۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

بانوی من

چرا برم نمانده رفتی
به سوز غم نشانده رفتی
به سوز غم نشانده رفتی

مرضیه عزیزبانوی من چرا از بین همه کسانی که رفتند تنها رفتن تواینگونه قلب ما را بدرد آورد می دانم ما عاشقانت این را خوب می دانیم که در طول قرن ها حتی در فراسوی زمانها دیگر همچون تویی متولد نخواهد شد و این روست که 

در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
همچو شمع از دیده سوزان خود آذر بریزم
                 گل بسوزد از غمم در چمن چون بگذرم 
من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم

با این همه می دانم که طنین صدایت همیشه خواهد ماند

روانش شاد نامش متبرک و یادش پرشکوه باد 
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر