۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

{تفريح و سرگرمي}, [6790] قصیده ی انگشتری سوّم خاتم




*هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های*

*برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های*

*پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان *

*درهای حسینیه ی دل را بگشا، های*

*طبّال بزن طبل که با گریه درآیند*

*طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های*
* *

*زنجیر زنان حرم نور بیایید
*

*ای سلسله ها ، سلسله ها ، سلسله ها، های*

*ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید*

*ای قوم کفن پوش، کجایید ؟ کجا؟ های*

*شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب*

*خونخواه حسین اید، درآیید هلا، های *

*کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من*

*کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های*

*این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم*

*آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های*

*****

*از کوفه خبر می رسد از غربت مسلم*

*از کوفه و کوفی ببرم شکوه کجا؟ های*

*عباسِ علی تشنه و طفلان همه تشنه*

*فریاد و فغان از ستم قوم دغا، های*

*بازوی حرم، نخل جوانمردی و ایثار*

*عباس علی، حضرت شمع شهدا، های*

*آتش به سوی خیمه و خرگاه تو می رفت*

*از دست ابالفضل چو افتاد لوا، های*

*با یاد جوانمردی عباس و غم تو*

*خورشید جدا گریه کند، ماه جدا، های*

*خورشید نه این است که می چرخد هر روز*

*خورشید سری بود جدا شد ز قفا، های*

*می چرخد و می چرخد و می چرخد، گریان*

*هفتاد قمر گردِ سرِ شمس ضُحی، های*

*خونین شده انگشتری سوّم خاتم*

*از سوگ سلیمان چه خبر، باد صبا!؟ های*

*از داغ علی اصغر محزون، جگرم سوخت*

*با رفتن عباس، قدم گشت دو تا، های*

*****

*طفلان عطش نوش تو را حنجره، خون شد*

*از خفتنِ فریاد در آن حنجره ها، های*

*بگذار که از اکبر داماد بگویم*

*با  خون سر آن کس که به کف بست حنا، های*

*تنها چه کند با غم شان زینب کبری*

*رأس شهدا وای، غریو اسرا ، های*

*بر محمل اُشتر سر خود کوبید، زینب(س)*

*از درد بکوبم سر خود را به کجا؟ های*

*امشب شب دلتنگی طفلان حسین(ع) است*

*این شعله به تن دارد و آن خار به پا، های** *

*این مویه کنان در پی راهی به مدینه ست*

*آن موی کنان در پی جسم شهدا، های*

*این پیرهن پاره،  تن کیست ؟ خدایا*

*گشتیم به دنبال سرش در همه جا، های*

*در آینه سر می کشد این سر، سر خونین*

*در باد ورق می خورد آن زلف رها، های*

*این حنجر داوودی سرهای بریده ست*

*ترتیل شگفتی ست ز سرهای جدا، های*

*بگذار هم از گریه چراغی بفروزم*

*بادا که فروزان بشود شام شما ،های...*

*****

*من تشنه و دل تشنه و عالم همه تشنه*

*کو آب که سیراب کند زخم مرا، های*

*آتش شده ام اتش نوشان منا، هوی*

*عنقا شده ام، سوخته جانان منا، های*

*هنگام اذان آمد و در چِک چک شمشیر*

*او حیّ غزا می زد و من "حیّ علی" های*

*امشب شب شوریدگی، امشب، شب اشک است*

*شمشیر مرا تیز کن از برق دعا، های*

*خون خوردن و لبخند زدن را همه دیدید*

*گل دادن قنداقه ندیدید الا، های*

*با فرق علی(ع) کوفه ی دیروز، چها کرد؟*

*از کوفه ندیدیم بجز قحط وفا، های*

*بر حنجره ی تشنه چرا  تیر سه شعبه؟*

*کس نیست بپرسد ز شمایان که چرا ؟ های*

*این کودک معصوم چه می خواست ؟ چه می گفت؟*

*در چشم شما سنگدلان مُرد حیا، های*

**** *

*هر راه که رفتید همه خبط و خطا بود *

*هر کار که کردید هدر بود و هبا، های *

*این قوم نبودند مگر نامه نبشتند*

*گفتند که ما منتظرانیم بیا! های*

*گفتند اگر رو به سوی کوفه کنی، نَک*

*از مقدم تو می رسد این سر به  سما، های*

*گفتند به شکرانه ی دیدار شما شهر*

*آذین شده با  آینه و نور و صدا، های*

*آیینه تان پر شده از زنگ و دورویی*

*چشمان شما  پر شده از روی و ریا، های*

*مختار، به حبس اندر و میثم، به سر دار*

*در کوفه ندیدیم بجز حرمله ها، های*

*این بود سرانجام وفا؟ رسم امانت؟*

*ای اف به شما، اف به شما، اف به شما، های*

*ای اف به شمایان که سرم بر سر نیزه ست*

*بس نیست تماشای شهیدان مرا؟ های!*

*در جان شما مرده دلان زمزمه ای نیست*

*در شهر شما سنگدلان مرده صدا، های*

*ای قوم تماشاگر افسونگر بی روح!*

*یک تن ز شمایان بنمانید به جا، های*

*****

*یک تن ز شما  دم نزد آن روز که می رفت*

*از کوفه سوی شام سر کشته ی ما، های*

*یک مشت دل سوخته پاشیدم زی عرش*

*یعنی که ببینید، منم خون خدا، های*

*آن شام که از کوفه گذشتند اسیران*

*از هلهله، از هی هی و هی های شما، های*

*دیروز تنی بودم زیر سم اسبان*

*امروز سری هستم در طشت طلا، های*

*ما این همه با یاد شماییم و شما حیف*

*ما این همه دلتنگ شماییم و شما... های*

*****

*از کرببلا هروله کردیم سوی شام*

*از مروه رسیدیم دوباره به صفا، های*

*خورشید فراز آمده از عرش به نیزه*

*جبریل فرود آمده از غار حرا، های*

*این هیات بی سر شدگان قافله ی کیست؟*

*شد نوبت تو، قافله سالار منا! های*

*من قافله سالارم و ما قافله ی تو*

*ای بَرشده بر نیزه، تویی راهنما ، های*

*ما آمده بودیم بمیریم و بمانیم*

*ما آمده بودیم به پابوس فنا، های*

*****

*یا سید شوریده سران! کوفه چه می خواست؟*

*آن روز در آن هروله ی هول و ولا ، های*

*منظومه ی خونین جگران! کوفه چه دارد؟*

*از کوفه چه مانده ست بجز گریه به جا؟ های*

*خون نامه ی بی سرشدگان! کوفه نفهمید*

*سطری ز سفرنامه ی دلتنگ تو را، های*

*پیراهن یوسف نفسان! کوفه چه داند؟*

*منظومه ی هفتاد و دو گیسوی رها! های*

*****

*در مشعر زخم تو رسیدم به تشهّد*

*تا از عرفات تو رسیدم به منا ، های*

*با گریه و با نذر کجا را که نگشتیم*

*حیران تو ای آینه ی غیب نما، های*

*در غربت این سینه برافروز چراغی*

*در خلوت این دیده جمالی بنما، های*

*آن شاعر شوریده که می گفت کجایید*

*اینجاست بیایید شهیدان بلا! های*

*من حنجره ام  نذر شهیدان خدایی ست*

*من حنجره ام وقف تمام شهدا، های*

*از خویش بپرسیم کجاییم و چه داریم*

*از خویش برون می زنی امشب به کجا؟ های*

*ماندیم در این خاک و پری باز نکردیم*

*مُردیم در این درد و ندیدیم دوا، های*

*های ای عطش آغشته ترینان! عطشم کُشت*

*آبی برسانید به این تشنه هلا، های*

*یک بار بپرسید ز حالم که چرا هوی*

*تا پاسخ تان گویم یاران که چرا های ...*

*****

*هفتاد و دو دف هر صبح می کوبد در من*

*هفتاد و دو نی هر شب در من به نوا،  های*

*این جاده همان جاده ی خون است بپویید*

*این در، در دهلیز بهشت است، درآ، های*

*ای عاشق دل باخته، آهی بکش از جان*

*ای شاعر دلسوخته، اشکی بسرا، های*

*حالی چه کنم گر نکنم شکوه و فریاد*
*در منقبت و مرثیت آل عبا... های*
**
*
*
*


--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر