۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

Re: موسیقی ایرانی-گلپا

درود بر یاران نازنین، به ویژه جناب گچکار بزرگوار

 

آنچه را ارزانی داشته‌اید، "اركستر برنامه سوم به سرپرستی همایون خرم با همکاری لطف‌الله مجد - مجید نجاحی - حسن ناهید - محمود رحمانی‌پور و حسین همدانیان" به انجام رسانیده است.

 

منت‌پذیر،

سیامک کسروی



--- On Tue, 12/7/10, latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com> wrote:

From: latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com>
Subject: Re: موسیقی ایرانی-گلپا
To: "eshgh golpa" <eshghgolpa@yahoo.com>
Cc: "Golha" <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com>
Date: Tuesday, December 7, 2010, 12:51 AM

درود بر دوستان. نه مثل اینکه کهن سالی یواش یواش کار دستم می دهد باید خیلی نگهبان خودم باشم. با پوزش از همگی. موسیقی ایرانی فرستاده شده از ایرج است. باتشکر از دوستانی که گوش زد کردند.

--- On Mon, 12/6/10, eshgh golpa <eshghgolpa@yahoo.com> wrote:

From: eshgh golpa <eshghgolpa@yahoo.com>
Subject: Re: موسیقی ایرانی-گلپا
To: latifgachkar@yahoo.com
Cc: eshghgolpa@yahoo.com
Date: Monday, December 6, 2010, 7:37 PM

قربان این که ایرجه

--- On Mon, 12/6/10, latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com> wrote:

From: latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com>
Subject: موسیقی ایرانی-گلپا
To: "Golha" <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com>
Date: Monday, December 6, 2010, 6:33 AM

درود بر دوستان. برنامه ای از موسیقی ایرانی که هنگام جوانی ضبط کرده بودم پیشکش شما باد. نمی دانم آن هنگام حواسم کجا بود که آگهی برنامه را از دست دادم!!.
گلپا: تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد-حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
http://www.4shared.com/audio/JTLey8N_/MI-Golpa-To_ke_yek_goshye_chas.html


عاشقانه

حال که دیگر جوان نیستم
هفته ها را گو تا دربند کنند آن سالیان درازی
که گم کرده بودیم یکدیگر را.

اما تنها این خلا غریب در زمان انکار می کند
جوانی من و تو را.

کجا در بیست سالگی این گونه سرخوش و سرمست
راه می سپردم در خیابان های صبح؟
و آنگاه که چشم به راه آینده
از مهتابی به کوچه خم می شدم
کجا دست و دلم این گونه می لرزید که امروز
گوش به زنگ گام های تو؟

و تو، همین گونه شوریده و دیوانه سوی من پر می گشایی.
خوشا سبزه زاران پر طراوت چشمانت
بردمیده از جان باران زای نوبهاران!

در بیست سالگی هرگز به مرگ نمی اندیشیدم
در چهل و پنج سالگی اما ابایی ندارم از دانستن مجال واپسین

دستت در دستم، می دانم که فردا زاده نشده ایم،
و یاری خواهیم کرد یکدیگر را برای زیستن
و یاری خواهیم کرد یکدیگر را برای مردن

از آدرین ریچ شاعر امریکایی- از کتاب عاشقانه هایی برای عشق، صلح و آزادی- گزیده و برگردان فریده حسن زاده




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر