درود بر دوستان. به گاه کودکی هنگامی که تنها جای بی خیالیم سینه گرم مادر بود اندکی مانده به اذان ظهر رادیو تبریز قطعات آوازی از مصطفی پایان پخش می کرد که از شنیدن آن مرواریدهای لغزانی بر چشمان مادرم می نشست. در پی آنها هستم. آیا دوستی هست که مرا رهنمون شود. به قول دوستان منت پذیر خواهم بود. لطیف |
۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه
درخواست یاری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر