۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

عزت الله سحابی: آينده ايران مبهم است اما تاريك نيست

 
 

Sent to you by Hot News via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 4/14/10

عزت الله سحابی: آينده ايران مبهم است اما تاريك نيست

فرزانه بذرپور -

 

برخلاف او، پسرش هم در دوره شاه و  هم در زمانه جمهوري اسلامي به زندان افتاد. مهندس عزت الله سحابی عضو شورای فعالان ملی مذهبی است و عضویت شورای انقلاب، نمایندگی مجلس اول شورای اسلامی و ریاست سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت مهندس بازرگان را در کارنامه خود دارد. او  از پدرش به عنوان مردي همواره مبارز كه بيشتر  يك فرد  ملي و نه سياسي بوده است، ياد مي كند ،عزت الله سحابي مي‌گويد: پدرش از پيشروان مبارزه با رژيم شاهنشاهي بوده.

 

صراحت لهجه  يدالله سحابي او را واداشت در سن  95 سالگي اولين نامه سرگشاده به  آقای خامنه اي را بنویسد، نامه اي كه سراسر انتقاد بود از شيوه زمامداري رهبري كنوني  جمهوري اسلامي، آن هم در سال  1378.  اين نامه بازتاب گسترده يافت و روزنامه اي كه  منتشرش كرده بود، به توقيف رفت، با اين حال نامه دكتر يدالله سحابي از سوي آقای خامنه اي بي جواب نماند  و  مكتوب شديد الحني در پاسخ به انتقادهاي نامه  صادر شد  كه هنوز منتشر نشده است.

 

عزت الله سحابي مي گويد، اصل 110 قا نون اساسي را قبول ندارد،  اصلي كه  اختيارات  گسترده اي را براي رهبري نظام در نظر گرفته است . او آقای خامنه اي را  به ديكتاتوري متهم مي كند و معتقد است براي برون رفت از بحراني كه رفته رفته يكساله مي شود ، رهبري نظام بايد بپذيرد كه انتخابات را از سيطره شوراي نگهبان خارج كند و به شورايي منتخب، بي طرف و ملي بسپارد.

 

عزت الله سحابي پس از  سالها  مبارزه  با  رژيم شاهنشاهي و انتقاد از نظام جمهوري اسلامي  هفته گذشته رنجنامه اي منتشر كرد  كه گرچه  نااميدانه و دردمندانه نگاشته شده بود اما نشان مي داد كه  اين  روزنامه نگار منتقد كه سالها نشريه ايران  فردا را منتشر مي كرده است،  همچنان  نوشتن را به عنوان تنها  راه  مبارزه و اصلاح مي داند.

 

آنچه مي خوانيد  مصاحبه اختصاصی  جرس  با  عزت الله سحابي است،كه پس از  انتخابات رياست جمهوري سال گذشته كمتر  حاضر به مصاحبه و گفتگو شده  است.

 

 دکتر یدالله سحابی بنا بر نظر نا ظران سيا سي از معدود شخصيت هاي سیاسی ایران بوده كه تو انسته سيا ست را به اخلاق پيوند بزند. ما اکنون شاهد بی اخلاقی های جدی در عمل سیاسی حاکمان جمهوري اسلامي هستیم سوال این است که شما درمان این بی اخلاقی ها را در عرصه سیاست امروز ایران چه می دانید؟ آیا برای حل آن باید سیاه و سفید بود و مثل برخی تنها به سقوط نظام اندیشید یا راه حل دیگری در این میان هم هست؟

 

دکتر سحابی یک فرد مذهبی بودند و تا دهه چهل در حوزه سیاست دخالت نمی کرد . اخلاق ایشان و مهندس بازرگان غرض های شخصی را هیچوقت در سیاست وارد نمی کرد و در اخلاق و در سیاست وارد نمی کرد . اخلاق یعنی اینکه حقوق طرف مقابل را به رسمیت بشناسید و حتی بیشتر از خود او حقوقش را ملحوظ بداریم . چیزی که متاسفانه در میان حاکمان فعلی جمهوری اسلامی به ندرت دیده شده است.

 

سابقه مبارزاتی دکتر سحابی به دوران مرحوم مصدق بازمی گردد. این تجربه طولانی فعالیت، چرا هیچ وقت باعث رقابت ايشان با مهندس بازرگان نشد؟ چرا دکتر یدالله سحابی پست دبیرکلی نهضت آزادی را پس از فوت مهندس بازرگان  نپذیرفت؟ و یا  در دولت موقت به  سمت مشاور بسنده كرد ؟

 

ایشان واقعا اهل رقابت نبود و درحد تواناییش قبول مسئولیت میکرد، در زمان مرحوم مصدق دکترسحابی کارشناس زمین‌شناسی و معدن و نفت بود. بعد از ملی شدن نفت در قسمت اکتشافات و در قسمت حفاری همکاری می کرد. اما در حوزه سیاسی و اقتصادی خودش معتقد بود که امور سیاسی تخصص می خواهد و ما تخصصش را نداریم و در زمان دولت موقت مهندس بازرگان هم  به دلیل تجربه ای که داشتند ، آقای بازرگان در همه امور با ایشان مشورت می کردند و سمتشان هم  تنها وزیر مشاور نبود، بلکه مشاورت در طرح های انقلاب بود و مهمترین آن هم طراحی پیش‌نویس قانون اساسی بود .

 

در آرشیو عکس های انقلاب، کمتر عکس مشترکی از آقای دکتر سحابی و آیت الله خمینی دیده شده است. رابطه آیت الله خمینی و آقای سحابی چطور بود؟

 

چون امثال پدر من رک گو و صریح اللهجه بودند و زمانی که اشکالات، نواقص و نابسامانی در امور قضایی و سیاسی می دیدند، صریحا به آقای خمینی می گفتند. قاعدتا آقای خمینی هم نسبت به آنها دل خوشی نداشت. اما من شنیدم که آقای خمینی در اواخر عمرشان به آقای موسوی اردبیلی گفتند که رعایت حال آقای دکتر سحابی بشود چون ایشان به دیانت پدرم بسیاراعتقاد داشتند  و در برخی موارد هم توصیه های ایشان را لحاظ می کردند . در مورد پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 یکی از کسانی که مرتب به آقای خمینی به صورت کتبی یا شفاهی درباره پایان دادن به جنگ سفارش می داد، دکترسحابی بود.

 

درباره نامه آقای دکتر سحابی به آقای خامنه‌ای بگویید؟ واکنش آقای خامنه‌ای به آن نامه چه بود؟

 

در همان سال 79 و اوایل سال 80 که بنده و دوستان نهضت آزادی بازداشت شدیم و شایعات زیادی درباره ما  در تلویزیون و جراید منتشر می کردند، ایشان نامه ای نوشت به آقای خامنه ای و گلایه کرد. چون سابقه داشت در سفر حج با آقای خامنه ای. ولی علیرغم آن سابقه ، آقای خامنه ای  پاسخ شدید اللحنی داد. من در زندان آن نامه را ندیدم.ولی نامه ای که در زمان بازداشت من و اعضای نهضت آزادی پدرم در آن زمان در روزنامه نشاط منتشر شد که بلافاصله پس از آن روزنامه نشاط هم به توقیف رفت و پس از آن هم به دلیل مسائلی که بود جواب خصوصی آقای خامنه ای به پدرم در جایی منتشر نشد و هنوز مسکوت است.

 

آیا قصد انتشار آن نامه را با وجود گذشت 10 سال از آن تاریخ ندارید؟

 

 نه. من خودم هنوز آن نامه را ندیده‌ام و آن نامه در اختیار برخی دوستان ما در نهضت آزادی است.

 

آقای خامنه ای پس از فوت دکتر سحابی در پیام تسلیتی ، ایشان را مردي باحقیقت دانست که با وجود اختلاف نظر با مسئولان کشور، هیچ گاه به وادی بی انصافی و غرض ورزی نیافتادند. این پیام را مقایسه کنید با پیامی که در سال گذشته به مناسبت فوت آیت الله منتظری صادر کردند. آیت الله منتظری و دکتر سحابی ، هر دو از منتقدین مهم زمامداری آیت الله خامنه ای بودند. این تفاوت لحن را در چه می دانید؟

 

آقای خامنه ای  با آقای منتظری مسئله شخصی و کینه داشتند. چون آقای منتظری صریحا در پاسخ به استفتاء آقای کدیور گفتند که ایشان از عدالت خارج شده و صلاحیت رهبری را ندارد و دیگر اینکه  در سال 77 آقای منتظری در بیانیه 13 رجب همان سال، انتقادات تندی به آقای خامنه ای مطرح کردند که منجر شد که به خانه ایشان بریزند. به گونه ای که حتی می خواستند ایشان را طناب پیچ از خانه بیرون کنند. بعد از آن آقای منتظری 5  سال در خانه اش در حصر بود. ولی آقای خامنه ای  در فوت آقای منتظری هم به خانواده تسلیت گفت، اما نیشی هم زد  که انشالله کفاره گناهانش خواهد بود، درحالیکه با پدر من این رفتار را نکرد.

 

درد کهنه ایران برای چندین قرن استبداد بوده و هست، درمان این درد کهنه را کجا باید جست؟    

 

  پاسخ ما مقاومت و ایستادگی و از پا ننشستن  بود . نه به معنای شلوغ کردن ، این مقاومت استبداد را وادار می کند که کوتاه بیاید چون مقاومت وقتی عمومی و مردمی بشود، حکومت هم کارهاش پیش نمی رود و مجبور می شود ضرب و زور بکند و این هم در طول زمان نتیجه ای ندارد  و معمولا ضرب و زور هم راندمان ندارد. پس به تدریج حکومت های استبدادی مجبور می شوند کوتاه بیایند. تاریخ هم نشان می دهد که در فرانسه لویی چهاردهم خیلی مستبد بود و وقتی می پرسیدند دولت کیست، می گفت من، ولی وقتی نارضایتی های مردمی را دیدند، لویی پانزدهم مجبور شد کوتاه بیاید و خلفش لویی شانزدهم هم خیلی بیشترکوتاه آمد. حکومت های استبدادی هم برای پیشبرد امور زمامداری شان ناچارند زمان هایی کوتاه بیایند و امتیازاتی به مردم بدهند . ما امیدواریم از طریق همین مقاومت، این بیماری درازمدت ایرانی را به همت همه مردم درمان کنیم.

 

آقایان موسوی و کروبی ، به عنوان سران جنبش سبز ایران تا کنون سعی داشتند که با تدابیری هریک به شیوه خود امور را پیش ببرند اما در این میان گاهی برخی انتقادات به عملکرد این دو از سوی طرفداران جنبش مدنی ایران نسبت به کندی حرکت هایشان وجود داشته است. شما فرق میان شجاعت و تهور را در عمل و مبارزه سیاسی چه می دانید؟

 

واقعا تفاوت وجود دارد. در بی کلگی و تهور به هیچ وجه حساب شرایط موجود جامعه و آینده نمی شود. فرد فقط فریادی دارد که می زند و فکر نمی کند که فریادش چه بازتابی دارد .اما در شجاعت فرد پیش بینی می کند و مشکلات روز را ملاحظه می کند و ملاحظات را دراقدامش می بیند که بعد از اقدام مجبور به عقب نشینی نشود . به این معنا در شجاعت حسابگری و عقلانیت مطرح است، درحالیکه در تهور عقلانیت مطرح نیست.

 

عملکرد آقای موسوی را در هدایت جنبش سبز و موج دموکراسی خواهی در ایران چگونه می بینید؟

 

 من فکر می کنم آقای موسوی در اواخر سال 87 که اعلام کردند در انتخابات حاضر خواهد شد تا آنچه که الان از او می بینیم تفاوت بسیاری کرده است و مرتبا با این جنبش که در خیابان ظاهر شد پیش آمده و به نوعی جنبش سبز ایشان  را رهبری وهدایت کرده است و الان مواضعش خیلی حساب شده و منطقی است. ما هم به ایشان اعتقاد داریم.  درحالیکه در سال87 ما مشکوک بودیم و اینکه آیا آقای خامنه ای ایشان را خواسته بیاید که از شر آقای خاتمی خلاص بشود یا خیر، وایشان هم اوایل همیشه می گفت من اصول گرا هستم و نه اصلاح طلب ، اما به تدریج گفتارش تغییر کرد و اصلاح طلبی را پذیرفت.

 

شما علت این تغییر رفتار را چه می دانید؟  حاکمیت ؟

 

 بله تندروی های حاکمیت یکی از دلایل این تغییر رفتار میتواند باشد اما از سوی دیگر، نکته مهم تر به نظر من، استقبال مردم از آقای موسوی بود، ایشان اول اعتنایی به دانشجویان نداشت، ولی وقتی حمایت دانشجویان را دیدند موضع خود را تغییر دادند، البته ما هم تذکراتی دادیم که واقعا موثر واقع شد و به سمت دانشجویان رفت.به هرحال موسوی اوایل کاندیداتوری با موسوی روزهای نزدیک به انتخابات و 22 خرداد و بعد از آن بسیار متفاوت است.

 

پیش از انتخابات و پس از آن ، حتی تا کنون آقای موسوی و نزدیکان ایشان با شما و جریاناتی چون نهضت آزادی و ملی مذهبی ها فاصله خودشان را حفظ کردند، علت این کناره گیری چه بوده است؟

 

 این مسئله ای است که ما با آقایان مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی داریم که بالاخره آقای موسوی هم درهمین حلقه قرار دارد. اینها برای اینکه پیش حاکمیت و جریان راست یا به اصطلاح اصول گرا خودشان را مبرا کنند که با گروههای غیرخودی خط قرمز دارند، خودی و غیر خودی را در نهادشان قبول دارند. به تعبیر آقای بهزاد نبوی در سال 87 درسخنرانی در دانشگاه اصفهان  وقتی از ایشان پرسیده می شود که خودی و غیرخودی کیست؟ می گوید خودی کسی است که به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشد، که دانشجویی می گوید که یعنی عسگراولادی خودی است ولی سحابی که این اصل را قبول ندارد پس غیرخودی است؟ که آقای نبوی هم فکر کرده بود،  پاسخ می دهد بله همینطور است. که دانشجویان حاضر همگی می خندند. کابوسی که اصلاح طلبان و جبهه مشارکت را رنج می دهد، این است که می خواهند در پیش جناح راست خود را مبرا کنند که با ما غیرخودی ها آمیخته هستند. آقای موسوی هم تاحدودی با آنها همراهی  دارد، اما من شواهدی دارم که آقای موسوی اینطور نیست. اما برای رضایت اطرافیان مجبور است داشته باشد.

 

هم اکنون قدم اصلی را برای تغییرشرایط سیاسی ایران چه می دانید؟ آیا بازگشت به پیش نویس قانون اساسی را توصیه می کنید؟

 

من بازگشت به قانون اساسی را پیشنهاد می کنم. اما همین قانون اساسی هم که ما با آن بسیار مسئله داریم و با اصل 110 به شدت مخالفیم، همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که باید به آن توجه کرد. برای مثال اصل 3 یا اصول  9 تا 39قانون اساسی موجود می گوید که ماهیت جمهوری اسلامی چیست؟ اصل سه می گوید:  نفی هرگونه استبداد و انحصار، اگر اصل 110 هست این اصل هم هست که بنابراین به وسیله این اصل مقید و محدود می شود.اصل 9 تا 39 عین همه قوانین دموکراتیک دنیا حقوق ملت است همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد. اگر قرار باشد که قانون اساسی برهم ریزد یعنی نوعی واژگونی و براندازی که این مستلزم جنگ و خشونت و کشتار است که حاکمیت هم نسبت به آن به سادگی عقب نمی نشنید و هضمش هم برای ملت راحت تر است . لذا ما فعلا این کار را توصیه می کنیم و در این مورد آقای موسوی هم با ما موافق هستند .

 

آیا تغییر اصل ولایت فقیه و یا حذف آن با ماهیت جمهوری اسلامی تضاد پیدا نمی کند؟

 

 اگرقیدی که اصل 3 روی اصل 110 گذاشته اجرا شود و منحصر به یک گروه خاص نشود و استبداد از نوع استبداد خامنه ای باقی نماند، این قید اگر اجرا بشود، ما در این صورت، حاضریم به این قانون اساسی التزام  داشته باشیم و باز نه اعتقاد. به نظرمن فعلا این راهکار کم هزینه تری برای حاکمیت هم هست . این قدم اول است. این کمک می کند تا فضای جامعه آرامش پیدا می کند، چراکه در فضای قهر و خشونت که همه نسبت به هم بدبین هستند نمی شود عمل سیاسی موثر انجام داد. اما در فضای آرام آنها هم که با هم دشمن هستند می توانند گفت وگو کنند مدعیان اصولگرایی هم قدری تخفیف پیدا می کنند.

 

آیا فکر میکنید زمان برای این تحول فراهم هست؟

 

(باخنده) راستش نخیر. فکر نمی کنم. اما ما چاره ای نداریم غیر اینکه گیر بدهیم و راهی جز ایستادن نداریم. خواسته هامان را مطالبه کنیم تا بالاخره راهی گشوده شود.

 

فكر مي كنيد جنبش سبز  توانسته است همدلي بين  نيرو هاي منتقد دا خل و خا رج ايران ايجاد كند؟

 

یکی از محاسن جنبش سبز اتفاقا همین بوده است که نوعی همدلی خوبی بین نیروهای داخل و خارج از کشور پدید آورده است. آنها هم هموطن ماهستند اما به دلیل همین فاصله، گاهی تفاوت دید هم وجود دارد. بیشتر کسانی که در خارج از کشور هستند خواهان براندازی حکومت هستند، اما معتقدیم که این با شیب آرام تری باید دنبال شود که طرف مقابل یعنی حاکمیت هم به گونه ای تعدیل شود.

 

دوستان بسیاری در خارج هستند که خواهان استقلال ایران هستند . و اینکه دول خارجی برای ما تعیین تکلیف کنند، معتقد نیستند. من نمی خواهم تابع امریکا باشیم ونمي خو اهم به هیچ وجه  امریکا بر سرنوشت کشور ما حاكم شود و معتقدم هر جا  امریکا بر ما مسلط شود زيان كرده ايم، اما گاهی رفتار اقای اوباما قابل تایید است و می گویم که دولت ما بد عمل میکند اما این نظرماست   این تحریم ها زیانش بیشتر به ملت ایران وارد می شود ، حا کمیت تا زمانی که نفت دارد می تواند خودش را سرپا نگه دارد و تحریم ها را تحمل می کند تا نشان دهد که قدرتمند هستیم و درامد ملی را کاهش می دهد و فقر و فاقه را افزایش می دهد. تحریم ها هیچ نفعی برای ملت ندارد.

 

به نظر شما تحريمها باعث افزایش نارضایتی عمومی نسبت به دولت نمی شود؟

 

چرا باعث نارضایتی بیشتر می شود اما مردم دهانشان بسته است و نمی توانند حرفی بزنند .ما سیاست های دولت و ستیزه جویی دولت را با غرب با منافع ملی ایران هم سو نمی بینم. ما مخالف هستیم. اما نمی‌شود حرف زد. من در زمان آقای خمینی در سال 67 که اعلامیه برائت از مشرکین را دادند ، یک نامه 13 صفحه ای در اعتراض به آقای خمینی نوشتم و انتقاد کردم. اما آقای خمینی هیچ وقت ما را رد نکرد و حتی به اطرافیانشان گفتند که این از خیلی از این نشریات بهتر بود. در حالیکه آقای خامنه ای هیچگاه اجازه کوچکترین نقدی را نسبت به خودشان نمی دهند. این روحیه نقد نا پذيري شکست خورده است و ناچار کنار میرود. در کتاب زندگانی من جواهر نهرو می گوید که : به سرنیزه می شود تکیه کرد اما روی سرنیزه نمی توان نشست. الان حاکمیت ما روی سرنیزه نشسته است . چون از طرفی حمایت روحانیت را ندارد و از سوی دیگر مردم را، الان 8- 7 تن از مراجع در قم  با آقای احمدی نژاد به شدت مخالفند و حاضر نیستند حتی با ایشان ملاقات کنند . از آن طرف مردم هم که در تظاهرات 25 خرداد ، روز عاشورا و مراسم تشیع آیت الله منتظری به طور وسیع شرکت کردند و اعتراض خود را نشان دادند. لذا به نظر من این وضع نمی تواند دوام داشته باشد و بالاخره دچار تغییر خواهد شد، نمیدان کی و چگونه، اما تغییر اجتناب ناپذیر است .

 

با توجه به رنج نامه که اخیرا از شما منتشر شده است ، عقل و تجربه تاریخی نشان می دهد که این حکومت  با این شکل و وضع نمی تواند دوام یابد.       شما فكر مي كنيد  رفتار حا كميت  تغييري مي كند؟

 

ظاهرا به سمت بدتر شدن است . ما نشریه ای داشتیم 19 صفحه ای که فکری به حال ایران بکنید چون این آقای احمدی نژاد بلدوزری است که دارد ایران را نابود می کند. باید جلوی این بلدوزر گرفته شود.

 

    امسال انتخابات شوراهای شهر را پیش رو داریم، با توجه به اینکه این نخستین انتخابات بعد از وقایع اخیر است ، عمل حاکمیت در پذیرش گروههای سیاسی و سیاست اپوزیسیون درباره شرکت یا عدم شرکت دارای اهمیت است؟ نظر شما چیست؟

 

الان در مجمع تشخیص مصلحت طرح کمیسیون انتخابات  تصویب شده و فکر می کنم آقای خامنه ای هم مصلحت خودش را در این بداند که این را نهایتا بپذیرد.و از حاکمیت شورای نگهبان در رد صلاحیت ها  بکاهد و آرامش را به جامعه بازگرداند  و طبق این طرح  اختیار نظارت بر انتخابات مجلس، نیز به یک شورای ملی انتخابات سپرده می‌شود. اما اینکه الان درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات حرف زده شود به نظر من زود است. شاید بهتر این باشد که موضوع سلامت در انتخابات و نظارت ملی با حضورگروههای مختلف به عنوان اولویت های اصلاح طلبان مورد تاکید قرار گیرد. اما به هر تقدیر به نظر من آینده مبهم هست اما تاریک نیست. 

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.

 


 
 

Things you can do from here:

 
 

--
این پیام از گروه اخبار داغ رسیده است
"HOT NEWS" group.
برای عضویت ایمیل بزنید به:
hotreads@gmail.com
برای حذف عضویت ایمیل بزنید به
hotreads+unsubscribe@googlegroups.com
برای تنظیمات بیشتر
http://groups.google.com/group/hotreads?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر