۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

::لـیـمـو میـ گهـ:: دوست واقعی

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش
تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند.
شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا
برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به
اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود،
از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا
در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی
کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از
روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود،
برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش
نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.

چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش
بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.
اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را
بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد
کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه
را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی
ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن
آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد
و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد.
چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را
بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه
شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای
منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان
شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی
زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.

--
دریافتـ اینـ پیامـ بدلیلـ اینکهـ شما یکیـ از بهترینـ اعضایـ شناختهـ شدهـ در گروهـ لـــــــیـــــــمــــــو هستید.

برایـ دیدنـ از گروهـ :
http://groups.google.com/group/lymoo
http://groups.google.com/group/lymoo
http://groups.google.com/group/lymoo


ساده ترینـ راهـ برایـ گذاشتنـ یکـ مطلبـ و فرستادنـ آنـ برایـ همهـ ، استفادهـ از لینکـ زیر استـ:
http://groups.google.com/group/lymoo/post

یا می توانید پستـ خود را به آدرسـ زیر بفرستید :
(اینـ بهترهـ)
lymoo@googlegroups.com


وبسایتـ عمومیـ :
http://1shadmehr.ir
http://1shadmehr.com
http://1shadmehr.ir
http://1shadmehr.com


my mail: lymoo.group@gmail.com



برایـ سایر گزینهـ ها ، بهـ اینـ گروهـ مراجعهـ کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa

با تشکر:
مـــدیــریــتــــ گروهـــ
http://1shadmehr.ir

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر