۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

[گروه لیمو:8278] متن شعری از داراب محمدی

شعر "تو چه میدانی؟؟" از شاعر "داراب محمدی"
تو از دوره گردان محله ی بیکسی من چه پرسیدی؟
چرا...اا؟؟؟
تو از غربت من چه میدانی ؟
و تو چه میدانی که خدا کجاست ؟
پشت ابرها ؟؟ در آسمانها ؟؟؟ نه نه
باور کن
درون مهر و سجاده هم نیست
و هم هست
و تو چه میدانی چه اندازه تنهایی مرا با او
و تو چه میدانی و مفت و ارزان صحبت میکنی؟
لال
خف
خفه خون بگیر...ر
بی صدا باش
خاموش
خدارا برای من تعریف نکن
اصلا تعریف اش نکن
من و تو که هیچ همه از این کار عاجزند
حال بیا
من کمی خون جگر جوشانده ام
بیا تا با هم دو پیک بزنیم
به سلامتی مرگ
به سلامتی خاک
به سلامتی روح.
خب
ببین
من ِ تو ِ ما
زیبایی
دروغ
کودک درون ام پر از شیطان است
شقایق را ببین
شبنم یخ زده بامدادی ام را بنگر
مرا فراموش نکن
زندگی را حس کن
بگذار کنار این منطق و استدلال بوعلی را
لحظه ای با انار تنهایی -مزرعه زمان را بگذران
میبینی؟
این اصل است
و تعریف اش خارج از محدوده
بیا و کمی با خاک -آب بازی کن
حسسسسسسسسسس
احساس اش میکنی
خاک را در دستانت بفشار
آب را بنگر
و بدان هستی
نیستی نیست

و بدان عقل من و تو هنوز کله گنجشکی ست
عمیق تر نفس بکش
زنده باش
زندگی باش
رها
تنها
با خدا باش

مشاهده شعر در سایت شعرنو http://shereno.ir/file.php?id=77398

www.shereno.com

--
***من «فکر» می کنم؛ پس در «عبادتم»!***
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر