۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

::لـیـمـو میـ گهـ:: mitradat

میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله
نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست
او را گرفته و به مار پیشکش کرد مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر
ببرد چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق
میترادات از مهلکه گریخت به سوی شهر خویش باز گشت مردم شادی می کردند و
نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا
بود چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید زنی کامل در آب
دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن
هنگام تنها 14 سال داشت. چند سال گذشت در پایان جنگ ایران سلوکیان
(جانشینان اسکندر) فرمانروای آنها اسیر شده و به ایران آوردنش .
آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان
می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی رایزنانم می گویند
اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد
کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی
آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟
دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .
در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و
می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما
بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .

سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم
پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می
دانی که چقدر دوستت دارم .

میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان
آرامش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .

اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید :
گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند
که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در
خواب دیده بود بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب
جوی در هم آمیخت و
طعم میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت

--
ahmad saleh

--
دریافتـ اینـ پیامـ بدلیلـ اینکهـ شما یکیـ از بهترینـ اعضایـ شناختهـ شدهـ در گروهـ لـــــــیـــــــمــــــو هستید.
-----------------------------------------------
برایـ دیدنـ از گروهـ :
http://groups.google.com/group/lymoo
-----------------------------------------------
ساده ترینـ راهـ برایـ گذاشتنـ یکـ مطلبـ و فرستادنـ آنـ برایـ همهـ ، استفادهـ از لینکـ زیر استـ ، (مطلب را آماده کنید و به آدرس زیر بفرست) :
(اینـ بهترهـ)
lymoo@googlegroups.com
-----------------------------------------------
برایـ سایر گزینهـ ها ، بهـ اینـ گروهـ مراجعهـ کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa
-----------------------------------------------
ویرایشـ عضویتــ ::
http://groups.google.com/group/lymoo/subscribe?hl=fa_US
-----------------------------------------------
با تشکر:
مـــدیــریــتــــ گروهـــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر