عذرخواهی فرزاد حسنی از مهرنوش
و پاسخهای تکان دهنده مهرنوش گرامی
چند وقت پیش در آخرین پست سفر به اروپا مطلب مفصلی نوشته بودم که یک بخشش مربوط به مهرنوش عزیز بود. اصل مطالب را با شرمساری تمام دوباره می آورم و در ادامه نامه و توضیحات مهرنوش را می توانید بخوانید .
"شب آخر
شب آخر است . خسته از میهمانی شبانه به خانه برگشته ایم . تلوزیون را روشن می کنم و کانال های ایرانی را جستجو می کنم . از روی کانال ها رد میشم . یهو برمی گردم عقب . یه چیزی نگهم می داره .یه ملودی خوب و گوشنواز.
یه دختر سبزه و زشت با موهایی کوتاه وگلی قرمز بزرگ و بی ریخت در گوشه سرش و با پیراهنی آبی و شلواری سیاه، چتری سفید به دست گرفته . همه چیزش تکمیله . قیافه و ریخت و هیکلش همه چی تمومه دیگه . می گم ببین طرف چه جسارت و شجاعتی داره اومده خواننده بشه .
موسیقی شروع میشه و دخترک شروع می کنه به راه رفتن و خوندن :
تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرمُ نجیبه
می دونستی که چشات شکل یه نقاشیه که تو بچگی میشه کشید
می دونستی یا نه؟ می دونستی یا نه؟
می دونستی که توی چشمای تو رنگین کمونو میشه دید
می دونستی یا نه؟ می دونستی یا نه؟
می دونستی که نموندی
دلمو خیلی سوزوندی
چشاتو ازم گرفتی
منو تا گریه رسوندی
می دونستی که چشامی، همه ی آرزوهامی
می دونستی که همیشه تو تموم لحظه هامی
تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرمُ نجیبه
می دونستی همه ی آرزوهامو واسه ی چشم قشنگ تو پروندم، رفتش
می دونستی یا نه؟ می دونستی یا نه؟
می دونستی که جوونیمو واسه چشم عجیب تو سوزوندم، رفتش
می دونستی یا نه؟ می دونستی یا نه؟
می دونستی که نموندی
دلمو خیلی سوزوندی
چشاتو ازم گرفتی
منو تا گریه رسوندی
می دونستی که چشامی همه ی آرزوهامی
می دونستی که همیشه تو تموم لحظه هامی...
اسمش «مهرنوش» است . اگه چشماتونو ببندین و فقط صداشو و موسیقیشو بشنوید غوغا کرده . ترانه دلنشین و قشنگیه به نظرم ازاون هایی است که مدتها تو یاد می مونه . حالا فکر می کنید ترانه سرای واقعیش کی باشه ؟!!!!!!!!!!
به کار شب آخر ما و حکایتی که بر من گذاشت میاد .بماند!!!!!
-------------
طلب مهرنوش
روز گذشته کامنتی از مهرنوش درمورد این مطلب دریافت کردم که خیلی ناراحت و شرمسارم کرد . طبق معمول ابتدا در صحت و سقم راقم و نویسنده مطلب شک کردم اما بعد از تحقیق متوجه شدم نویسنده مهرنوش است و از قضا از دوستان خوب وبلاگ نویس و فعال در فضای وب نیز هست و حالا در عالم موسیقی نیز هنرنمایی می کند.متن کامنت مهرنوش را بخوانید :
"سلام آقای حسنی
چه اتفاق جالبی بود که سر از اینجا در آوردم. اسم من مهرنوش است. همان دخترک سیاه و زشتی که با اعتماد به نفس، جسارت و شجاعتی که شما را به حیرت واداشته آمده و آواز می خواند. راستش درست نفهمیدم منظور شما از جسارت و شجاعت چه بود یعنی همه ی شما در طراحی چهره هایتان نقش داشتید و من کوتاهی کرده ام؟ یا اینکه دختری شبیه من احساس نباید داشته باشد؟ نباید بخواند؟ نباید عاشق باشد؟
در مورد لباس و چیزهای دیگری که شما را آزار داده است انتظار داشتم شما که اهل مطبوعات هستید بدانید که تمام تصمیمات با کارگردان است نه من.خوب با این حساب از جانب خدا به خاطر چهره ام ازتان عذر خواهی می کنم. کسی تا بحال به من نگفته بود که دارم در دنیای پری رویان زندگی می کنم وگرنه حتمن جسارت نمی کردم که آواز بخوانم ."
اعتراف
«فرزاد حسنی» که تلاش کرده است در این سه سال اخیر کمتر آزارش به جانداران و مخلوقات خداوند حتی اشیا عالم برسد، به راحتی و با همین چند خط نوشته که شما را نیز در خواندنش سهیم کرده دل انسانی را شکسته و از این بابت بسیار متاسف است و در همین فضای اشتراکی از مهرنوش عذرخواهی می کند و صمیمانه آرزو می کند مهرنوش عذرخواهیش را در این دنیا بپذیرد و حلالش کند و حساب را به فردا روز قیامت وامگذارد. در عین حال همچنان به کلیپ ساخته شده و بازی مهرنوش در این کلیپ ایرادهای جدی و اساسی وارد می داند که به قول مهرنوش شاید به کارگردان مرتبط باشد، اما کتمان نیز نمی کند که بخش هایی از کلیپ بسیار زیبا و درخشان است . در مورد این ترانه نیز اعتراف می کنم که در این مدت بارها و بارها به آن گوش فرا داده ام و به گمانم با همه ویژگی ها و ترکیب نقاط قوت و کاستیش، ترانه ای دل انگیز و ماندگار خواهد بود ودر حافظه موسیقیایی ایرانی جماعت جزو معدود آهنگ های تولیدی لس آنجلسی است که در یادها باقی خواهد ماند .به یقین بخش قابل توجهی از این ماندگاری به خاطر صدای مهرنوش و متن ترانه است و حتما قیافه هیچ تاثیری در این امر نخواهد داشت . احتمالا به هنگام نوشتن حال خوشی نداشته ام که چیزهای بی ربط را به هم ربط داده ام وگرنه الان و در لحظه اکنون و در عین هوشیاری اذعان می کنم که هنر ازهرکه سرزند راهنرمندش می خوانند و هنرمند بالفطره و بالقوه و اساسا زیبا است و زیباپسند و به این ترتیب صورت ظاهر در پشت صورت هنر مخفی و البته بی اهمیت باقی می ماند .
دیگر اینکه باز هم حق با مهرنوش است و کمتر کسی را داریم که از قیافه و ظاهرش کاملا راضی باشد و خوشش بیاید (خودشیفتگان را فاکتور می گیریم) و نکته آخر اینکه به تجربه دریافته ام که خداوند باریتعالی به یکباره و همیشه همه چیز را به انسان نمی دهد و انسان همیشه ترکیبی است از نقاط قوت و ضعف و در این سه دهه از عمرم کسی را ندیده ام که کامل کامل باشد و یک جای کارش نلنگد و این را به حساب تدبیر الهی می گذارم که حتما ناظر برماست و ظرفیت هرکدام ما را می داند و براساس آن نسبت به ما لطف و عنایت داشته و دارد . به گمانم این توضیحات و عذرخواهی رسمی برای رساندن منظور کافی باشد .ختم کلام .
وبه احترام مهرنوش در انتهای پست بخوانید یکی از شعرهای مهرنوش را که زیبا یافتمش به وقت خواندن :
کنار می آیم
با همه چیز...
چون زنان روسپی
با همه کس...
به من بگو
کنار اینهمه بی تو بودن
چرا؟
با تو کنار نمی آیم....
------------------
ختم به خیر شد ،دلی نشکست
خوشبختانه موضوع ختم به خیر شد و مهرنوش عزیزعذرخواهی را پذیرفت و حداقل در دنیای بعدی با او حساب و کتابی از جنس دل شکستن ندارم و از این بابت بسیار خوشحالم. متن زیر نامه مهرنوش است در پاسخ به پست قبلی .با اجازه خودش می آورم . خوشحالم که خودم در حضور شما خوانندگان عزیز فرهنگ اقرار به اشتباه و عذرخواهی را تمرین کردم . باشد که همیشه اینگونه باشد .برای مهرنوش و پسرک نازنین در راهش که کمتر از یک ماه دیگر متولد می شود آرزوی سلامتی و سعادت و سرخوشی دارم .
نامه مهرنوش برای فرزاد حسنی
سلام فرزاد عزیز!
فکر نمی کردم چیزی در مورد گفته هایم بنویسید، باورش سخت بود که کسی که آنگونه می نویسد اینگونه هم فکر کند، راستش آنشب که مطلبتان را خواندم خوابم نبرد، نه به خاطر خودم که به خاطر حرمت قلم و اندیشه که شکسته شده بود، به خاطر آنکه همه ی مطالبتان رگه های عمیقی از اندیشه داشت و نمی خواستم باور کنم که مردی از مردهای سرزمینم که اهل نوشتن است، که خدا را بارها صدا می زند، که همه چیز را دقیق می بیند، که جسارت زنهای سرزمینش را می ستاید، که از شجاعت می نویسد،اینگونه... بگذریم.
فرزاد عزیز!
هر 2 کاری که احتمالن از من شنیده اید(ترانه های نرو و چشمهات) و البته کارهایی که در آینده خواهی شنید، در ایران انجام شده و فقط موزیک ویدیو ها اینجا ضبط شده، من اینجا کسی را نمی شناختم و سیروس کردونی تنها کسی بود که از همان ابتدا مشتاق ساخت ویدیوهای من بود، می دانید اینجا پول خیلی حرف می زند و البته شهرت، که من هیچ کدامشان را به قدر دندان آنها نداشتم، بگذریم از اینکه اگر ایشان کار مرا به دست نمی گرفت من به این زودی با ترانه ی دوم اینگونه شناخته نمی شدم، می پذیرم که نقاط ضعف هم داشت ولی تجربه اول بهای خود را دارد .
و اما در مورد خودم، من بیشتر عمرم را در ایران سپری کردم و شرایط بزرگ شدنم با دخترانی که اینجا بزرگ می شوند فرق دارد سخت است که جور دیگری باشید و از شما بخواهند جلوی دوربین جور دیگری عمل کنید من هنر پیشه نیستم، مثل خانم «گوگوش» نمی توانم عمل کنم، من از سرزمینی می آیم و از دوره ای که خندیدن دختران دال بر لکاته بودنشان بود و من اینگونه شکل گرفته ام و تغییرش برایم سخت است.
دومین مطلبی که دوست دارم اینجا بنویسم این است که من زمان ضبط دو موزیک ویدیویی که تاکنون پخش شده 3 ماه بود که فرزندم را باردار بودم و تغییرات فیزیکی این دوران قابل کنترل نیست.از مادرتان بپرسید حتما به شما خواهد گفت که چقدر سخت می گذرد، فکر کنید بعد از هر برداشت حالتان بد شود و دچار ضعف شوید آنقدر که هنگام ضبط دست و پایتان بلرزد و کارگردان مدام فریاد بکشد که با انرژی ادامه بده، این آخرین برداشت است، تکان بخور، بخند، برو ومجبور باشید لباسی بپوشید که به نظر برسد به طور طبیعی پف می کند، دامن بلند نمی شود پوشید چون ممکن است با آن کفش ها زمین بخورید و جان کودکتان به خطر بیفتد و قرار است نقش یک دختری را بازی کنید که خیلی خیلی ساده است و به چیزهایی شبیه گل گنده ی .
بگذریم و در آخر و در آخر خدا را سپاس که مردان ایرانم را به خصلت شجاعت اعتراف به غفلت مزین کرده است.اندیشه و قلمتان پایدار باد.
مهرنوش – اکتبر 2010
به نقل از وبلاگ فرزاد حسنی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر