Agar Tasavir Ra Nemibinid Rooye Gozineye "Show images" ya "Display images below" click konid. |
به نام خالق هستی |
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود! پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر میدهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمیداند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که میدانم او چه کسی است..!
|
این ایمیل از طرف گروه پرشین یو بر ای شما ارسال شده است اگر تا اين لحظه به گروه اينترنتي و خبرنامه پرشین یو نپيوستيد هم اكنون اقدام كنيد ( با امكاناتي جديد ! ) كافي است ايميل را وارد كرده و سپس به ايميل خود رفته و ايميلي كه از طرف گوگل براي شما ارسال شده را كليك كنيد
|
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google
Groups "iraniha".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به persianu@googlegroups.com
جهت عضويت در گروه روي لينك مقابل كليك كنيد http://groups.google.com/group/persianu
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر