ویژگیهای برنده | ویژگیهای بازنده |
برنده متعهد میشود. | بازنده وعده میدهد. |
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید : اشتباه كردم. | وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود. |
برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد و در انتها باز هم وقت دارد. | بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد. |
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد. | بازنده از كنار مشكل گذشته و آن را حل نشده رها میكند. |
برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم. | بازنده میگوید: هیچ كس راه حلی را نمیداند. |
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید. | بازنده آن جا كه نباید، سازش میكند و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد، مبارزه میكند. |
برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد. | بازنده می گوید: «متاسفم»، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند. |
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد. | بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد. |
برنده گوش می دهد. | بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن است. |
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند. | بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند. |
برنده میگوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد. | بازنده میگوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است. |
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد. | بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است. |
برنده گامهای متعادلی بر میدارد. | بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند. |
برنده میداند كه گاهی اوقات، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید. | بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است. |
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است. | بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است. |
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند، تا حل آن آسان گردد. | بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند. |
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود. | بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد. |
برنده تمركز حواس دارد. | بازنده پریشان حواس است. |
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد. | بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه ، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند. |
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد. | بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند. |
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند. | بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند ، و هرگز برنده نمیشود. |
برنده ترجیح می دهد كه ، خود را مسئول شكست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند. | بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند. |
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم. | بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد. |
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید. | بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است. |
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند. | بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میكند. |
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند. | بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است. |
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میكند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد. | بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد. |
برنده میداند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران بازنده نسبت به برندگان حسادت كرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد . | بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. و به كار گروهی» خود می بالد ، در صورتی كه در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد. |
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی، « همانی كه هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است. | بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد. |
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند. | بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه میكند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند. |
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است. | بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است. |
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی را می جوید و روی همین قسمت كار میكند. | بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند. |
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند. | بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود. |
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود. | بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كارشایسته ترجیح میدهد. |
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند. | بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است. |
برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود ، بی آن كه خشك و رسمی باشد. | بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است. |
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است. | بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد. |
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد. | بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند. |
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند. | بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند. |
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد. | بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست. |
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد. | بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، كه نكته ی اصلی را فراموش میكند. |
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند. | بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود. |
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد. | بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد. |
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند. | بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند. |
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند. | بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر كاری میزند ، اما سرانجام ، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد. |
برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند. | بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند ، و این نكته كه : « بسیار كم می داند » را ، هنوز نیاموخته است. |
برنده گشاده روست ، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند ، بر خطاهای خویش بخندد. | بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست. |
برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میكند ، زیرا ضعفهای خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است. | بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انكار نموده و پنهان میكند. |
برنده هر كاری كه از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شكست خورد ، به معجزه امید می بندد. | بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند ، به انتظار معجزه می نشیند. |
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران میگیرد، می دهد. | بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد كه، آنچه كه می دهی ، بستانی. |
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفته است ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترك كردن آن ، ندارد. | بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد كه به كجا منتهی می شود. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر