۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

یک شعر تازه از من تقدیم به همه ی دوستان

http://www.saddastan.blogfa.com/post-119.aspx
.
.
.
کشتی قرمز از قاهره ، پهلو گرفته در ساحل کارون !


شنیدم این کشتی قرمز
که امروز
کنار کارون
لنگر افکنده
بارَش
بارانی از بوسه ی معطر و
سوغاتی دبش
دست بافت دختران ترسیده ی قاهره ی بحرانی ست!

چه قشنگ نشسته این ملودی!

مرداد
تازه کلید خورده
دم به ساعت
خبر مرگ می آرند
خبر گم شدن
چاقو

در دهلیزهای تیره ی این شام پابرجای
صدای نی لبکی غمگین
با گریه های زنی از ته خیابان
سمفونی شبانه!

چه خوب شده این بند!

اما تو
ولی تو اما
بامداد اگر
به روزگار نو
سلام کردی
آدمیان مرده و
گم شده های امروز را
از یاد مبر
سری به کشتی قرمز خسته بزن
به ناخدا
دو کتاب مرا
هدیه کن
و از سوغات دخترکان ترسیده
تحفه ببر!

اهواز
به ساعت شرجی
نبض کارون خیس است
رِنگ عبدالحلیم حافظ از تاکسی بی وقت
بیرون می جهد

صدای پای صاعقه
خواب است!


شهرام گراوندی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر