Sent to you by Saeed via Google Reader:
یکی از ترانهسرایان موفق و بنام که با گروه «طنین» همکاری داشت، اردلان سرفراز بود.
او اهل جنوب است و در «داراب» فارس زاده شده. تحصیلات اولیه را در همان دیار گذرانده و در همان جوانی در سال ۱۳۵۱، پس از مرگ پدر رهسپار تهران شده است.
اردلان سرفراز
اردلان که در آغاز به همکاری با حسن شماعیزاده پرداخته، آن دوره را یکی از فصول پرکار کارنامهی هنری خود میداند. ترانههای «جاده»، «مرداب»، «کویر» و «دو پنجره» از بهترین دستآوردهای این همکاری به شمار میرود. در این میان البته همکاری با آهنگسازان جوان دیگر نیز پیش میآید که به قول او بیشترشان هنرجویان باسواد و با ذوق هنرستان موسیقی مثل فرید زولاند، ایران نژاد و محمد شمس بودند.
بیشتر ترانههای او از تنظیمهای درخشان واروژان برخوردار شده و همین بر جاذبهی آنان افزوده است. اردلان برخلاف همتایان خود، ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری با موسیقی سنتی میانهی خوشی دارد و شعرهایی با روحیهی دیگر روی آهنگهایی نهاده که روی اجرا با صدای هایده، مهستی و معین ساخته شده است.
پیشتراز ترانهی «مرداب» به عنوان یکی از بهترین ترانههای اردلان یاد کردیم. این ترانه سرگذشت تباهشدگان تقدیر را تصویر میکند. چون سرگذشت تباهشدهی مردابی که در آغاز چشمه بوده و خواسته دریا شود، ولی از بخت سیاه راهش به کویر افتاده و رفتهرفته تبدیل به مرداب شده است. چشمه، حالا اسیر نیمهجانی است که از یک سو به خاک فرو میرود و سوی دیگر به سمت آسمان بخار میشود:
هیچی باقی نیست ازم لحظههای آخره
خاک تشنه همینم داره همراش میبره
اردلان سرفراز در سالهای بعد از انقلاب مقیم آلمان شده است و همچنان به کار ترانهسرایی ادامه داده است. چند ترانهی با ارزش و ماندنی در میان ترانههای روزگارمهاجرت او برجسته مینماید؛ «سنگسار» و «جهان سوم» از آن جمله است.
و اما از تصویرسازی که بگذریم، زبان اردلان در میان زبان همتایان او زبان عامیانهتری است. اگر چه ظرافت شهیار و صلابت ایرج را ندارد ولی شاعر در بیان درون تواناست. سادگی و صمیمیتی به گفته خودش روستایی در شعر او هست که جانمایهی ترانه میشود. جلوهی تنهایی خودش را در غربت تهران بزرگ در هر چیزی که با آن برخورد میکند میبیند. در «جاده»، «مرداب»، «کویر» و حتی درترانه ی «پنجره».
همین برخورد با مسئلهی تنهایی زمینهی ساخت و پرداخت ترانهای شده است که سرشار از احساس است و «دو پنجره» نام دارد.
دو پنجره در آغاز شعر «دو دریچهی» اخوان ثالث را به یاد مخاطب میآورد ولی چیز دیگری است و حرف دیگری دارد. دو پنجره در دو دیوار سنگی روبهروی هم قرار گرفتهاند و دیوار سنگی نمیگذارد به هم برسند. شاعر آرزو میکند این دیوار خراب شود و او و دلدارش که همان دوپنجره هستند با هم بمیرند و در یک دنیای دیگر دستهای هم را بگیرند.
شاید اونجا توی دلها
درد بیزاری نباشه
میون پنجرههاشون
دیگه دیواری نباشه
آهنگ دوپنجره نیز از حسن شماعیزاده است که با تنظیم واروژان صیقل خورده و به صدای زلال گوگوش سپرده شده است.
توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته، دو تا تنها
یکیشون تو، یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده مهر بیصدایی
به لبای خسته ما
Things you can do from here:
- Subscribe to Radio Zamaneh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر