چکه می کند درخت
پشت پنجره،
و کلاغی خیس
لنگ لنگان می گذرد...
یادت هست
کودک من
یادت هست؟
صاعقه و انفجار و درخت،
جیغ خنده های کال من و
لالایی قمری ها را
یادت هســـــــت؟
بخواب فرزندم،
کودک ذبح شده ی سال های بی لبخند،
بخواب و آسمان خاکستری را
به پیکر بی هیاهوی من
واگذار...
ایستاده ام، اینجا،
کنار تو، آرام،
صاعقه زده و سوخته،
چکه کنان،
به خیرگی نگاه تو چشم دوخته؛
شاید که بخندی،
شاید که از خاکستر خیس تنم
- به ناگاه -
گیاهی بروید، ســـــــبـــــــز...
من از لمس مضطرب چشم های تو می فهمم،
- طفلک پسرم-
به گلوله و نارنجک و کــــارد بر گلو
عادت نکرده ای...
لای لای پسرم،
لای لای،
کودک هزاران ساله ی تمام لحظه ها که خرد شده ام،
کودک مبهوت نا آرام،
بخواب و مادر متلاشی بر خاک را
نادیده بگیر...
در باغچه های دل من
بذر غم می کارند و
گل اشک
می شکوفانند،
و قلبم را
زیر لگدمال احساسات
به ارتعاشی سخت مصنوعی می تپد
و
اشعار عاشقانه می سراید...
... ... ...
داری به پلک های سنگین و
خواب های زمستانی فکر می کنی؟
آه،
نه...!
نخواب فرزندم...
جز چشم های خیس تو، اینجا،
کسی بیدار نیست...
به لالایی و غم و تحقیر
عادت نکن...
به پوست سوخته ی تن من
دست بکش فرزند،
و به آرامش کهنه ی گیاهی سخت
بمیران...
نخواب کودک...
پلک های تو دریچه های نجات منند،
و اشک هایت
گریستن را به چشم های بی تفاوت جهان زره پوش
می آموزد...
بیدار باش پسرم،
بیـــــــــــــــــــــدار،
و به پینه ی تلخ انگشتان سردت،
خاک مرده ی این زمین سوخته را
نوازش کن
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر