چند شب پيش يکی از رفيقام نزديکی غروب داشت از مسافرکشی بر ميگشت خونه، طرفای جاده مخصوص چشمش ميفته به زن و مرد جوونی که کنار جاده منتظر ماشین ايستادن. نگه ميداره و سوارشون ميکنه. هنوز خيلی نرفته بودن که مرده به راننده ميگه: ببينم واسه امشب خانوم ميخوای؟ راننده گفت کيه؟ مرده اشاره ای به زنی که توی ماشين بود ميکنه و ميگه اينه، شبی بيست هزار تومن. خلاصه چک و چونه ميزنن تا اينکه آخرش به ده هزار راضی ميشن. مرده وسط راه پياده ميشه و راننده هم زنه رو ميبره خونش. خلاصه چه درد سرتون بدم؟ دختر رو ميبره تو رخت و خواب و شروع ميکنه به عشق و حال، داشته سينه های دختره رو ميخورده که ميبينه سرش داره گيج ميره و ديگه چيزی نميفهمه. وقتی به هوش مياد ميبينه افتاده روی تخت و تمام خونه و زندگی و ماشينش رو بردن. ميفهمه که دختره يه چيزی به خودش ماليده بوده که بيهوش شده.
پا ميشه ميره کلانتری که شکايت کنه، اما روش نميشده به يارو بگه که چه غلطی کرده. به افسره ميگه مرده ميخواسته جايی بره، گفته من زنشو ببرم دو سه ساعتی پيشم باشه تا بياد دنبالش. اونم تو چاييم يه زهر ماری ريخته که از حال رفتم. اینو که میگه افسر نيشش تا بناگوش باز ميشه، ميگيره لپ ياره رو ميکشه ميگه: راست بگو بينم پدر سوخته تو هم ممه خوردی؟
بعضی از ایمیل های این گروه به پوشه اسپم میروند. لطفا پوشه اسپم خود را نیز چک کنید
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در "گروه اینترنتی منصور قیامت" است.
جهت تماس با منصور قیامت (مدیر این گروه) به این آدرس ایمیل ارسال کنید: Mansour.Ghiyamat@gmail.Com
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
mansourghiyamat+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر