سمیرا آن دختر زیبارو را دوباره می دیدم!
1@ توی اتاق اساتید نشسته بودم و به برنامه کلاسی دانشجویان جدیدالورود ور می رفتم که دختر خانمی آمد و سلامی کرد وکنارم ایستاد! خیلی راحت!
نگاه معناداری به او کردم! دختر خانمی بود با یک آرایش غلیظ! نمیشناختمش و تا حالا ندیده بودمش!
گفت: منو میشناسی؟!
سرم را پایین انداختم. از دیدن خانمها با آرایش غلیظ، احساس بدی به من دست میدهد!
نه اینکه خدای ناکرده این دسته از خانمها رابخواهم به چیزبدی متهم کنم نه! طبع من با این چیزها سازگار نیست!!
زیر لب گفتم: فکر کنم اشتباه گرفتین خانم!
خنده کوتاهی کرد و گفت: منم ؛ سمیرا!
باز نیم نگاهی به چهره اش کردم و دوباره سرم را پایین انداختم و گفتم:
من کسی را با نام سمیرا نمیشناسم!
....
ادامه در اینجا
http://100salam.blogsky.com/1391/01/13/post-245/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر