــا آورد
صبـــا بخــوش خبــری هــد هـــد سلیمــانـسـت
کــه مــژده طــرب از گلــشــــن سبـــــــا آورد
علاج ضعف دل مــــــــا کـــرشمـــه ساقیـسـت
بــر آر سـر کــه طبیب آمــــــــــــد و دوا آورد
مــریــد پیــر مغــان زمـــن مــرنــج ای شیـــخ
چــراکه وعـــأه تو کـــردی و او بجـــــــا آورد
بتنــگ چشمـــی آن تــرک لـشـگــــــری نــازم
کــه جملــه بر مــن درویـش یــک قبــــــا آورد
فلک غـــلامــی حافظ کنــــون بطلــوع کنـــــــد
کـــه التجــــــــا بـــدر دولــت شمـــــــــــا آورد
مي گويند وقتي ظهور مي كني دين جديد مي آوري
از خدا مي خواهم اگر زنده بودم آنقدر جاهل و متعصب نباشم كه به خاطر دين نا راست خودم تو را باور نكنم.
از دست غيبت تو شكايت نمي كنم
تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
حافظ شكايت از غم هجران چه مي كني
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
از خدا مي خواهم اگر زنده بودم آنقدر جاهل و متعصب نباشم كه به خاطر دين نا راست خودم تو را باور نكنم.
از دست غيبت تو شكايت نمي كنم
تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
حافظ شكايت از غم هجران چه مي كني
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
.........................................................
Regards
Mosahar Tarimoradi
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "وبلاگنوسيان ايراني" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/irwebs_hadi?hl=fa دیدن کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر