از در درآمدی و من از خود به درشدم
گويى کز این جهان به جهان دگر شدم
گويى کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
... مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود
بدیدم و مشتاق تر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق در مسم آميخت زر شدم
سعدی شیرازی
این عشق که سرمنزل زیباییهاست
سرچشمه مهروغصه و شادیهاست
گربازی جان زما بسی شیرین است
سختیش بسی بیشتر از بازیهاست
سرچشمه مهروغصه و شادیهاست
گربازی جان زما بسی شیرین است
سختیش بسی بیشتر از بازیهاست
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر