سامان عزيز سلام ممنونم كه با سعه صدر وبزرگواري مطلب مرا خواندي وبا ان برخورد منفي نداشتي، ضمناً ياداوري ميكنم گاردين يك روزنامه مستقل ومعتبر انگليسي است وفرانسوى نميباشد
Sent from my iPhone
با سلام : محمد اقابه لطف اقاي رضايي و خانم طوسي .ما كه هر چه دلمان مي خواهد مي نويسيم. البته اين بزرگواران نوشته اند كه سعي كنيد در گفته هاي خود به كسي توهين نكنيد . ما هم مي نويسم و سعي مي كنيم رعايت كنيم. خدا را شكر تا به حال از طرف اين عزيزان توبيخ نشده ايم.--2014-03-09 9:40 GMT+04:30 Mohammad <m.behkam@gmail.com>:--سامان عزيز سلام از ديشب كه مطلبت را خواندم دل دل ميكردم كه جواب اصلي را بنويسم يا نه، زيرا اينگونه مسائل كمي بوي سياست ميدهد ومنهم از سياست متنفرم ودوست هم ندارم دوستان درگير بحثهاي سياسي ويا مذهبي شوند هدف فقط بايد اصلاح امر كشور باشد و اصلاح ذهن وفكر خودمان، لذا در اين زمينه توضيحاتي ميدهم١- هر گامي در يك كشور بر داشته ميشود بايد با اينده نگري دقيق وسنجش سود يا زيان ملي باشد نميشود با غرور وتعصب ويا احساسات كاري رابدون سنجش منافع ملي انجام داد وبعد از رويناچاري انرا متوقف كرد٢- بنظر من همانطور كه در كتاب مناقشه اتمي نوشته دكتر رناني استاد دانشگاه اصفهان نوشته شده برنامه غني سازي دامي بوده كه غرب در راه ما نهاده تا ما رامثل امروز أسير وگرفتار كند و اطلاعات كهنه وتكنولوژي ٦٠ سال قبل را از طريق اينترنت ويا پاكستان در اختيار ما قرار داده است٣- شما ميدانيد هر توليد صنعتي اگر با تكنو لوزي روز وبصورت توليد انبوه نباشد بشدت غير اقتصادي وزيانبار است ضمن ما طبق قراردادي كه با روسيه داريم برأي نيروگاه موظفيم از او اورانيم غني شده بخريم وتفاله انرا باو پس بدهيم٣- اورانيم غني شده ٢٠ درصد را برأي راكتور تهران وبرأي مصارف دارويي ميتوانستيم مانند سي سال گذشته ومانند تمام كشورهاي جهان خريداري كنيم٣- مفهوم خود كفايي واستقلال اين نيست كه در توليد هر چبزي موفق باشيم. استقلال اقتصادي وبتبع ان استقلال سياسي وقتي بدست ميايد كه يك كشور توسعه يافته شويم ما اگز از امروز بطور صحيح شروع به رشد كنيم وسي سال بتوانيم رشد ٨ درصد را داشته باشيم شايد بتوانيم جزو ٢٠ كشور صنعتي جهان شويم و در ان زمان حرفي براي گغتن داشته باشيم البته ميدانيد كه در اينمدت رقيبان هم بيكار نمي نشينند ودر فكر رشد وتوسعه ميباشند٤- هيچ حركتي در خلاء انجام نميشود عر حركت اقتصادي وسياسي با حضور رقيبان و دشمنان انجام ميشود در مورد جنگ عراق وقتي كه تمام كشورهاي بزرگ دنيا وسازمان ملل عليه ما بودند ما پس از رسيدن به مرز وفتح خرمشهر بأيد مصالحه ميكرديم كاري كه سال ٦٧ پس از خساراتسنگين وبدون گرفتن امتياز انجام داديمانزمان من در خوزستان بمدت ٥ سال درخدمت سازندگي بودم وتخريب پتروشيمي ونابودي كشتي ها را ميديدماكنون هم در همان موقعيت هستيم تمامكشورهاي بزرگ دنيا با روند فعلي غني سازي مخالفند چين وروسيه هم دودوزه بازي ميكنند هم قطعنامه عليه ما تصويب ميكنند هم أجناس بنجل خود را به ميفروشند وچين حتي پولهاي فروش نفت مارا نميدهد كه نيازهاي ديگر خود را برطرف كنيم وفساد گسترده ٩٠٠٠ ميلياردي ناشي از دور زدن تحريمها را نيز مشاهده كرديد اكنون اميدواريم كه دولت جديد با درايت و با همراهي ملت ما را از اين دام كه سر راه ما قرار داده اند وتا كنون موجب صد ها ميليارد دلار خسارت و ده سال عقب افتادگي اقتصاد كشور شده است، رهايي بخشندوبه اميد خدا بعد از٣٥ سال قدم در راه توسعه يافتگي بگذاريم٥- هر توليدي بأيد توجيه اقتصادي داشته باشد أيا ميدانيد كارخانه اتومبيل سازي در جهان كه ٤ ميليون أتو مبيل توليد نكند ورشكسته است وقادر به رقابت نميباشد و ادغام شركتهاي اتومبيل سازي در اين راستا انجام ميشود ؟ ايا ميدانيد شركتهاي اتومبيل سازي داخلي از طريق تكنولوژي قديمي،از راه مصرف بالآي بنزين، بدليل ايمن نبودن بخصوص در جاده ها، بدليل استهلاك بالا و بدليل الوده كردن هوا سالانه ميليارد ها دلار بكشور ضرر ميزنند وتوليد باين شيوه در كشور توجيه اقتصادي ندارد ، در حاليكهتركيه سال گذشته ٢١ ميليارد دلار صادرات اتومبيل ولوازم يدكي داشته است٦- در پايان همانطور كه ميدانيد ما يك درياي انرژي ديگري جز نقت وگاز داريم وان انرژي عظيم خورشدي در سراسر كشورمان است اروپا وامريكا قصد دارند تا سال٢٠٢٠ پنجاه در صد انرزي خود رااز طريق خورشيد تأمين كنند اميد وإرم ما هم قدم در راه تأمين اين انرژي پاك بگذاريمباميد موفقيت دولت وملتًباميد درس گًرفتن از گذشتهبا سلام ،البته در اين ميان خوب است تقدير جانانه اي از محك ( مركز درمان كودكان سرطاني ) بكنيم كه در شرايط تحريم ٩٠٠٠ كودك سرطاني را تحت درمان دارد حتي يك ريال بودجه دولتي ندارد وباكمك خيرين اداره ميشود وتأ جايي كه اطلاعدارم داروهاي ضد سرطان را از طريق كردستان عراق وارد ميكردند و هيچ وقفه اي در درمان كودكان رخ ندادبا تشكر ويژه از بانو سعيده قدس بنيانگذار محكتوضيح اينكه محك در ميان ١٥٠ خيريه بزرگ جهان كه مورد تأييد سازمان ملل است رتبه دهم را داراست ومديريت ان در تلاشاست كه به رتبه پنجم دست يابد ،بودجه سال اينده اين سازمان يكصد وسي ميليارد تومان در نظر گرفتار شده استدوستان عزيز از هر طريق ميتوانيد به اين سازمان كمك كنيد وديگران را هم به كمك كردن به محك تشويق كنيد۱۳۹۲ ه.ش., at ۹:۵۷, سامان هومن <s.homan67@gmail.com> wrote:----با سلام دستت درد نكند كه اين مطلب را فرستادي ولي اين فرانسوي ها عجب آدمهاي پر رو يي هستند.بله ما هم مي دانيم . قريب به 90 درصد سرطانها دارو دارند. قريب به 50 درصد آنها با شيمي درماني و درمان هسته اي ، بصورت قطعي مداوا مي شوندو و 40 درصد بقيه هم دارو مصرف مي كنند و بيماري خود را كنترل مي كنند.تا قبل از اينكه تحريم ها انجام شود. دارو ها به راحتي وارد مي شد ولي وقتي تحريم ها شروع شد. بجز چند قلم دارويي كه بصورت راديو دارو در ايران توليد مي شود. بقيه داروها وارد كشور نشد. دليلش هم تحريم بانك مركزي بود. وقتي بانك مركزي نتواند. مبلغي را بصورت رسمي پرداخت كند. داروها نمي تواند بصورت رسمي وارد شود. پس بايد غير رسمي وارد. شود. از وزير بهداشت قبلي شنيديم كه گفت بجاي دارو دسته بيل وارد كردند. بجاي دارو لوازم آرايشي و بهداشتي وارد كردند.وقتي اينگونه باشد.همه اعضاي فاميل و خانواده بايد شاهد پر پر شدن عزيزانشان باشد. عزيزي در جلوي چشمشان جان مي دهد و بقيه هيچ كاري نمي توانند كنند.مسئولش چه كسي است؟همين فرانسوي ها همين گاردين ها . اگر خودشان باشد. آنها سريع مي روند شكايت مي كنند. و طرف مقابل را جنايتكار جنگي اعلام مي كنند.حالا همين جنايتكاران جنگي مي آيند براي جنايتشان اشك تمساح مي ريزند.راستي بايد از اين گاردين پرسيد فلسفه وجودي راكتور اراك و غني سازي بيست درصدي مگر توليد راديو دارو براي درمان سرطان نيست؟پس چرا با آن مخالفت مي كنيد؟2014-03-07 18:12 GMT+04:30 Mohammad <m.behkam@gmail.com>:
--پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲گزارش گاردین از بیماران در ایرانپدر من سرطان دارد
ما خوش شانس هستیم. خانواده من بیمه درمانی تکمیلی دارد. برادرم روزی که بیماری پدرم تشخیص داده شد، گفت: "فکر کن اگر این بیمه را نداشتیم چه بلایی بر سرمان می آمدبا تحریم های این سال ها، قیمت داروهای سرطان سر به فلک می کشد. دارو های یک دوره شیمی درمانی که از بلژیک وارد می شود، نزدیک به سه میلیون تومان است. دریافت دارو از تنها داروخانه ای که این دارو را در تهران می فروشد خود داستان دیگری است. اما باز هم همه به من می گویند که وضعیت از سال گذشته بمراتب بهتر شده است. سال گذشته بیماران این دارو را از بازار سیاه و دوبرابر قیمت و تنها با پول نقد می خریدند.واضح است که این روند برای کسانی است که پول دارند. بسیاری بیمه نیستند و نمی توانند هزینه درمان را بپردازند. ما نگران مرحله بعدی هستیم که ممکن است بیمه پول داروها را نپردازد.مسئول پذیرش بیمارستان به ما می گوید که هزینه درمان سرطان، مبلغی در حدود ۱۴۰ میلیون تومان است. سازمان تامین اجتماعی که در طبقه اول بیمارستان غرفه ای دارد نیمی از این مبلغ را می پردازد. اما تقاضا انقدر زیاد است که تامین اجتماعی نمی تواند پاسخگو باشد.روز اولی که پدرم را به بیمارستان برده بودیم، مردی را کنار باجه پذیرش دیدم. او گفت: "من باید بسرعت همسرم را بستری کنم."صندوقدار، رسیدی به او داد و گفت: "به باجه بغلی برو و دو میلیون تومان واریز کن و برگرد."آیا تا بحال دیده اید که صورت کسی منجمد بشود؟ صورت این مرد منجمد شد و توضیح داد که ۵۰۰ هزار تومان بیشتر ندارد.صندوقدار گفت: "می بخشید ما نمی توانیم او را بستری کنیم.این وضعیت در یک بیمارستان دولتی بود.من نیمی از ساعات بیداری ام را در این بیمارستان ها می گذرانم و از این مسائل زیاد دیده ام. این باعث شده است که از وضعیت خودم شاکر باشم. بله، درست است که پدر من بیمار است اما ما می توانیم هزینه تشخیص و درمانش را بپردازیم. افراد بسیاز زیادی وجود دارند که چنین امتیازی ندارند.پدر من آدم آسانی نبود. از زمانی که انقدر بزرگ شده بودم که بتوانم از حقم دفاع کنم، با هم دعوا می کردیم. هم از او بشدت متنفر بودم و هم عاشقانه دوستش داشتم. او مردی است که ظاهر خشن و مهربان ترین قلب را دارد. او به دلیل تراژدی های خانوادگی و جنگ، مردی زخم خورده است، و حالا هم که این اتفاق برایش افتاده است.من خشمگین هستم. خشمگین هستم زیرا شاگردانش او را با لبخند می شناسند درحالیکه در خانه او اضطراب و خشم اش را می آورد. من خشمگین هستم زیرا او مشکلاتش را برای ما می آورد و بقیه بهترین وجه اش را می دیدند و حالا بهترین وجهی وجود ندارد. اما وقتی به او می نگرم، ترس را در چشمانش می بینیم و لوله هایی که به بدن ضعیفش وصل شده اند و به چیز دیگری اهمیت نمی دهم. او بابای من است که روی تخت بیمارستان خوابیده با یک بیماری لاعلاج. او ممکن است به همین زودی از پیش ما برود.این دومین بیمارستانی است که در کمتر از یک هفته در آن بستری شده است. بیمارستان اول یک بیمارستان دولتی کوچک در جنوب شهر تهران بود. بیمارستانی پر نور با معماری قدیمی و خلوت که اتاق پدرم رو به باغ زیبایی باز می شد.اما بیماری پدرم یک بیماری نادر است. ما باید شانس مان را در یک بیمارستان دیگر امتحان می کردیم. بهترین بیمارستان ایران برای شرایط پدرم. بیمارستانی که از همه جای کشور می خواهند به آنجا بروند. دیدن مردم گرسنه با چمدان که بسختی مخارج بیمارستان را می پردازند، عادی است. معماری این بیمارستان هم قدیمی است اما تاریک و فرسوده است و بیمارانی که بستری هستند همه بیماری های جدی و خطرناکی دارند. چشمان بیماران گود افتاده و توخالی است. از خودم می پرسم چشمان پدر من کی گود افتاده و توخالی می شود.آقای کریمی، هم اتاقی پدرم، کارگر ساختمان، کشاورز و معلم ادبیات است که از شمال کشور آمده و اشعار زیبایی را از حفظ است. دست های او پینه بسته است. دوستانش در کنار تخت اش جمع می شوند و می خندند و حرف می زنند و تخمه آفتابگردان می خورند.یک شب وقتی پدرم درد شدیدی داشت، باید برای معالجاتش بیدار می ماند، آقای کریمی تمام شب برایش شعر خواند و او را وادار کرد که شعر ها را بخواند و تا صبح بیدار بماند. آقای کریمی سال گذشته از بیمارستان مرخص شد و برای زیارت به شهر های مختلف رفت. قم، مشهد، کربلا و حالا سرطانش بازگشته است.مردی، همان روزی که پدرم به بیمارستان آمد، همسر جوانش را بستری کرد. بعد ازظهر آن روز روی پله ها نشسته بود و گریه می کرد.بیماران زیادی با شرایط وخیم اینجا بستری هستند و کارکنان بیمارستان فرصت گپ زدن ندارند. آنها جدی هستند به جز پرستار جوانی که در شیفت شب کار می کند. او مهربان است و چشمانش جدیت کارکنان شیفت صبح را ندارد. همه کارکنان تحت نظارت استاد و محقق جدید کار می کنند. تعدادی دکتر با او کار می کنند.هر طبقه نامه رسانی دارد که پرونده بیماران و خود بیماران را از این ساختمان به ساختمان دیگر می برد. کسی که با پدر من کار می کند آقای یوسفی است. روز آزمایش پدرم، یک روز تمام او را با صندلی چرخدار به جاهای مختلف برد. من و مادرم هر روز برای کارکنان بیمارستان شیرینی می خریم. این کار معجزه می کند. پرستار های بداخلاق با ما مهربان می شوند. آقای یوسفی مراقبت بیشتری از پدرم می کند.ما یک مشکل دیگر هم داریم: این را چطور به پدر و مادرش بگوییم. اگر مادربزرگم بفهمد که او سرطان دارد ممکن است سکته کند. آن وقت باید از دو نفر مراقبت کنیم. البته اگر زنده بماند.عمو مسعود داستانی را درست کرده است که به پیرهای خانواده بگوید. پدرم یک مشکل نادر خونی دارد که هیچ ربطی به سرطان ندارد. عمو مسعود به آنها گفته است که بیماری بازگشته است و پدرم باید مدتی در بیمارستان بستری شود.به نظر احمقانه می آید اما او آنقدر راحت آنها را متقاعد کرد که من و مادرم با خنده به هم گفتیم "نزدیک بود ما هم متقاعد شویم." با گذشت زمان اکثر اقوام حدس زدند که واقعیت چیست اما بخاطر مادربزرگم همین داستان را ادامه دادند.عموی من به آنها گفته که وضعیت وخیم است. به آنها گفته که زندگی پدرم به خطر افتاده است. به آنها گفته است که برایش دعا کنند.هرچقدر وضعیت پدرم بدتر می شود، من به شبکه حمایتی که در اطراف او پیچیده شده است نگاه می کنم و سرشار از قدرشناسی می شوم. پسر و دختر عمه ها و عمو ها به ما کمک می کنند. برای ما غذا می آورند. عمه ام که نزدیک بیمارستان زندگی می کند برای ما شام و نهار می آورد. پنجشنبه شب ها به خانه اش می رویم شام می خوریم و قرآن و مفاتیح می خوانیم. دعای توسل می خوانیم. من به یاد می آورم که همه اطرافیانم همیشه دعای توسل می خواندند و برای من اهمیتی نداشت. اما درحال حاضر این کارمعنای کاملا متفاوتی دارد.حتما لازم نیست که به این دعا ایمان داشته باشیم. بلکه باید به گروهی ایمان داشته باشیم که در شب های طولانی بیخوابی، امیدوارند و برای سلامتی بابا دعا می کنند. برای آنها سلامتی بابا مهم است و این را از اشک هایشان می شود فهمید. من را به یاد بیتی از حافظ می اندازند:شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها این چهره بیماری بابای من برای نزدیکانش است: ترس. آنچه ما را بیشتر از هرچیز می ترساند، مرگ پدرم نیست، خونریزی داخلی، دیدار در اتاق اورژانس بیمارستان، درد، تب، عدم اطمینان دکتر ها از بیماری پدرم، همه اینها این ترس را کامل می کنند.من به یاد قصه مادربزرگم می افتم که در کودکی برایمان تعریف می کرد. قصه شاهزاده ای که به جنگ دیو هفت سر و از میان جنگل های انبوه پرخطر عبور کرد تا شاهزاده خانم اش را پیدا کند. این داستان در مقابل آنچه ما با آن مواجه هستیم مثل قدم زدن در پارک است. اما کسانی که وضعیت ما را می دانند، پیش ما هستند و تاریکی و ترس را از ما دور می کنند.همه مردان فامیل مجهز به یک صفحه گوگل هستند که به آنها نشان می دهد نوبت کدامشان است که شب را نزد پدرم بمانند. عمو مسعود نقش مدیریت بحران را به عهده دارد. او هر روز از کارش مرخصی می گیرد و به بیمارستان می رود تا مطمئن شود که همه چیز مرتب است.با دیدن این وضعیت از خودم می پرسم: بر سر نسل من چه خواهد آمد؟ نسلی که بیش از اقوام و خواهر و برادر تجهیزات ارتباطی دارد؟ وقتی در تخت بیمارستان بیافتیم، چه کسی از ما مراقبت خواهد کرد؟
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
--
saman homan
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
--
saman homan
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد روي خط پايين كليك كنند تا آنها هم عضو گروه شوند و براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
برای لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیلهای آن، ایمیلی taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com بفرستید به
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر