۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

زبان آه


زبان آه


چه شود به سويم اي گل فكني نگاه گاهي

كه كني خوش از نگاهي دل اين گياه گاهي


دل من توان ربودن به يكي نگاه گويا

كه به گفتگو نباشد اثر نگاه گاهي


پي عشقبازي آنجا كه خطا كنند پيران

نه عجب كه كودك دل كند اشتباه گاهي


مه من به ابر گيسو رخ روشنت مپوشان

بگذار تيره روزي نگرد به ماه گاهي


سر كوي عشق ازآن رو شده كار من گدايي

كه به حيله پا گذارم به حريم شاه گاهي


چو به چشم شيخ بدبين گنه است بت پرستي

به خدا گناهكارم نكنم گناه گاهي


به غلط سخن شناسان به غزل دهند نسبت

چو كنم ز دوده ي دل ورقي سياه گاهي


ز غمت نكرده بودم به كسي شكايت اما

پس ازين كنم حكايت به زبان آه گاهي


چو صبا به رهگذارت ز ادب نمي نهد پا

تو قدم به ديده ي او بگذار گاه گاهي

 

www.ghazalfam.blogfa.com

علیرضا صبای تبریزی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر