۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

به یاد محمودی خوانساری2

 

رمز مانايی/ساختارشناسی آواز «محمودی خوانساری

 

درباره محمودي خوانساري آنچه از هنر و سلوك او گفته و نوشته شده بسيار است؛ بسياري، خصوصيات رفتاري وي راستوده و شماري ديگر از مختصات هنري او سخن به ميان آورده‌اند؛ «حميد تجريشي» كه خود از بستگان محمودي بوده، در كتاب خود با عنوان «مرغ شباهنگ» شرح و احوال زندگي اين هنرمند را با حوصله و تفصيل نگاشته است؛ جرايد نيز هرساله در سالمرگ او به يادش مي‌نويسند؛ اما به‌راستي چه مؤلفه‌هايي موجب شده است تا نام «محمودي خوانساري» در فهرست جاودانه‌هاي موسيقي اين مرز و بوم ثبت و ضبط شود؛ حال آنكه به لحاظ خصوصيات آوايي، محدودة صوتي محمودي از بسياري آوازخوانان زمانة خود كمتر بود؟ مگرنه آنكه محمودي خوانساري براي زينت آواز خويش، تنها از چند تحرير مشخص استفاده مي‌كرد و مگرنه آنكه به لحاظ تسل‍ّط در فن «شعرخواني» و حتي بيان برخي الفاظ يا حروف، آواز محمودي كاملاً قابل نقد و حتي در برخي موارد، داراي ايراد است؟ پس رمز جاودانگي «مرغ شباهنگ» در چيست؟ اين نوشتار در كنكاشي كل‍ّي، به برخي از سؤالات اين‌چنيني پاسخ خواهد گفت:


ژرفنايي از سر شوريدگ
...نخستين مشخصة محسوس در آواي محمودي «ژرفاي دست‌نيافتني» نواي اوست؛ شوريدگي منحصربه‌فرد محمودي و امتزاج صحيح آن با هنرش، عمقي به آواز او بخشيده است كه دست‌يابي به آن، به معناي درك دقيق چنين عمقي، به دشواري صورت مي‌پذيرد و همين مشخصه است كه هر شنونده‌اي را در پي بردن به كنه آنچه در آواز «محمودي خوانساري» نهفته است، تشنه‌تر مي‌كند.
آواي محمودي، اندوخته‌هاي وجود سوختگان عشق را فرياد مي‌زند و در اين فرايند، آن‌چنان صادقانه عمل مي‌كند كه براي نيوشندگان آگاه و يا حتي عوام موسيقي، جذابيتي كم‌نظير مي‌آفريند؛ جذابيتي كه سخت‌انديش‌ترين موسيقي‌دانان را نيز به سوي خود كشانيده و زبانشان را به تحسين برگشوده است.

صداقت
دومين خصيصة مشهود در آثار آوازي محمودي، ايجاد هم‌گوني كم‌نظير در برخورد دوسوية احوالات دروني او با كلامي است كه خود با وسواسي فراوان به گزينش آن دست مي‌يازيد؛ محمودي در بيان سوز آتش وجود خود، گوياترين اشعار را در قالب رساترين ابيات ممكن به كار مي‌برد. او اصولاً در رويكرد كلامي آوازش هيچ‌گونه «محافظه‌كاري» را به رسميت نمي‌شناخت و درست به همين سبب بود كه در گزينش كلام، دچار كليشه‌هاي معمول زمانة ما نمي‌شد؛ همان چيزي كه مي‌توان با تعبير «اپيدمي حافظ‌خواني» كه خود ناشي از ضعف درونيات بسياري از آوازخوانان معاصر است، از آن ياد كرد. محمودي جز مواردي اندك كه به خواندن اشعاري از حافظ و سعدي مبادرت ورزيده، هر كلام زيبايي را كه به بهترين نحو بيانگر احوالات دروني‌اش بوده، با زيور صداي خويش آراسته است. در آثار آوازي محمودي، غزلياتي از شعرايي چون فروغي بسطامي، عراقي، غبار همداني، رهي معيري، شهريار، نظام وفا، علي اشتري، علي‌رضا تبريزي و ابراهيم باستاني پاريزي به چشم مي‌خورد؛ رويكردي كه شايد بسياري از آوازخوانان معاصر از آن غافل مانده باشند.

استقلال و يگانگي صوت
ماهيت صوتي «محمودي خوانساري»، كاملاً مستقل و بري از هرگونه تقليد از هر آوازخوان ديگر بود. چنين استقلالي علاوه بر آنكه نام محمودي را به‌عنوان آوازخواني «خلاّق» در جامعة موسيقي ايران مطرح مي‌كرد، در كلي‍ّت فضاي موسيقي زمانه شرايطي را فراهم آورده بود كه تنوع رنگهاي صوتي در آن را افزون مي‌نمود؛ به‌جز محمودي ديگر آوازخوانان زمان، هريك ماهيتي خاص از آواز را به شنوندگان موسيقي ايراني ارائه مي‌كردند كه صد البته در اين ميان متاع محمودي مرغوب‌تر از سايرين بود. صداي محمودي، بي‌هيچ زحمتي براي تقليد، تنها صداي محمودي بود؛ اين ويژگي آن‌چنان به خود او تعلق داشت كه هنوز پس از گذشت ساليان دراز از زندگي هنري و مرگ وي، هيچ‌يك از هنرجويان و هنرمندان حوزة آواز ايراني نتوانسته‌اند صوتي حتي نزديك به صوت محمودي را از حنجره استخراج كنند. اين ويژگي آواز محمودي، لااقل از آن جهت كه هنرجويان رشتة آواز را از تقليد صوت ديگر آوازخوانان برحذر دارد، حائز تأمل و تعمق است؛ گو اينكه در حال حاضر تقليد از ذات صوت، آن‌چنان شيوع يافته كه مقلدين حتي مخرج برخي حروف را ـ كه مختص حالات ذاتي لب و يا فكين هر فرد است ـ به تقليد مي‌نشينند و بر آن فخر میفروشند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر