سلام ، با تشكر از توجه شما، بابت غلطهاي املايي معذرت ميخواهم علت ان يكي اين بود كه مطلب را با موبايل ارسال كردم كه بعلت ريز بودن حروف گاهي اشتباه رخ ميدهد ودوم اينكه گاهي موبايل كلمات را با پيش فرضهاي خود عوض ميكند ولي دليل اصلي ،عجله داشتم وميخواستم سر كار بروم ولي اشتياق داشتم مطلب را تمام كنم باز هم معذرت
Sent from my iPhone
محمد عزیز مطالبت را از نظر محتوا هزار بار لایک میکنم.
ولی کاش کمی به نوشتنت توجه بیشتری میکردی تا غلطهای املایی در این متن
زیبا و منطقی کمتر دیده شود.
باز هم لااااااااااااااااایکسامان عزيز سلام از ديشب كه مطلبت را خواندم دل دل ميكردم كه جواب اصلي رابنويسم يا نه، زيرا اينگونه مسائل كمي بوي سياست ميدهد ومنهم از سياستمتنفرمودوست هم ندارم دوستان درگير بحثهاي سياسي ويا مذهبي شوند هدف فقط بايداصلاحامر كشور باشد و اصلاح ذهن وفكر خودمان، لذا در اين زمينه توضيحاتي ميدهم١- هر گامي در يك كشور بر داشته ميشود بايد با اينده نگري دقيق وسنجش سود يازيان ملي باشد نميشود با غرور وتعصب ويا احساسات كاري رابدون سنجش منافع مليانجام داد وبعد از رويناچاري انرا متوقف كرد٢- بنظر من همانطور كه در كتاب مناقشه اتمي نوشته دكتر رناني استاد دانشگاهاصفهان نوشته شده برنامه غني سازي دامي بوده كه غرب در راه ما نهاده تا مارامثل امروز أسير وگرفتار كند و اطلاعات كهنه وتكنولوژي ٦٠ سال قبل را از طريقاينترنت ويا پاكستان در اختيار ما قرار داده است٣- شما ميدانيد هر توليد صنعتي اگر با تكنو لوزي روز وبصورت توليد انبوهنباشد بشدت غير اقتصادي وزيانبار است ضمن ما طبق قراردادي كه با روسيه داريمبرأي نيروگاه موظفيم از او اورانيم غني شده بخريم وتفاله انرا باو پس بدهيم٣- اورانيم غني شده ٢٠ درصد را برأي راكتور تهران وبرأي مصارف داروييميتوانستيم مانند سي سال گذشته ومانند تمام كشورهاي جهان خريداري كنيم٣- مفهوم خود كفايي واستقلال اين نيست كه در توليد هر چبزي موفق باشيم.استقلال اقتصادي وبتبع ان استقلال سياسي وقتي بدست ميايد كه يك كشور توسعهيافته شويم ما اگز از امروز بطور صحيح شروع به رشد كنيم وسي سال بتوانيم رشد٨درصد را داشته باشيم شايد بتوانيم جزو ٢٠ كشور صنعتي جهان شويم و در ان زمانحرفي براي گغتن داشته باشيم البته ميدانيد كه در اينمدت رقيبان هم بيكار نمي نشينند ودر فكر رشد وتوسعه ميباشند٤- هيچ حركتي در خلاء انجام نميشود عر حركت اقتصادي وسياسي با حضور رقيبان ودشمنان انجام ميشود در مورد جنگ عراق وقتي كه تمام كشورهاي بزرگ دنياوسازمانملل عليه ما بودند ما پس از رسيدن به مرز وفتح خرمشهر بأيد مصالحه ميكرديمكاري كه سال ٦٧ پس از خساراتسنگين وبدون گرفتن امتياز انجام داديمانزمان من در خوزستان بمدت ٥ سال درخدمت سازندگي بودم وتخريب پتروشيميونابودي كشتي ها را ميديدماكنون هم در همان موقعيت هستيم تمامكشورهاي بزرگ دنيا با روند فعلي غني سازي مخالفند چين وروسيه هم دودوزه بازيميكنند هم قطعنامه عليه ما تصويب ميكنند هم أجناس بنجل خود را به ميفروشندوچين حتي پولهاي فروش نفت مارا نميدهد كه نيازهاي ديگر خود را برطرف كنيموفساد گسترده ٩٠٠٠ ميلياردي ناشي از دور زدن تحريمها را نيز مشاهده كرديداكنون اميدواريم كه دولت جديد با درايت و با همراهي ملت ما را از اين دام كهسر راه ما قرار داده اند وتا كنون موجب صد ها ميليارد دلار خسارت و ده سالعقبافتادگي اقتصاد كشور شده است، رهايي بخشندوبه اميد خدا بعد از٣٥ سال قدم درراه توسعه يافتگي بگذاريم٥- هر توليدي بأيد توجيه اقتصادي داشته باشد أيا ميدانيد كارخانه اتومبيلسازي در جهان كه ٤ ميليون أتو مبيل توليد نكند ورشكسته است وقادر به رقابتنميباشد و ادغام شركتهاي اتومبيل سازي در اين راستا انجام ميشود ؟ اياميدانيدشركتهاي اتومبيل سازي داخلي از طريق تكنولوژي قديمي،از راه مصرف بالآي بنزين، بدليل ايمن نبودن بخصوص در جاده ها، بدليل استهلاكبالا و بدليل الوده كردن هوا سالانه ميليارد ها دلار بكشور ضرر ميزنندوتوليدباين شيوه در كشور توجيه اقتصادي ندارد ، در حاليكهتركيه سال گذشته ٢١ ميليارد دلار صادرات اتومبيل ولوازم يدكي داشته است٦- در پايان همانطور كه ميدانيد ما يك درياي انرژي ديگري جز نقت وگاز داريموان انرژي عظيم خورشدي در سراسر كشورمان است اروپا وامريكا قصد دارند تاسال٢٠٢٠ پنجاه در صد انرزي خود رااز طريق خورشيد تأمين كنند اميد وإرم ما هم قدم در راه تأمين اين انرژي پاكبگذاريمباميد موفقيت دولت وملتًباميد درس گًرفتن از گذشتهOn 8 Mar 2014, at 21:46,Mohammad <m.behkam@gmail.com> wrote:با سلام ،البته در اين ميان خوب است تقدير جانانه اي از محك ( مركز درمانكودكان سرطاني ) بكنيم كه در شرايط تحريم ٩٠٠٠ كودك سرطاني را تحت درمانداردحتي يك ريال بودجه دولتي ندارد وباكمك خيرين اداره ميشود وتأ جايي كه اطلاعدارم داروهاي ضد سرطان را از طريق كردستان عراق وارد ميكردند و هيچ وقفه ايدر درمان كودكان رخ ندادبا تشكر ويژه از بانو سعيده قدس بنيانگذار محكتوضيح اينكه محك در ميان ١٥٠ خيريه بزرگ جهان كه مورد تأييد سازمان ملل استرتبه دهم را داراست ومديريت ان در تلاشاست كه به رتبه پنجم دست يابد ،بودجه سال اينده اين سازمان يكصد وسيميليارد تومان در نظر گرفتار شده استدوستان عزيز از هر طريق ميتوانيد به اين سازمان كمك كنيد وديگران را هم بهكمك كردن به محك تشويق كنيد۱۳۹۲ ه.ش., at ۹:۵۷, سامان هومن <s.homan67@gmail.com> wrote:با سلام دستت درد نكند كه اين مطلب را فرستادي ولي اين فرانسوي ها عجبآدمهايپر رو يي هستند.بله ما هم مي دانيم . قريب به 90 درصد سرطانها دارو دارند. قريب به 50 درصدآنها با شيمي درماني و درمان هسته اي ، بصورت قطعي مداوا مي شوندو و 40 درصدبقيه هم دارو مصرف مي كنند و بيماري خود را كنترل مي كنند.تا قبل از اينكه تحريم ها انجام شود. دارو ها به راحتي وارد مي شد ولي وقتيتحريم ها شروع شد. بجز چند قلم دارويي كه بصورت راديو دارو در ايران توليدميشود. بقيه داروها وارد كشور نشد. دليلش هم تحريم بانك مركزي بود. وقتي بانكمركزي نتواند. مبلغي را بصورت رسمي پرداخت كند. داروها نمي تواند بصورت رسميوارد شود. پس بايد غير رسمي وارد. شود. از وزير بهداشت قبلي شنيديم كه گفتبجاي دارو دسته بيل وارد كردند. بجاي دارو لوازم آرايشي و بهداشتي واردكردند.وقتي اينگونه باشد.همه اعضاي فاميل و خانواده بايد شاهد پر پر شدن عزيزانشانباشد. عزيزي در جلوي چشمشان جان مي دهد و بقيه هيچ كاري نمي توانند كنند.مسئولش چه كسي است؟همين فرانسوي ها همين گاردين ها . اگر خودشان باشد. آنها سريع مي روند شكايتمي كنند. و طرف مقابل را جنايتكار جنگي اعلام مي كنند.حالا همين جنايتكاران جنگي مي آيند براي جنايتشان اشك تمساح مي ريزند.راستي بايد از اين گاردين پرسيد فلسفه وجودي راكتور اراك و غني سازي بيستدرصدي مگر توليد راديو دارو براي درمان سرطان نيست؟پس چرا با آن مخالفت مي كنيد؟2014-03-07 18:12 GMT+04:30 Mohammad <m.behkam@gmail.com>:پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲گزارش گاردین از بیماران در ایران*پدر من سرطان دارد*ما خوش شانس هستیم. خانواده من بیمه درمانی تکمیلی دارد. برادرم روزی کهبیماری پدرم تشخیص داده شد، گفت: "فکر کن اگر این بیمه را نداشتیم چه بلاییبرسرمان می آمدبا تحریم های این سال ها، قیمت داروهای سرطان سر به فلک می کشد. دارو هاییکدوره شیمی درمانی که از بلژیک وارد می شود، نزدیک به سه میلیون تومان است.دریافت دارو از تنها داروخانه ای که این دارو را در تهران می فروشد خودداستاندیگری است. اما باز هم همه به من می گویند که وضعیت از سال گذشته بمراتببهترشده است. سال گذشته بیماران این دارو را از بازار سیاه و دوبرابر قیمت وتنهابا پول نقد می خریدند.واضح است که این روند برای کسانی است که پول دارند. بسیاری بیمه نیستند ونمی توانند هزینه درمان را بپردازند. ما نگران مرحله بعدی هستیم که ممکناستبیمه پول داروها را نپردازد.مسئول پذیرش بیمارستان به ما می گوید که هزینه درمان سرطان، مبلغی در حدود۱۴۰ میلیون تومان است. سازمان تامین اجتماعی که در طبقه اول بیمارستان غرفهای دارد نیمی از این مبلغ را می پردازد. اما تقاضا انقدر زیاد است که تامیناجتماعی نمی تواند پاسخگو باشد.روز اولی که پدرم را به بیمارستان برده بودیم، مردی را کنار باجه پذیرشدیدم. او گفت: "من باید بسرعت همسرم را بستری کنم."صندوقدار، رسیدی به او داد و گفت: "به باجه بغلی برو و دو میلیون تومانواریز کن و برگرد."آیا تا بحال دیده اید که صورت کسی منجمد بشود؟ صورت این مرد منجمد شد وتوضیح داد که ۵۰۰ هزار تومان بیشتر ندارد.صندوقدار گفت: "می بخشید ما نمی توانیم او را بستری کنیم.این وضعیت در یک بیمارستان دولتی بود.من نیمی از ساعات بیداری ام را در این بیمارستان ها می گذرانم و از اینمسائل زیاد دیده ام. این باعث شده است که از وضعیت خودم شاکر باشم. بله،درستاست که پدر من بیمار است اما ما می توانیم هزینه تشخیص و درمانش رابپردازیم.افراد بسیاز زیادی وجود دارند که چنین امتیازی ندارند.پدر من آدم آسانی نبود. از زمانی که انقدر بزرگ شده بودم که بتوانم از حقمدفاع کنم، با هم دعوا می کردیم. هم از او بشدت متنفر بودم و هم عاشقانهدوستشداشتم. او مردی است که ظاهر خشن و مهربان ترین قلب را دارد. او به دلیلتراژدیهای خانوادگی و جنگ، مردی زخم خورده است، و حالا هم که این اتفاق برایشافتادهاست.من خشمگین هستم. خشمگین هستم زیرا شاگردانش او را با لبخند می شناسنددرحالیکه در خانه او اضطراب و خشم اش را می آورد. من خشمگین هستم زیرا اومشکلاتش را برای ما می آورد و بقیه بهترین وجه اش را می دیدند و حالابهترینوجهی وجود ندارد. اما وقتی به او می نگرم، ترس را در چشمانش می بینیم ولولههایی که به بدن ضعیفش وصل شده اند و به چیز دیگری اهمیت نمی دهم. او بابایمناست که روی تخت بیمارستان خوابیده با یک بیماری لاعلاج. او ممکن است بههمینزودی از پیش ما برود.این دومین بیمارستانی است که در کمتر از یک هفته در آن بستری شده است.بیمارستان اول یک بیمارستان دولتی کوچک در جنوب شهر تهران بود. بیمارستانیپرنور با معماری قدیمی و خلوت که اتاق پدرم رو به باغ زیبایی باز می شد.اما بیماری پدرم یک بیماری نادر است. ما باید شانس مان را در یک بیمارستاندیگر امتحان می کردیم. بهترین بیمارستان ایران برای شرایط پدرم. بیمارستانیکهاز همه جای کشور می خواهند به آنجا بروند. دیدن مردم گرسنه با چمدان کهبسختیمخارج بیمارستان را می پردازند، عادی است. معماری این بیمارستان هم قدیمیاستاما تاریک و فرسوده است و بیمارانی که بستری هستند همه بیماری های جدی وخطرناکی دارند. چشمان بیماران گود افتاده و توخالی است. از خودم می پرسمچشمانپدر من کی گود افتاده و توخالی می شود.آقای کریمی، هم اتاقی پدرم، کارگر ساختمان، کشاورز و معلم ادبیات است که ازشمال کشور آمده و اشعار زیبایی را از حفظ است. دست های او پینه بسته است.دوستانش در کنار تخت اش جمع می شوند و می خندند و حرف می زنند و تخمهآفتابگردان می خورند.یک شب وقتی پدرم درد شدیدی داشت، باید برای معالجاتش بیدار می ماند، آقایکریمی تمام شب برایش شعر خواند و او را وادار کرد که شعر ها را بخواند و تاصبح بیدار بماند. آقای کریمی سال گذشته از بیمارستان مرخص شد و برای زیارتبهشهر های مختلف رفت. قم، مشهد، کربلا و حالا سرطانش بازگشته است.مردی، همان روزی که پدرم به بیمارستان آمد، همسر جوانش را بستری کرد. بعدازظهر آن روز روی پله ها نشسته بود و گریه می کرد.بیماران زیادی با شرایط وخیم اینجا بستری هستند و کارکنان بیمارستان فرصتگپزدن ندارند. آنها جدی هستند به جز پرستار جوانی که در شیفت شب کار می کند.اومهربان است و چشمانش جدیت کارکنان شیفت صبح را ندارد. همه کارکنان تحتنظارتاستاد و محقق جدید کار می کنند. تعدادی دکتر با او کار می کنند.هر طبقه نامه رسانی دارد که پرونده بیماران و خود بیماران را از اینساختمانبه ساختمان دیگر می برد. کسی که با پدر من کار می کند آقای یوسفی است. روزآزمایش پدرم، یک روز تمام او را با صندلی چرخدار به جاهای مختلف برد. من ومادرم هر روز برای کارکنان بیمارستان شیرینی می خریم. این کار معجزه میکند.پرستار های بداخلاق با ما مهربان می شوند. آقای یوسفی مراقبت بیشتری ازپدرممی کند.ما یک مشکل دیگر هم داریم: این را چطور به پدر و مادرش بگوییم. اگرمادربزرگم بفهمد که او سرطان دارد ممکن است سکته کند. آن وقت باید از دونفرمراقبت کنیم. البته اگر زنده بماند.عمو مسعود داستانی را درست کرده است که به پیرهای خانواده بگوید. پدرم یکمشکل نادر خونی دارد که هیچ ربطی به سرطان ندارد. عمو مسعود به آنها گفتهاستکه بیماری بازگشته است و پدرم باید مدتی در بیمارستان بستری شود.به نظر احمقانه می آید اما او آنقدر راحت آنها را متقاعد کرد که من و مادرمبا خنده به هم گفتیم "نزدیک بود ما هم متقاعد شویم." با گذشت زمان اکثراقوامحدس زدند که واقعیت چیست اما بخاطر مادربزرگم همین داستان را ادامه دادند.عموی من به آنها گفته که وضعیت وخیم است. به آنها گفته که زندگی پدرم بهخطرافتاده است. به آنها گفته است که برایش دعا کنند.هرچقدر وضعیت پدرم بدتر می شود، من به شبکه حمایتی که در اطراف او پیچیدهشده است نگاه می کنم و سرشار از قدرشناسی می شوم. پسر و دختر عمه ها و عموهابه ما کمک می کنند. برای ما غذا می آورند. عمه ام که نزدیک بیمارستان زندگیمیکند برای ما شام و نهار می آورد. پنجشنبه شب ها به خانه اش می رویم شام میخوریم و قرآن و مفاتیح می خوانیم. دعای توسل می خوانیم. من به یاد می آورمکههمه اطرافیانم همیشه دعای توسل می خواندند و برای من اهمیتی نداشت. امادرحالحاضر این کارمعنای کاملا متفاوتی دارد.حتما لازم نیست که به این دعا ایمان داشته باشیم. بلکه باید به گروهی ایمانداشته باشیم که در شب های طولانی بیخوابی، امیدوارند و برای سلامتی بابادعامی کنند. برای آنها سلامتی بابا مهم است و این را از اشک هایشان می شودفهمید.من را به یاد بیتی از حافظ می اندازند:شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحل هااین چهره بیماری بابای من برای نزدیکانش است: ترس. آنچه ما را بیشتر ازهرچیزمی ترساند، مرگ پدرم نیست، خونریزی داخلی، دیدار در اتاق اورژانسبیمارستان،درد، تب، عدم اطمینان دکتر ها از بیماری پدرم، همه اینها این ترس را کاملمیکنند.من به یاد قصه مادربزرگم می افتم که در کودکی برایمان تعریف می کرد. قصهشاهزاده ای که به جنگ دیو هفت سر و از میان جنگل های انبوه پرخطر عبور کردتاشاهزاده خانم اش را پیدا کند. این داستان در مقابل آنچه ما با آن مواجههستیممثل قدم زدن در پارک است. اما کسانی که وضعیت ما را می دانند، پیش ما هستندوتاریکی و ترس را از ما دور می کنند.همه مردان فامیل مجهز به یک صفحه گوگل هستند که به آنها نشان می دهد نوبتکدامشان است که شب را نزد پدرم بمانند. عمو مسعود نقش مدیریت بحران را بهعهدهدارد. او هر روز از کارش مرخصی می گیرد و به بیمارستان می رود تا مطمئن شودکههمه چیز مرتب است.با دیدن این وضعیت از خودم می پرسم: بر سر نسل من چه خواهد آمد؟ نسلی کهبیشاز اقوام و خواهر و برادر تجهیزات ارتباطی دارد؟ وقتی در تخت بیمارستانبیافتیم، چه کسی از ما مراقبت خواهد کرد؟،2014/mar/05/گاردین<http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2014/mar/05/iran-fathers-cancer-father-sick>http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2014/mar/05/iran-fathers-cancer-father-sick--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند وبرايآنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيمhttp://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe---این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح وسرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.از این گروه در <taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com>http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.--saman homan--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و برايآنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيمhttp://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe---این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح وسرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.از این گروه در <taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com>http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و برايآنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيمhttp://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe---این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح وسرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.از این گروه در <taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com>http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و برايآنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيمhttp://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe---این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح وسرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.از این گروه در <taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com>http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.--saman homan--اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و برايآنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيمhttp://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe---شما به این دلیل این پیام را دریافت کردهاید که در گروه Google Groups "تفريحو سرگرمي" مشترک شدهاید.برای لغو اشتراک در این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به taf_sar وunsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.برای گزینههای بیشتر، از https://groups.google.com/d/optout دیدن کنید.
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
شما به این دلیل این پیام را دریافت کردهاید که در گروه Google Groups "تفريح و سرگرمي" مشترک شدهاید.
برای لغو اشتراک در این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به taf_sar و unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر، از https://groups.google.com/d/optout دیدن کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر