۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

نور باشیم چون مهتاب بر شب تار

ای انسانها

کاش مهر باشیم بتابیم

بر دلها مثل افتاب

بر گلها

نور باشیم چون مهتاب بر شب تار

لبخند باشیم بر لبهای بیمار

 

کاش گرما باشیم میان دستها

برق امید باشیم بر دیده های نامید

 

کاش هیچ کس هیزم نبود چوا اتش بیار معرکه

تا که خشم اتشین بر بر دل نبود

 

کاش

اخر قصه پاییزی نداشت

قصه عشق  زمستانی نداشت

 

کاش اینچنین دلش سرد

  نیود

 

 اندیشه اش اندیشه نبرد نیود

 

کاش را رسیدن به دلها سخت و ناهموار نبود

و پیمودن اینگونه دردمند و عاجزانه

 

نسیم

 

ارزیم این است باشیم یکایک چون نسیم

باز نیاستیم هرگز

 

بنوازیم چون صبح بهار

بر دل و صورت یکدیگر و

هر دم به سلامی و نگاهی مهر ورزیم

 

بی نهایت

     بی نهایت

 

نسیم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر