۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

{تفريح و سرگرمي}, [6575] آینه، اره، کفش، مویز




آینه، اره، کفش، مویز !!!

شعر همشه در فرهنگ ما جا داشته است و شاعران نام دار ایرانی در عرصه ی جهانی هم شهره ی خاص و عام بوده اند. گاهی داستان زندگی شاعر ها نیز همانند شعر های آنها جالب و خواندنی بوده است.داستان کوتاهی که در این پست میخوانید مربوط به محمد تقی بهار است.


نقل شده است محمد تقی بهار که علاقه ی زیادی به شعر داشت است پس از مرگ پدر شاعر خود روزی بر محلی میرود که در آنجا پیران شاعر جمع بوده اند و مشغول مشاعره. بهار در میزند و اجازه ی ورود میخواهد پیری آمده و خطاب به بهار میگوید جوانک تو در این محفل به دنبال چه هستی. بهار میگوید من پسر بهار بزرگ هستم برای شرکت در محفل مشاعره و از سر علاقه به شعر آمده ام. پیر پاسخ میدهد از بستگان شاعر بودن که هنر نیست و دلیل بر شاعری تو نمی شود، بعد از پا فشاری های زیاد بهار، پیر میگوید: برای شرکت در محفل ما و اینکه نشان دهی شاعره زبر دستی هستی فقط یک راه است آنم این که با چهار کلمه ای که به تو میگوییم یک شعر بسرایی، پیر با مشورت دیگر حضار برای به تمسخر گرفتن بهار 4 کلمه ی کاملا بی ربط که درآوردن شعری با معنی از آن بسیار دشوار بوده است را به بهار میگوید. کلمات از این قبیل بوده اند: آینه-اره-کفش-مویز. بهار با استعداد نهفته ی خود مشغول به کار میشود. و حضار که در ناتوانی بر این مقوله ی مضحک شکی نداشته اند مشغول بزله گویی میشوند. تا اینکه بهار شعر دو بیتی خود را میخواند و همه را انگشت به دهان میکند. این شعر یکی از گران مایه ترین اشعار فارسی بوده است. و جواب سختی به پیران آن مجلس که ادعای سخن را داشته اند. دو بیتی بهار از قبیل زیل بوده:
چون آینه دور خیز گشتی *** چون اره به خلق تیز گشتی 
در کفش بزرگان جهان کردی پا *** قوره نشده مویز گشتی

--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر