۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

صدای خس وخاشاک را بشنوید: News from Kaleme for 05/31/2010



Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دکتر زهرا رهنورد در آستانه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته زن در بیانیه ای ضمن تکریم شخصیت والای فاطمه صدیقه(س)ایشان را نه فقط الگویی برای زن مسلمان که نماد تام و کمال اسلام دانست. به گزارش کلمه متن بیانیه زهرا رهنورد به شرح زیر است:

سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامی پیامبر اسلام و روز زن را به شما ملت عزیز تبریک عرض می کنم.

امیدوارم آن بانوی اطهر، آن بانوی بی همتا با تمام ابعاد وجودیش از کلمات روحانی و معنوی و علمی تا نقش های سیاسی و اجتماعی، لطافت مادری و همسری، پیوسته در نقطه اوج آرزوهای انسانی قرار گیرد.

جنبش سبز ضمن وحدت کم نظیرش در عین حال مشحون از تکثرهاست و این طراوت و تنوع فرصت می دهد که به تمام رفتارهای زیبای بشری ارج نهیم و به تمام الگوهای عدالت طلب و آزادی خواه در سطح جهان احترام گذاریم.

در عین حال در قلمرو باور و ایمان اسلامی به فاطمه زهرا تاسی می کنیم و در برابر شخصیت متعالی او سر تعظیم فرود می آوریم.

لحظه ای فراموش نمی کنیم که آن بانو چه رنج های عظیمی برای ارتقا و پیشبرد اسلام به جان خریدند و بدن عنصریشان در اوج جوانی به خاک تیره پیوست اما راهشان و روحشان همچنان برای مومنان و آزادیخواهان مستدام خواهد ماند.

اصلاحات و در بطن آن جنبش سبز، مطمئن است که لازم است با نگاه نو اندیشی دینی و با رویکردی معاصر، شخصیت حضرت زهرا (س) روایت شده و به انسان­های مدرن شناسانده شود. اما، حضرت زهرا(س)، نه تنها الگویی برای زنان بلکه، نماد تام و کمال اسلام است، که این دین حنیف، به تمامی در چهره و شخصیت ایشان متبلور شده است. جای تأسف و تأثر است که حاکمیت فعلی، در شرایطی با تأسی به نام زهرا(س) به تدارک روز زن و هفته زن می­پردازد که فرسنگ­ها از آن شخصیت و آن رفتار دینی فاصله گرفته و جهت عکس آن بانویی بوده است که آزادگی و عدالت طلبی فقط یکی از ابعاد وجودی او بوده و وجه مثالی و الهیش همیشه قلب­های مومنان را نورانی و امیدوار کرده است.

آیا می­توان پذیرفت که حاکمیت به صدیقه کبری، زهرا(س) اعتقاد داشته باشد، و تا این حد دروغ بگوید، زنان و مردان را سرکوب کند و راه تنفس آزادی را با خفه کردن حلقوم­ها، مسدود کند؟

شگفتا در همین هفته و روز حاکمیت ضجه کودکانی را که در فراق مادران زندانیشان ناله می کنند نمی شنود، آن بچه های مظلوم که در انتظار لطف و نوازش مادرانشان که یا در زندانند یا به خاک و خون خفته اند لحظه شماری می کنند و فریاد رسی جز خدا ندارند.

حاکمیت با ریشخند، به چهره مادرانی که پشت درهای زندان ها به امید دیدن پسران یادخترانشان هاجروار این سو و آن سو می دوند و تحقیر می شوند و وعده سرخرمن می بینند نگاه می کند.

زنانی که مرد خانواده شان مدت هاست که در گور خفته یا در زندان تهدید و شکنجه شده اند، مادرانی که آرزوی دامادی و عروسی و تحصیل جوانانشان را به جای جشن بر سر گورشان سوگواره غم و آه می گیرند و فستیوال اشک و افسوس برگزار می کنند.

اینک روز زن و هفته زن به نام نامی حضرت زهرا فرا رسیده است.

به حاکمیت فعلی اعلام می کنم این فرصت بزرگ را غنیمت شمارید و یکبار هم که شده صدق گفتار و عملتان را ثابت کنید. مناسبت ها همیشه نباید بهانه آزادی دزدان و آدم کشان باشد یکبار هم مناسبت ها را بهانه آزادی زندانیان سیاسی قرار دهید.

همه زندانیان را به پاس بزرگداشت زهرا(س) آزاد کنید و این اقدام را با زنان زندانی آغاز کنید، مطمئن باشید کوچک نمی شوید و کسی نمی گوید جا زده اید.

سپس در مراحل بعدی آزادی مطبوعات، آزادی های فردی، عدم دخالت در زندگی خصوصی مردم،انتخابات آزاد و… تا آزادی و مردمسالاری میسر شود.

ما زنان از علما و مراجع عظام می خواهیم با دم مسیحائیشان حاکمیت را وادار به آزادی زندانیان و پاسخ به مطالبات مردم نمایند و چنین باد.


 



 


عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی مهمترین دلیل وجود خط فقر در کشور را عدم سرمایه گذاری در بخش اشتغال، واردات بی رویه و تضعیف تولید در کشور ذکر کرد.

به گزارش خانه ملت، داریوش قنبری درخصوص ارائه آمار دولت مبنی بر وجود ۴۰ میلیون نفر در خط فقر گفت: هنگامی که بیکاری در جامعه ای افزایش یابد و پول نفت به جای اینکه در کارهای زیربنایی صرف شود در بودجه جاری هزینه گردد، باید شاهد خط فقر در کشور باشیم.

سخنگوی فراکسیون خط امام (ره) در ادامه افزود: عدم سرمایه گذاری در کارهای زیربنایی و تولیدی در سطح ملی موجب بیکاری، اعتیاد، بزهکاری و فقر شدید، فقر نسبی در جامعه خواهد شد.

نماینده مردم ایلام در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: بررسی های جامعه شناسانه بیانگر این است فقر در ایران ناشی از درآمد پایین است، درآمد پایین به دنبال پس انداز پایین و سرمایه گذاری پایین حاصل می شود.

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت: مسئولان دولتی باید بگویند در طول این ۵ سال که بالاترین درآمد نفتی را در کشور پس از انقلاب داشته ایم در چه راهی مصرف شده است.

وی خاطرنشان کرد: عدم مدیریت صحیح و کاردان در استفاده بهینه از منابع مالی موجب شده تا نوعی نابسامانی در بخش تولید همراه شود.

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس یادآور شد: اگر برای موضوع خط فقر چاره اساسی نشود باید در انتظار این باشیم که در یکی، دو سال آینده ۶۰ تا ۶۵ میلیون نفر از جمعیت کشور در زمره خط فقر قرار گیرند.


 


در پی حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض دانشجویان به حضور وی، کمیته انضباطی این دانشگاه تا کنون برای ۱۵ تن از دانشجویان معترض حکم تعلیق صادر کرده است.

به گزارش دانشجونیوز، در حالی که محمود احمدی نژاد و اطرافیانش در مصاحبه با رسانه های بین المللی هر گونه برخورد با معترضان را انکار می کنند، سیل برخورد بی سابقه با دانشجویان در دانشگاه های مختلف کماکان ادامه دارد. پس از بازداشت ۱۷ دانشجو و احضار و تهدید بیش از ۳۰ دانشجوی دانشگاه باهنر کرمان پیش از ورود احمدی نژاد به این شهر، این بار اخبار تأسف باری از برخورد گسترده انضباطی با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به گوش می رسد.

پس از حضور غافلگیرانه احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض گسترده دانشجویان آن دانشگاه به وی که به درگیری نیروهای بسیج و حراست با دانشجویان و ضرب و شتم دانشجویان معترض نیز انجامید، کمیته انضباطی و حراست دانشگاه شهید بهشتی اقدامات گسترده ای را برای برخورد با دانشجویان معترض به احمدی نژاد آغاز کرده اند، در این میان تاکنون ده ها نفر از دانشجویان این دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شده اند و طبق اخبار رسیده به خبرنگاران دانشجو نیوز برای بیش از ۱۵ نفر از آنان تاکنون حکم تعلیق از تحصیل صادر شده است. دانشجویان زیادی نیز با احضار به حراست تهدید به بازداشت شده اند.

برخی از داشجویانی در بازگشت از کمیته انضباطی خبر از لیست ۱۸۰ نفره دانشگاه برای احضار دانشجویان به کمیته و صدور احکام انضباطی برای آنان می دهند. برخورد شدید کمیته انضباطی، حراست و نهادهای امنیتی با دانشجویان مترض به احمدی نژاد سابقه دیرینه دارد، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر پس از اعتراض سال ۸۵ خود تا مدتها طعم صدها احضار، تعلیق،ممنوع الورودی و بازداشت و شکنجه را کشیدند،اخیراً نیز ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران پس از اعتراض به حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاهشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و تهدید شدند.


 


دکتر محمد ملکی روز جمعه گذشته دچار حمله قلبی شد و بلافاصله در بیمارستان بستری گردید.

به گزارش ادوارنیوز، این حمله در اثر عوارض بیماری نوسان ضربان قلب است که در اثر سختی ها و فشارهای وارده بر ایشان در سال گذشته تشدید شده است. ایشان هم اکنون تحت مراقبت ویژه هستند و قرار است تا در روزهای آینده تحت عمل جراحی قلب قرار گیرند. دکتر محمد ملکی با وجود کهولت سن و بیماریهای متعدد، سال گذشته مدت ۶ ماه را در زندان اوین و در شرایط بسیار نامساعدی در بازداشت بودند و در آن مدت نیز چندین بار دچار حمله قلبی شده و در بیمارستان بستری گردیدند. ایشان همچنین از بیماری سرطان پروستات نیز رنج برده و پس از آزادی از زندان در اسفند ماه گذشته مشغول مداوای این بیماری هستند.


 


در آخرین آماری که کشورهای دنیا را از نظر سرعت اینترنت خانگی مورد مقایسه قرار داده است کره جنوبی دارای بیشترین سرعت اینترنت است اما ایران در رده ۱۴۴ دنیا از ونزوئلا، نیجریه، بولیوی، عراق و پاراگوئه عقب تر است.

به گزارش خبرگزاری مهر، نتایج آخرین تست سرعتی که به واسطه وب سایت Speedtest.net صورت گرفته است لیستی جدید حاصل از مقایسه و رتبه بندی سرعت اینترنت مصرف کنندگان خانگی اینترنت را در سراسر کره زمین ارائه کرده است.

سایت Netindex که این لیست گرافیکی را منتشر کرده سرعت اینترنت خانگی هر کشور را بر اساس حداکثر عملکرد و سرعت اینترنت خانگی بر واحد مگابیت بر ثانیه طی ۳۰ روز گذشته ارزیابی کرده است. (تحت شرایطی که معدل فاصله میان مصرف کننده و سرور کمتر از ۴۸۲ کیلومتر باشد.)

بر اساس این لیست کاربران کشور کره جنوبی همچنان خوش اقبال ترین کاربران اینترنت در جهان به شمار می روند و از سرعتی برابر ۳۴٫۳۱ مگابیت بر ثانیه استفاده می کنند.

پس از کره جنوبی کشور لتونی با سرعتی برابر ۲۴٫۴۶ مگا بیت بر ثانیه، جمهوری مولداوی با ۲۱٫۷۶ مگابیت بر ثانیه، ژاپن با ۲۰٫۳۸ مگابیت بر ثانیه، سوئد با ۲۰٫۱۰ مگابیت بر ثانیه، جزایر آلند با سرعت ۱۹٫۸۴ مگابیت بر ثانیه، رومانی با سرعت ۱۸٫۶۴ مگابیت بر ثانیه، بلغارستان با سرعت ۱۷٫۶۶ مگابیت بر ثانیه، هلند با سرعت ۱۷٫۱۵ مگابیت بر ثانیه و لیتوانی با سرعت ۱۶٫۷۹ مگابیت بر ثانیه به ترتیب رتبه های دوم تا دهم را به خود اختصاص داده اند.

کشورهای توسعه یافته ای از قبیل سوئیس، آلمان، دانمارک و بلژیک رتبه های ۱۵ تا ۱۸ را اشغال کرده اند و فرانسه، آمریکا و روسیه به ترتیب در رتبه های ۲۰ و ۲۸ و ۲۹ قرار گرفته اند. کانادا و انگلستان نیز در جایگاه ۳۲ و ۳۳ قرار دارند.

با این حال حتی در مجاورت کشورهایی کوچک مانند مالدیو، مالت، قبرس و قطر نیز نمی توان نامی از ایران را در این لیست یافت زیرا از میان ۱۵۲ کشور بررسی شده ایران پس از کشورهایی مانند ونزوئلا، نیجریه، بولیوی، عراق، پاراگوئه و جزایر ترک و کایکاس با سرعتی برابر ۰٫۶۱ مگابیت بر ثانیه در رتبه ۱۴۴ قرار گرفته است.

پس از ایران تا انتهای لیست کشورهای لبنان، هائیتی، السالوادور، افغانستان، مالی، گواتمالا، زیمبابوه و یمن باقی مانده اند نامهایی که با دیدن آنها این سئوال به ذهن می آید: "تا کی باید در انتهای لیستها باقی بمانیم؟"

اسامی ۱۰ کشور اول دنیا از نظر سرعت اینترنت خانگی:

۱- کره جنوبی

۲- لتونی

۳- جمهوری مولداوی

۴- ژاپن

۵- سوئد

۶- جزایر آلند

۷- رومانی

۸- بلغارستان

۹- هلند

۱۰- لیتوانی

لازم به ذکر است که دو وزیر مخابرات دولت نهم و دهم از کافی بودن سرعت ۱۲۸ کیلوبیت بر ثانیه و حتی کمتر از آن برای کاربران خانگی تاکید دارند.


 


داوود دانش جعفری و عبدالحسین روح الامینی از عضویت در هیئت موسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی استعفا کردند و از این هیئت خارج شدند.

به گزارش مهر،بر اساس ماده ۱۴ اساسنامه جمعیت ایثارگران در صورت استعفای هر کدام از اعضای هیئت موسس عضو جدید می تواند به پیشنهاد رئیس هیئت موسس و با رای دو سوم اعضا انتخاب شود.

بر این اساس در پی تشکیل جلسه شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در پنجمین کنگره این تشکل که روز پنجشنبه گذشته برگزار شد ، اعضای شورای مرکزی جدید انتخاب شدند و پس از آن در جلسه هیئت موسس نیز انتخابات برای اعضای جدید انجام شد و الیاس نادران نماینده تهران مجلس و لطف الله فرونده معاون نیروی انسانی رئیس دولت به عنوان اعضای جدید هیئت موسس انتخاب شدند.

این در حالی است که برخی از سایت های اینترنتی خبر از خروج محمود احمدی نژاد از هیئت موسس جمعیت ایثارگران داده بودند در حالیکه وی همچنان عضو این هیئت است.


 


جمعی از جوانان اصلاح طلب صبح امروز با مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد دیدار کردند.

به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار جوانان اصلاح طلب درباره مسائل روز با مهندس موسوی و دکتر رهنورد تبادل نظر کردند.


 


عصر روز جمعه سعید حجاریان، حمیدرضا جلایی پور و محمد نعیمی پور به دیدار خانواده سید حسین مرعشی رفتند.

به گزارش گفتارنو دیدار کنندگان ضمن همدردی با اعضای خانواده ابراز امیدواری نمودند که هر چه سریعتر سیدحسین مرعشی آزاد شود

در این دیدار حجاریان در پاسخ به پرسشی مبنی بر فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی و انتشاراتی خود گفت : دیگر دانشجویان نمی‌توانند حتی مرا به عنوان مشاور پایان نامه معرفی کنند و در حال حاضر وزارت ارشاد به ۳عنوان کتاب من اجازه نشر نمی دهند.

این دیدار با آرزوی گشایش در امور ملت ایران به پایان رسید.


 


معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی با تشریح نحوه برخورد با بدحجابان در این دانشگاه از احضار دانشجویان بدحجاب به کمیته انضباطی خبر داد و گفت: برخی بدحجابان که به این نوع پوشش مصر بوده اند یک تا دو ترم تعلیق از تحصیل حکم انضباطی صادر شده است.

به گزارش مهر، دکتر قادر پریز با رد آمار اعلام شده از سوی برخی منابع مبنی بر احضار ۲۰ نفر از دانشجویان بدحجاب این دانشگاه به کمیته انضباطی، تعداد این دانشجویان را بسیار بیشتر از این تعداد عنوان کرد و گفت: تعداد این افراد بسیار بیشتر از این ارقام است به ویژه افرادی که تنها تذکر دریافت کرده اند. اما به دلیل محرمانه بودن آمار و ارقام در کمیته انضباطی امکان اعلام تعداد دقیق آنها وجود ندارد.

وی در ادامه افزود: تعداد این افراد کم نیست اما در دانشگاهی که ۱۶هزار دانشجو دارد عددی کوچک به شمار می آید.

معاون دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی این افراد را دانشجویانی نامید که پیش از احضار به کمیته انضباطی از سوی مراجع مختلفی تذکر دریافت کرده اند و تاکید کرد: بسیاری از احضار شدگان تذکرات مکرری از طرف روسای دانشکده ها و سایر مراجع فرهنگی دانشگاه به دلیل بدحجابی و مشکلات اخلاقی دریافت کرده اند. تعدادی از این دانشجویان نیز در جلسات فرهنگی و ارشادی شرکت کرده اند اما بر تخلف خود اصرار ورزیده اند که مستندات مربوط به این رفتار نیز موجود است.

دکتر قادر پریز با اشاره به اینکه در طول یکسال گذشته تعداد این دانشجویان بسیار زیاد بوده است گفت: هر هفته افرادی به کمیته انضباطی احضار می شوند و تعداد آنها روز به روز و هفته به هفته متفاوت است.

وی افزود: از سوی هر دانشکده لیستی از اسامی بدحجابان به کمیته انضباطی داده شد و از بین فهرست، اسامی کسانی که دفعات زیادی تذکر گرفته بوده و اعتنایی به این تذکرات نداشتند احضار شدند. از تعدادی از آنها که تخلف خود را پذیرفتند تعهد کتبی اخذ شد تا رفتار غیر اخلاقی خود را تکرار نکنند. با این افراد برابر موارد یک تا پنج آیین نامه انضباطی برخورد شده است.

دکتر پریز در ادامه گفت: دسته دیگری نیز رفتار ناشایست خود را نپذیرفتند و به دلیل تاکید بر بدحجابی برابر موارد ۱۱ و ۱۲ آیین نامه انضباطی، تفهیم اتهام شدند. تاکنون به چند نفر هم حکم داده شده است.

معاون دانشجویی دانشگاه علامه گفت: بر اساس موارد قانونی حکم این دانشجویان تعلیق از تحصیل به مدت یک ترم یا دو ترم با احتساب سنوات و یا بدون احتساب سنوات بوده است.


 


جلسه رسیدگی به اتهام الیاس حضرتی، مدیر مسئول روزنامه اعتماد در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مدیرخراسانی و با حضور هیات منصفه مطبوعات برگزار شد.

در ابتدای جلسه‌ دادگاه، نماینده مدعی‌العموم اتهام الیاس حضرتی را بر اساس کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، نشر مطالب خلاف واقع در خصوص چاپ دو مطلب تحت عناوین "علیرضا بهشتی دچار عارضه قلبی شد" و "هفت سال زندان برای مهدی اقبال" عنوان کرد.

به گزارش ایسنا، الیاس حضرتی در دفاع از خود گفت: پس از بررسی‌ها درباره خبر "مهدی اقبال" مشخص شد که اشتباه بوده و ما در مرحله بازپرسی نیز این مساله را توضیح دادیم و فردای آن روز نیز تکذیبیه‌ای در روزنامه منتشر کردیم.

وی درباره خبر دیگر مبنی بر این‌که "علیرضا بهشتی دچار عارضه قلبی شد"، گفت: خبر منتشره به نقل از خانواده‌ آقای بهشتی بود. بر این اساس ما آن را در روزنامه چاپ کردیم که من فکر می‌کردم پس از توضیحات لازم در دادسرا این پرونده مختومه شده است و از این‌که اکنون در جلسه‌ دادگاه حاضر شده‌ام تعجب می‌کنم که چرا پرونده به دادگاه ارسال شده است.

به گزارش کلمه، این اتهام در حالی به روزنامه اعتماد وارد شده است که علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی عارضه قلبی خود در زندان را تائید کرده بود. او به خاطر این عارضه در آن دوران به بیمارستانی متعلق به نهادهای امنیتی در خارج از زندان منتقل شد.

مدیرمسئول روزنامه اعتماد به عنوان آخرین دفاع با بیان اینکه در عرصه مطبوعات به طور طبیعی امکان اینگونه اشتباهات وجود دارد، تاکید کرد: مساله‌ مهم این است که تعمدی در کار نباشد که درخصوص چاپ این مطلب نیز تعمدی نداشتیم.

رییس شعبه‌ ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران پس از شنیدن اظهارات مدیرمسئول روزنامه‌ اعتماد، ختم جلسه‌ رسیدگی را اعلام کرد.

گفتنی است روزنامه اعتماد از جمله روزنامه های اصلاح طلبی بود که با شکایت مدعی‌العموم به اتهام نشر مطالب خلاف واقع اسفند ماه سال گذشته توقیف شد.

الیاس حضرتی پیش از این هم در سال ۸۶، به عنوان مدیر مسئول روزنامه اعتماد، با اتهاماتی نظیر نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اهانت به اشخاص حقیقی و حقوقی به دادگاه فراخوانده شده بود.


 


هفته پیش دادستان تهران در دیدار با محمد نوری‌زاد و خانواده‌اش از آزادی قریب‌الوقوع این جهادگر و نویسنده دربند پس از گذشت بیش از ۵ ماه بازداشت خبر داده بود. وعده ای که هنوز تحقق پیدا نکرده است.

به گزارش خبرنگار کلمه ، دادستان در آن دیدار به خانواده نوری زاد اعلام کرده بود که وی ظرف یک هفته آزاد خواهد شد، به شرط آنکه آنها در طول این یک هفته سکوت پیشه کنند و از اطلاع‌رسانی بپرهیزند.

اکنون بیش از یک هفته از آن دیدار و وعده ها می‌گذرد و از آزادی خبری نیست. جالب اینکه همان روز شایعه آزادی محمد نوری‌زاد به دروغ دربرخی سایت‌های حامی دولت و وابسته به نهاد های خاص منتشر شد.

متن پیش رو شرحی است از محمد نوری زاد درباره دیدار او با دادستان تهران و آنچه بین آنها گذشته است. متن یادداشت محمد نوری زاد که در اختیار "کلمه" قرار گرفته است به شرح زیر است:

==

مرا با چشمان بسته به هر سو می‌برند. وقتی داخل اتاق شدم، مردی چهل پنجاه ساله در یک سر میزی دراز، نشسته بود. لبخندی زد و سر دیگر میز را نشانم داد، نشستم و بعد از سلام و علیک معمول؛

گفت: آقای نوری‌زاد اصلاً دوست نداشتم تو را اینجا ببینم، چرا باید تو اینجا باشی؟

گفتم: اینجا خانه‌ی من است. من خودم را اینجا صاحب خانه می‌دانم، نه یک جانی نابکاری که برای تادیب و تنبیه به اینجا آورده‌باشندش.

گفت: این روزها خیلی داری شلوغ می‌کنی. نگهبان برای من نوشته و از تو شکایت کرده که با مشت به صورتش کوبیده‌ای و پیراهنش را پاره کرده‌ای!

گفتم: تفاوت من زندانی با همان نگهبان در این است که نامه‌ی او، ظرف دو روز به دست شما می‌رسد، اما نامه‌ای که من یک ماه پیش از داخل سلول خود برای دادستان نوشته ام به دست او نرسیده است.

مردی که روبرویم نشسته بود، برای خاراندن صورتش مچ قطع‌شده‌اش را بالا آورد و به صورتش کشید. آنجا بود که دانستم کسی که مقابلم نشسته و از اقتداری دماوندگون برخوردار است، دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی است. شنیده بودم که دادستان تهران، یک دستش را تا مچ، در جبهه جاگذاشته است.

گفتم: شما باید آقای جعفری باشید.

گفت: بله.

گفتم: به اسم هواخوری، مرا از سلولم بیرون بردند و در غیاب من، به داخل سلول من رفته‌اند و نوشته‌ها و وسایل شخصی مرا برداشته و برده‌اند.

لیستی را که جلویش بود ورق زد و گفت: چرا باید روی زیرپیراهنی‌ات بنویسی: «ما زنده‌ایم، پس زندگی می‌کنیم.»

گفتم: این جمله‌ی ساده قرار است کجای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور ما را به لرزه اندازد؟

گفت: آدم را یاد سخن دکارت می‌اندازد که: «من اعتراض می کنم، پس هستم!».

گفتم: دوستان شما دو نوشته‌ی مرا از میان وسایل شخصی‌ام برداشته و برده‌اند. شما از طرف من وکیل، این نوشته‌ها را مطالعه کنید و آنها را به اهلش برسانید. عنوان نوشته‌ی اول «راز عرعر الاغ» است و نوشته‌ی دوم «نامه‌ای به نمایندگان مجلس.» من کاری به نوشته‌ی اول ندارم که مخاطبش وزارت اطلاعات است، اما نامه به نمایندگان را بدهید به دست آقای لاریجانی رئیس مجلس تا برای نمایندگان و مردم تکثیر و منتشر کند.

گفت: من با مجلس کاری ندارم، اما چرا نامه‌ای به آقا (رهبر) نمی‌نویسی؟ اگر بنویسی ما خیلی زود از طریق آقای لاریجانی قوه‌ی قضائیه، آن را به دست آقا می‌رسانیم. یک تقاضای عفو هم در آن باشد خیلی بهتر است.

گفتم: من تقاضای عفو نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم خطایی مرتکب نشده‌ام. مشکل نوشته‌های من در این است که کسی از زاویه‌ی خیرخواهی، به آنها نمی‌نگرد. مثل همین حالا سه روز اعتصاب غذای خشک کرده‌ام، چرا؟ چون مخاطبی پیدا نمی‌کنم که در جایگاه قانون، قانون را رعایت کند. خندید. از واژه‌ی اعتصاب خنده اش گرفت.

صمیمانه گفت: نه آقای نوری‌زاد، اعتصاب نکن.

گفتم: مرا از بند ۲۴۰، از سلولی که در آن حمام و دستشویی بوده، به بند ۲۰۹ منتقل کرده‌اند؛ به سلولی که هیچ امکاناتی ندارد با هوایی داغ. و من هر چه درخواست کرده‌ام می‌خواهم افسر نگهبان را ببینم، اهمیتی نمی‌دهند و وقتی به عنوان اعتراض، بر در سلول خود می‌کوبم، در باز شده و افسر نگهبان با من درگیر می‌شود، یکدیگر را خبر می‌کنند و پنج نفری مثل پرکاه مرا از زمین بلند کرده و محکم به زمین می‌کوبند. سرم به شدت به زمین می‌خورد. دو کتفم آسیب می‌بیند، بینایی چشمم تحلیل می‌رود. سردرد شدیدی عارضم می‌شود.

گفتم: اینطور سردردها به تهوع می‌انجامد.

حرف مرا تایید کرد. اما مرتب اصرار داشت که اعتصابم را بشکنم.

گفتم: آقای جعفری، من در اعتصابم مصممم. امروز سه روز است که در اعتصاب به سر می‌برم و به سختی خودم را به اینجا رسانده‌ام. یک لیوان آب، یک حبه قند نخورده‌ام. رادیولوژی اوین از سرم و از دو کتفم عکس گرفته. ممکن است چیزی در این عکس‌ها نباشد، اما من به خاطر بی قانونی دوستان شماست که اعتصاب کرده‌ام و خود را به مخاطره انداخته‌ام. شما، چهار روز دیگر جنازه‌ی مرا از سلولم بیرون خواهید کشید.

گفت: درست نیست که تو با دست خودت، خودت را به کشتن بدهی.

گفتم: چرا امام حسین این کار را کرد؟ گفت: آنجا یزید در مقابلش بود.

گفتم: هرکجا قانون نباشد، پای یزید در میان است؛ مثل دستگاه قضائی ما که معتقدم هیچ ربطی به اسلام ندارد.شما «پ»  را دستگیر می کنید و به زندان می اندازید و افرادی را که او افشا کرده، آزاد گذارده‌اید. شهرام جزایری را به زندان می‌اندازید و آقای [...] را که با استفاده از رانت، صاحب چندصد میلیارد تومان ثروت است، تا وزارت بالا می‌برید.

گفتم: این دستگاه آن‌چنان فشل و از ریخت افتاده است که مسئولی مثل [...] به راحتی ملعبه‌ی آدم‌های زیرک می‌شود و از طریق راننده و دامادش، پوست از تن عدالت می‌درد.

گفت: همین آدمهای زیرک دویست میلیون تومان خرج حسینیه‌اش کرده اند.

گفتم: من هم شنیده‌ام. اما شنیده‌ام یک ویلا به راننده‌اش داده‌اند و امضاهای بسیاری از او گرفته‌اند. شما در مقام دادستان، شهامت اعتراض ندارید، چرا؟ چون به این میز و ترفیع خود محتاجید.

گفت: این‌طور نیست، من یک جانبازم.

گفتم: باشید، مگر علاقه به ترفیع، جانباز می‌شناسد؟ چرا اعتراض نمی‌کنید؟ مگر قاضیان نالایق و ناعادل در این دستگاه کم‌اند؟

گفت: هست، اما در مسیر کار من نیست.

گفتم: چرا استعفاء نمی‌دهید؟

گفت: هستم تا مگر کاری بکنم.

گفتم: همه به همین نحو عمل خطای خود را توجیه می‌کنند.

گفتم: اکثر ارگان‌های ما آلوده هستند به رشوه و قاچاق و شما جرات برخورد ندارید. اکثراً قانون را دور می‌زنند. اما شما مرا به خاطر حقیقت‌گویی و دلسوزی به زندان انداخته‌اید و اجازه داده‌اید بازجوهای بی‌سواد و فحاش مرا بزنند و به ناموس من توهین کنند. اما کسانی‌که از رانت‌های اقتصادی و اجتماعی بهره برده‌اند آزادند. و شما جرات دستگیری آنان را ندارید.

گفتم: عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.

دادستان در کمال صبوری به سخنان من گوش سپرد و سرآخر داستان نامه به رهبر را تکرار کرد.

گفتم: می‌نویسم اما آن‌گونه که خود می‌خواهم.

گفت: بنویس.

کاغذ و قلم آوردند و من در حالی که از سه روز اعتصاب، سخت در رنج بودم، نوشتم :«… اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟ اکنون این وضع، حکایت من است. من این همه زشتی و نازیبایی را برازنده‌ی انقلاب نمی‌بینم. انقلابی با آن‌همه هزینه و زحمت. من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…»

نامه را تا نکرده به دست دادستان تهران سپردم. و در کاغذی مجزا برای او نوشتم: وقتی حکم دادگاه من رسماً اعلام شده، چرا باید مرا در زندان اطلاعات نگهداری کنند؟ و از او درخواست کردم مرا به زندان عمومی منتقل کند. اکنون که این نوشته را می نویسم در بند عمومی‌ام. در اندرزگاه شماره ۷، سالن ۵٫

محمد نوری زاد

مطالب مرتبط:

شلاق و زندان؛ مجازات صراحت بیان محمد نوری زاد +

نامه چهارم محمد نوری زاد از زندان اوین به رهبری جمهوری اسلامی +

برای محمد نوری زاد از طرف سید علیرضا بهشتی شیرازی +

ضرب و شتم شدید نوری زاد در اوین/ اعتصاب غذای کامل نوری زاد +

ملاقات دادستان تهران با نوری زاد؛ بازگشت نوری زاد به بند عمومی، اعتصاب غذا ادامه دارد +


 


با این‌که کارفرمایان شرکت‌های خدماتی پیمانکار نیروی انسانی از تمدید شدن نزدیک به ۸۰ درصد قرار دادهای خود با دولت خبر می‌دهند اما می‌گویند که روزگار را به خوبی سپری نمی‌کنند.

به گزارش ایلنا؛ دلیل این کار نه تأخیر همیشگی دولت در پرداخت بدهی معوقه و نزدیک به پنج هزار میلیارد تومانی که سخنانی است که در طول هفته کارگر از زبان رئیس جمهور و وزیر کار در مورد حذف پیمانکاران نیروی انسانی گفته شد.

انتظار آنها از دولت عمل به اصول قانون اساسی در خصوص بقا و تضمین شغلی است که آنها آن را در چند دهه گذشته آزادانه اختیار کرده‌اند و این درحالی است که کارگران زیر دست، از دولت به دلیل قصور در اجرای همین اصول قانونی گلایه دارند.

سال‌ها است که درصد قابل توجهی از کارگران به واسطه پیمانکاران نیروی انسانی برای کارفرمایان اصلی در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها کار می‌کنند اما از کار خود ناراضی هستند چرا که معتقدند پیمانکاران نیروی انسانی بدون هیچ توجیه قانونی از دستمزد آنها مبالغ قابل توجهی برداشت می‌کنند.

بلندای صدای این نارضایتی آنقدر زیاد است که اکنون کارفرمایان شرکت‌های خدماتی نیز وجود این سوء استفاده را منکر نمی‌شوند و آن را تأیید می‌کنند اما مسوولیت را به گردن نمی‌گیرند و آن را به گردن پیمانکار نیروی انسانی می‌اندازند.

کارفرمایان خدماتی از یک سو خود انگشت اتهام را به سوی پیمانکاران نیروی انسانی یا همان شرکت‌های خدماتی تأیید نشده‌ای نشانه می‌گیرند و از سوی دیگر به نشانه ناخرسندی از گفته‌های رئیس جمهور و وزیرکار موضوع طلب پنج هزار میلیاردی خود از دولت را پیش می‌کشند.

از نظر آنها شرکت‌های خدماتی تایید نشده‌ای که فعالیت خود را ازسال‌های پایانی دهه ۷۰ با کمک برخی مسوولان دولتی آغاز کرده‌اند و از آن زمان تاکنون با رشدی قارچ گونه به عنوان کارفرمای خدماتی اداره بخش قابل توجهی از سازمان‌های دولتی را برعهده دارند مسوول این وضع هستند چرا که پنهان از دید قانون، با سوء استفاده از حقوق کارگران به درآمدزایی مشغولند.

به ادعای کافرمایان شرکت‌های خدماتی حداقل سه میلیون نفر به واسطه سرمایه‌گذاری آنها در اداره‌های دولتی، صاحب کار هستند که حساب آنها از جمعیت جویندگان کار و گروه بیکاران جداست اما اگر قرار بر حذف شرکت‌های خدماتی باشد؛ کوچکترین شانسی برای ادامه کار این گروه سه میلیون نفری وجود ندارد.

گرچه شواهد از عزم جدی دولت برای پایان دادن به فعالیت پیمانکاران نیروی انسانی حکایت دارد و همین باعث نگرانی کارفرمایان خدماتی شده‌ است اما شاید در شرایطی که هیچ‌کس از وضع اقتصادی کشور اعلام رضایت نمی‌کند و همه انتقادها متوجه دولت است؛ این نارضایتی کارگران فرصت خوبی باشد تا مسوولان دولتی دست کم با خرده‌گیری از وضع پیمانکاران نیروی انسانی کارگران را آرام نگهدارند درست مانند زمانی که همین مسوولان برای خرسند نگهداشتن کارفرمایان و سرمایه‌داران از ضرورت اصلاح قانون کار وبازنگری در حقوق کارگر سخن می‌گویند؛ غافل از این‌که دولت خود برای اداره سازمان‌هایش بیشترین قرارداد را با شرکت‌های خدماتی بسته است و به همین دلیل بزرگترین بدهکار این شرکت‌ها است.


 


دادگاه تجدید نظر حکم صادر شده در دادگاه بدوی محسن امین زاده را با کاهش یک سال زندان تایید کرد.

به گزارش خبرنگار کلمه بر این اساس  محسن امین‌زاده عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که در دادگاه بدوی برای او شش سال حبس تعزیری صا در شده بود  در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال زندان محکوم شد.

اتهام های امین زاده  اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و همچنین تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با شبکه‌های خارجی عنوان شده بود.


 


کلمه- سید صدرالدین بهشتی: اوین، چه اسم آشنایی است. چه‌ حال غریبی دارد. گویا اوست که می‌خواهد آزاد شود نه زندانیان دربند آن. گویی این اوین است که برای آزادی چرتکه می‌اندازد. و طلوع خورشید را به امید آزادی به غروب می‌سپارد. و کاش کاش می‌کند زودتر خود طلوعی باشد برای خویش. اما مگر می‌گذارند. شکنجه می‌شود با شکنجه آزادمردان، می‌میرد با اعدام دلیران، خم می‌شود با انفرادی‌هایش، زنده می‌شود با آزادی‌ها، کسی نیست که آخر دلش به حال او بسوزد؟ چقدر تحمل دارد، صبر دارد، می‌بینید آزادگانی را که اسیر خودخواهانند، می‌بینید شکنجه زنان و مردان را نه به خاطر جنایت بلکه از برای عقیده‌شان و ابراز آن، دم نمی‌زند، چه می‌کشد! هر کاری می‌خواهند به نامش می‌کنند ولی مگر تا کی می‌توان او را زندانی کرد. تا کی می‌توان به نام او عقیده‌ها را لگدمال کرد.

این روزها اوین مسجد، ساجدان در راه پروردگار است، این روزها اوین از همیشه خجل‌تر است، شرمنده است، ولی چه کند؟

نگاه کنید تمام تپه‌های اوین سبزسبز است او نیز با ماست ولی دست و پا بسته است.

اطمینان دارم اوین هم می‌داند اسیرانش، آزادگان واقعی هستند، آزادگان در راه آزادی، ایران، حق، مردم. اوین می‌داند همین‌ها هستند که نشان دادند همه چیز قدرت و مکنت و ثروت نیست و اینانند مؤید آیۀ یدالله فوق ایدیهم. و به راستی که دست خداوند بالای تمام دستان است.

همین


 


کلمه: یکسالی می شود که بند عمومی زنان یا همان بند نسوان میزبان تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زن است. در بند زنان حدود ۴۰۰ زندانی زن نگهداری می شوند که بیشترین متهمان در ارتباط با مواد مخدر هستند.

یکی از زندانیان سیاسی زن روایتی از این بند  نگاشته است. روایت تکان دهنده از حضور دانشجویان ، استادان دانشگاه، فعالان مدنی ، روزنامه نگاران و سبزهای گمنام در بین معتادان ، قاتلان و مواد مخدر فروش هایی که زیر پوست همین شهر پرورش یافته اند و حال در زندان مجالی برای فرمانروایی بر زندانیان سیاسی و سایر زندانیان یافته اند.

روایتی از «سبز بودن» در بین شهر قداره بنده ها :« سایناز با چادر نمازش از پنجره به آسمان نگاه می کند. مدت ها طول می کشد. با تسبیح به دستی که ذکر می گوید. بعد در نماز اشک می ریزد. نمازی که گاه به نماز صبح وصل می شود. روزش را هم روزه است. این ها کف خواب های کنار تو هستند. همین طور که سرش کنار توست از او می پرسی همیشه این قدر نماز می خوانده؟ پاسخش منفی است. می گوید حتی گاهی کاهل نماز بوده ولی از وقتی سبز شده، سبز شده. و تو می مانی که دعای خیرش نصیب چه کسی است. »

متن این روایت دردناک که در اختیار «کلمه» قرار گرفته به شرح زیر است:

خیلی طول نمی کشد تا رئیس و روسا خودشان را نشان دهند. باید معلومت کنند که رئیس کیست. معلوم کنند این جا رئیس دارد. هر کی به هر کی نیست.

کسی این جا به اسم و رسم تو کاری ندارد. دانشجو و استاد دانشگاه و فعال مدنی و فعال دانشجویی و روزنامه نگار و فعال حقوق زنان و فعال حقوق بشر کسی نیست. این ها هم شد جرم؟!

این جا قداره بندی و عربده کشی است که کار می کند. اگر می خواهی برای خودت کسی باشی یادت باشد دفعه بعد که آوردنت این جا از همان اول نگویی که اهل اندیشه و قلم به دست بوده ای که تو را گرفته اند. برای این ها افت دارد. باید بگویی دو تا آدم کشته ای تا تحویل ات بگیرند. هر چند روش و منش و کلام و رفتارت نشان دهد قداره بند نیستی. اصلا بلد نیستی.

وقتی می فهمند سیاسی هستی، بچه های سیاسی تحویل ات می گیرند. روشین یک چای می ریزد و با قندی در یک بشقاب دست به دست می دهد تا برسد جلوی تو. یک ظرف غذا جلویت می گذارند. بعد می فهمی ظرف ها را مریم داده با فخری. میترا است که چای و غذا را جلوی تو می گذارد. مریم و فخری و میترا می شوند هم صحبت های تو.

این، کارت تلفن برای زنگ زدنت. مهدیه است که دستش را دراز می کند و یک کارت می دهد. او دانشجوی سال آخر ستاره دار دانشگاه علامه است. فخری دستش را دراز می کند و یک چادر می دهد برای نماز خواندنت. مادر بگیر خودم شسته ام و خشکش کرده ام. تازه واردی. قدر این حرف ها را نمی فهمی. بعدها پشیمان می شوی که چرا نگرفتی. چرا این محبت را رد کردی. فخری می شود همدم تو. بزرگ تر از این است که به دل گرفته باشد. کارت تلفن از مهدیه، تایم از فخری. یک زنگ ۲ دقیقه ای. خبر بدهی که در اوین در بند عمومی نسوان هستی تا نزدیکانت را از دلشوره نجات دهی. یک کلام به شوهرت بگویی بچه ها را دریابد.

این جا چه کسی رئیس است؟ چه کسی فرمانده؟ خرده فرمانروایان؟ چه کسی فرمانبر؟ چه کسی باید دست به جیب باشد؟ چه کسی دست به کمر؟ چه کسی باید باج بدهد؟ روسای باندها؟ چه کسی باید سر به زیر باشد؟ چه کسی خاموش؟ چه کسی اجازه دارد داد و هوار که نه عربده کشی کند؟ چه کسی می زند؟ چه کسی می خورد؟ چه کسی ژنرال است؟ چه کسی سرباز؟

شهر عجیبی است این جا. اول تصور کنی زندان آدم هایی دارد که امور زندانیان را می گذرانند. خیلی زود می فهمی این جا همه زندانی اند. جز آن ها که در دفتر ها می نشینند. یکی مسئول اتاق است. یکی یا چند تا رئیس. مسئول کار می کند، رئیس ریاست. هر چند هر دو از اهالی همین شهرند. بند زندانیان عادی قانون خودش را دارد. برو و بیا. ساعت حرف زدن و ساعت حرف نزدن. خاموشی و بیداری. آمار و هواخوری. مواد فروشی و رقاصی. گفتن یا نگفتن. با که بودن و با که نبودن. روابط. ارتباطات. همه حساب و کتاب دارد. هر کی به هر کی است مگر؟

با ورود به بند، وکیل بند یک بسته به تو بدهد، شامل لباس زیر و یک حوله کوچک و شامپویی برای یک بار. می گویند باید دوش بگیری. طوری می گویند که انگار با خودت مریضی آورده ای. تو که روزنامه نگاری یا کارگردان سینما، یا استاد دانشگاه یا نویسنده یا دانشجوی ارشد را آورده اند در میان کسانی که به خاطر قتل و موادفروشی و داشتن خانه های فساد و دزدی بازداشت شده اند. همین ها به تو امر کنند که باید دوش بگیری تا مریضی برای این ها نیاورده باشی. با ادبیاتی تحقیر آمیز. باید نشان دهد که رئیس است و راهش تحقیر است. «م» است که وسط اتاق راه می رود و تو را تحقیر می کند و به تو فرمان می دهد. همان روز اول.. هر کدام زودتر زهر چشم نشان دهند یک هیچ جلو هستند. باید معلوم شود چه کسی رئیس است. فرار رو جلو.

همان شب عربده های کینگ کنک در بند بپیچد که آهای ورودی جدید اتاق …؟ نگاه ها بچرخد به سوی تو. چه کسی بوده که از حمام اختصاصی او استفاده کرده؟ ورودی اتاق .. تو بوده ای پس باید جواب دهی. این را در یک لحظه بفهمی که بند به هم ریخته. جمعیت جلوی در حمام جمع شده اند که از تو جواب بخواهند و تو حتی نمی دانی به چه کسی باید جواب بدهی. مهم نیست. چون اصلا کسی از تو جواب نمی خواهد. ورودی های جدید باید بدانند او که از همه بلندتر عربده می کشد، رئیس است. استاد دانشگاه هستی؟ باش. این جا رئیس کسی است که صدایش بلندتر است و اصلا می تواند عربده بکشد. عربده کشیدن کار هر کسی نیست.

تو محتاجی. محتاج همه چیز. یک کلمه حرف با یک هم صحبت. یک لیوان برای چای. یک قاشق. یک بشقاب. حتی جیره قند و پودر و شامپویی که اول ماه داده اند و تو نمی دانی. به هر کس سهم خودش را داده اند. در هیچ باندی نیستی که کسی به تو چیزی بگوید چه رسد به این که بدهد. محتاج این که به تو اطلاعات بدهند از چند و چون این جا. همان که وقت حمام رفتن مریم به تو گفت. گفت که از حمامی که روی در آن به رنگ قرمز با ماژیک خط خطی شده استفاده نکن. و تو هم از آن استفاده نکردی. و الا در مقابل فریادهای کینگ کنگ چه می کردی؟ تو محتاج یک دقیقه تلفنی. محتاج یک دقیقه تایم. یک دقیقه کارت.

خیلی زود می فهمی که جای نشستن هم در اتاق حساب و کتاب دارد. هر کی به هر کی نیست. اتاق بالا و پایین دارد. تو که ورودی جدیدی کجا باید بنشینی؟ جلوی در می نشینی تا از خطرات در امان باشی. معلوم نیست جای دیگر که بنشینی با تو چه کنند؟ جلوی تخت ها حریم همان تخت است و مالک آن هم صاحب همان سه تخت. وسط هم که بنشینی اعتراض می کنند سر راه نشسته ای. کجا می توانی بخوابی؟ می شوی کف خواب جلوی در. در یک اتاق با ۲۸ زندانی و رفت و آمدهای وسط شب. چند تا پتو جیره داری؟ اتاق رئیس دارد. تو کی هستی؟ با کدام گروهی؟

این جا در کل بند بالا و پایین رئیس اعظم «ش» است. فرمانروای بزرگ. همه اختیارات در دست اوست. یک اتاق خصوصی دارد در طبقه پایین با تلویزیون و یخچال خصوصی. قاتل است؟ با مرد زن دار رابطه داشته؟ همسر مرد را که مادر هم بوده، کشته؟ این ها توانایی می خواهد. اصلا همین ها او را رئیس می کند. بلد است شوهر بدزدد. مادر بچه ها را بکشد. عربده بکشد. حرمت ها را بدرد. قداره بکشد. می تواند خون بریزد. بلد است دروغ بگوید. از همه مهمتر بلد است از مجازات فرار کند. حلقه های خودش را دارد. اصلا همین توانایی هاست که او را رئیس می کند. خرده فرمانروایان هم همین طور. ولی در مقامی پایین تر. درس پس می دهند و دوره می بینند تا به مقام او برسند.

همه حرکاتش نشان ریاست اوست. تحکمش. نگاه و کلامش. همه هستند تا او باشد و رئیس هم باشد. تکان دادن سر و دستش. برو و بیایش. امر و نهی و داد و بیدادش. فریادهایش بر سر زندانیان. ادبیات از بالا به پایین. ادبیات تحقیرآمیز. حتی تن صدایش. استاد دانشگاه هستی؟ باش. اصلا تو را آورده اند این جا تا یک قاتل فرمانروای تو باشد. تا بشکنی.

او که رئیس کل هر دو بند بالا و پایین است. باندها هم برای خودشان. اتاق ها هم رئیس یا روسای خودشان را دارند. همین طور است کل بند. رئیس ها خودشان هم با هم سرشاخ. با سربازان پیاده نظام خودشان. مثلا «م» و «س» و «ع» در همین اتاق با هم سر قدرت، تو بکش، من بکش دارند. بعضی وقت ها این «ن» و «ف»هم یک چشمه می آیند. هر کدام نفرات دوم خودشان را دارند. هر کدام پیاده نظام های خودشان را. به علاوه آدم هایشان از اتاق های دیگر. از بند. از پایین. از دفتر. به علاوه ارتباطشان با «ش» رئیس اعظم. باند بهره خودش را دارد. ریاست بهره اصلی را.

از ۸ حمام سه تا از کار افتاده.۵ حمام برای یک بند زندان. یک بند با شش اتاق و هر اتاق بین بیست تا سی زندانی. به طور متوسط بشود صد و پنجاه نفر. از این پنج حمام یکی اختصاصی برای کینگ کنک. چرا؟ چون عربده کش است. هر کلامی از دهانش بیرون می آید. خودش را زده به دیوانگی. یک قداره بند قاتل چه کارهایی که نمی تواند بکند؟ تو نمی دانی. تلفن. برای پنج دقیقه گاهی نیم ساعت یا بیشتر سرپا می ایستی. فقط صف نیست. استاد دانشگاه را آورده اند جایی که قاتل و دزد و موادفروش با او دعوا کند که برو. بیا. کنار دیوار. تو راه وای نستا. ساکت. حرف نزن. دنیا را می بینی. اگر در باندی باشی که تلفن ها را دارند هر وقت بخواهی می آیی. هر چه قدر هم که بخواهی حرف می زنی. مگر می شود این جا درگیر شد؟ مسئول تلفن بگوید تایم خریده، وقت از پیش گرفته، حل است. باند فروشگاه هم همین طور و همین طور باقی لحظات زندگی.

از اتاق بچه دارها صدای دعوا و کتک کاری بلند می شود. بچه ها هم زیر لگد و دست و پای مادرها. «ر» از اتاق بغل بدود که جدا کند. لگدی محکم به پهلویش. پرتاب به سمت تخت آهنی. سر او و لبه تخت. جرم «ر»؟ حضور در خیابان آزادی در روز ۳۰ خرداد. حکم؟ محارب. چرا به اتاق دعوا دوید؟ بگوید آن جا بچه ها بودند آخر. نمی شد نرفت. بچه ها زیر دست و پا؟ او نه دعوا بلد است و نه جدا کردن دعوا. مشکلات را با گفت و گو حل می کند. این ها گفت و گو چه می دانند چیست؟ زبان این ها زبان دیگر است. همزبان خودشان را می خواهند.

نفیسه و زهرا و سایناز و مهری و … با نماز و قرآن و نماز شب و دعاست که خودشان را آرام می کنند. آن ها را به بچه های سیاسی می شناسند. همه با هم از ۲۰۹ و از متادون آمده اند. همه که می خوابند سایناز با چادر نمازش از پنجره به آسمان نگاه می کند. مدت ها طول می کشد. با تسبیح به دستی که ذکر می گوید. بعد در نماز اشک می ریزد. نمازی که گاه به نماز صبح وصل می شود. روزش را هم روزه است. این ها کف خواب های کنار تو هستند. همین طور که سرش کنار توست از او می پرسی همیشه این قدر نماز می خوانده؟ پاسخش منفی است. می گوید حتی گاهی کاهل نماز بوده ولی از وقتی سبز شده، سبز شده. و تو می مانی که دعای خیرش نصیب چه کسی است.

به هواخوری راه نمی دهند. در را بسته اند. می گویند نیم کیلو شیشه در حیاط پیدا کرده اند. حالت های خماری و بیداری بعضی زندانیان گواه از فروش مواد در داخل زندان دارد. سایناز بگوید وقتی بچه ها را آورده بودند این جا به بعضی از آن ها پیشنهاد مواد فروشی داده بودند. بچه های دانشجو و رونامه نگاری که بیرون کار می کرده اند تا امورات روزمره خود را بگذرانند. بعضی حتی کمک خانواده بوده اند. این جا توی کارتشان یک پولی برای خرید می خواهند. به سایناز بگویی اگر کسی به پول احتیاج دارد خبرم کن ولی به کسی نگو چه کسی.

بچه های سیاسی با همند و هوای هم را در این شهر دارند. آن ها که همه مسیر را با هم بوده اند. به هم اعتماد کرده اند. با هم ترسیده اند. بازجویی. دلهره. بلاتکلیفی. درد را هم التیام داده اند. دلشان با هم است. زبانشان با هم. با هم خندیده اند. سر بر شانه هم گریسته اند. همین گریه کردن هاست که آن ها را به هم پیوند زده. شاید بتوانی کسی را که با او خندیده ای فراموش کنی ولی هرگز شانه ای را که بر آن گریسته ای از یاد نخواهی برد.

در روزنامه ها نوشته حراست دانشگاه تهران اعلام کرده که از ورود دخترانی که مقنعه ندارند جلوگیری می کند. رئیس دانشگاه کجاست که حراست تصمیم می گیرد و اعلام می کند و اعمال می کند؟ فرمانروایان اسلحه به کمر. رئیس چه کسی است؟ این جا خبرها زود پخش می شود. می گویند جعفر پناهی کارگردان اعتصاب غذای خشک کرده. با او چه کرده اند؟ برای او چه راهی مانده؟ نوری زاد قلم به دست کارگردان را به اسم هواخوری برده اند بیرون و ۵ لباس شخصی ریخته اند سر او و به قصد کشت کتکش زده اند. دکتر زندان گفته ضربه مغزی شده و خودش گفته بینایی اش مختل. می گویند اعتصاب غذای خشک کرده. روزه سیاسی. این ها را زنش گفته.

می گویند زنش در چند سایت ناله کرده. گفته می زنند بعد می گویند فریاد نزنید. پس چه کنیم؟ ناله از کتک خوردن شوهرش یک طرف. این که قلم و کاغذ او را هم گرفته اند یک طرف. عجب زن نازنینی است این فاطمه خانم. یک بار نوشته ای از او خواندم درباره سال های اول پیروزی انقلاب. در آن نوشته گفته چرا این روزها حال و هوای بهشت را دارد. آن روزها را می گوید. بعد خودش جواب می دهد. می گوید برای این وحدت. می گوید وحدت از توحید نشات می گیرد. می گوید چون توحید خودنمایی می کند پس بوی بهشت می آید. به چه روزی افتاده امروز که برای ناله کردن هم باید از قداره بندان بترسد. که نترسیده. می گویند بازجوی نوری زاد او را تهدید کرده که اگر بخواهم این دخترت را، دختر بیست و چند ساله اش را گفته، می آورم این جا. مردش زیر دست این هاست که قداره بسته اند و کتک می زنند. این ها که در خیابان از کتک زدن دختران و زنان ابا ندارند وقت کتک زدن یک زندانی دست بسته در زندان چه می کنند؟ بگویند نوری زاد را به بند عمومی آورده اند. لابد باید خوشحال باشد این فاطمه خانم.

بدرالسادات از بودن در زندان عمومی شکایت داشت. از شنیدن کلمات اهانت آمیز در بند عمومی به ستوه آمده بود. از این فضای عربده کشی. از این فضای تهدید آلود تحقیر آمیز. یک روز آهسته برای تو بگوید ما را به همان بند ۲۰۹ برگردانند. بگوید این جا کلماتی می شنویم که به عمرمان نشنیده ایم. با ما برخوردی می شود که به عمرمان ندیده ایم. به او بگویی فکر می کنی برای چه ما را این جا آورده اند؟ برای همین. بگویی تمام مملکت را گشته اند و هر چه انسان خلاف کار است آورده اند و این جا جمع کرده اند بعد شما و این بچه ها را آورده اند کنار این ها. فکر می کنی برای چه؟ باید معلومتان شود که رئیسی هست و فرمانبری. باید معلومتان شود که هر کس نمی تواند رئیس باشد.

ببرندش به انفرادی. ۲۰۹٫ از ۱۵ اسفند او را می برند. عید و تمام فروردین و اردیبهشت را هم آن جاست. وقتی برمی گردد لاغر شده و تکیده. نحیف. بیمار. ولی بزرگواری و بزرگ منشی او همان است که بود. حرف زدنش، نشست و برخاست، راه رفتن و حرکات دست و سر و صورتش همه حکایت از وقار و متانت و دانش و بینش او دارد. صلابت او پابرجاست. مصمم و مطمئن از راهی که در پیش دارد. این ها اصالت اوست. او همان بدرالسادات است. ماه درخشان سادات.

رئیس او کیست اما؟ «ش». قاتل زنی که مادر بچه ها است. دزد شوهر. او تحت فرمان یک قداره بند است. این جا اوین است آخر.

«سبا»

بند عمومی زنان- اوین

۱۳۸۹


 


آنها که بهمن امویی را می شناسند و با او همکار بوده اند می گویند بهمن در همه این سالهای روزنامه نگاری، در سرویس های اقتصادی روزنامه ها گزارشی به مصلحت و در صلاح یک مسوول ننوشت، بهمن امویی یک منتقد به تمام معناست و روزنامه نگاری که ذره ای عقب ننشسته، امروز بهمن امویی دوباره به زندان می رود تا حکم پنج سال حبس قطعی درباره اش اجرا شود، برای کسی که نه از رانتی بهره برده و نه از بیت المال کیسه ای دوخته چنین مجازاتی چگونه قابل تعریف است، زندگی خانوادگی بهمن هم یک مبارزه است، او و همسرش ژیلا بنی یعقوب هر دو زندان رفته اند و یک راه مشترک را برگزیده اند. بهمن امویی امروز در دادگاه همسرش شرکت می کند و بعد به زندان خواهد رفت.

به گزارش جرس،آنچه می خوانید گفتگویی با بهمن احمدی امویی است در ساعات پایانی آزادی، روحیه این روزنامه نگار در آستانه یک حبس ۵ ساله سرشار از استقامت و صبر است، بهمن امویی می خندد و تاثری از این زندان رفتن ندارد، می گوید قضاوتها سیاسی است و بعد از نه ماه زندان و بازجویی با جسارت می گوید که فساد اقتصادی در دولت وجود دارد. صدای محکم بهمن امویی و صلابتش پس از یکسال از واقعه انتخابات، نشان می دهد جنبش سبز حتی اگر برگ برگش را به زندان برند باز هم مقاوم و استوار ایستاده است.

آقای امویی شما بعد از تحمل نه ماه بازداشت در دادگاه به ۵ سال حبس محکوم شده اید. امروز با شما تماس گرفته شده و قرار هست که بعد از دو ماه مرخصی دوباره به زندان بازگردید. آیا فکر می کنید این حکم سنگین به اجرا درخواهد آمد؟ تحلیل خودتان از شرایط چیست؟

همه چیز بستگی به شرایط سیاسی ایران دارد و روال کنونی نشان داده است همه جرایم سیاسی در ایران روال قضایی ندارند و بستگی به شرایط سیاسی روز دارد و آخرین مورد همین اعدام های پنج نفره بود که انجام شد و اینها کاملا تحت تاثیر مسائل روز بود بسیاری از دوستان که حکم های سنگین دارند، صحبتی که خانواده هاشان با قضات و بازجوها داشتند متوجه شدند که همه این حکم ها بستگی به شرایط روز دارد و حتی خود قضات این را عنوان می کنند و می دانند که مبتنی بر روال قضایی و احکامی که در قانون آمده است، نیست و لذا می توان همین تصور را داشت که حکم من هم اجرا شود یا نشود. ربطی به قانون و عدالت قضایی و حقوق و مجازات ندارد.

شما فکرمی کنید این موج بازداشت ها تاثیری بر حرکت اعتراضی مردم دارد؟ آیا آن را متوقف یا کند می کند؟

من تجربه شخصی ام را خدمت شما عرض می کنم. در طول دو ماهی که در بیرون زندان هستم و نه ماهی که در زندان بودم، اعتراضات و خواست مردم برای تغییر خیلی عمیق تر و اساسی تراز این حرف هاست و هر روز که می گذرد بر شدت و عمق خواسته های مردم افزوده می شود. بهترین راه برای حاکمیت این است که با مردم کنار بیاید و در برابر حق و خواست مردم تمکین کند. وگرنه ادامه این شرایط هزینه های بیشتر را برای حاکمیت درپی دارد. چون خواست های مردم را اساسی تر می کند و طبیعتا بعد از آن هزینه های بیشتری را باید مردم و حاکمیت بپردازند.

در طول نه ماه بازداشت شما چه موضوعاتی از سوی بازجوها مطرح می شد؟ در بازجویی ها چه از شما می خواستند؟

واقعیت این است که اینها هرگز به دنبال اطلاعات نبودند بلکه سناریویی را طراحی کرده بودند و در آن برای تک تک بازداشت شده ها که بستگی داشت روزنامه نگار یا وکیل، دانشجو یا فعال سیاسی باشند، نقشی را برای آنها لحاظ کرده بودند و فرد بازداشت شده را به قدری تحت فشار قرار می دادند که نقشش را بپذیرد. تمام این فشارها برای کسانی که در حوادث انتخابات یا بعد از آن دستگیر شدند برای این بوده که اینها نقش شان را بپذیرند و وادارشان کنند تا نقش و سناریو طرا حی شده را قبول کنند. به محض اینکه آن فرد بازداشت شده نقشش را می پذیرفت بازجو یا همان به اصطلاح کارشناس پرونده تصورش این بود که کارش تکمیل و تمام شده . در واقع آنها به دنبال اطلاعات نبودند و این روش شرایط را برای فرد بازداشت شده در زندان سخت تر می کرد.

این شرایط سخت چطور بود. لطفا درباره این سناریوها بیشتر توضیح دهید؟

در این سناریو که طراحی می شد می گفتند که شما جاسوس هستید. شما به عنوان کسی که بازداشت شده ای، جاسوسی و از خارج پول گرفتید و به من می گفتند که شما در درون یک برنامه از پیش تعیین شده و سناریو قرار گرفته اید که بخشی اش در داخل و بخشی از آن خارج از کشورهدایت شده است . شما در یک برنامه کار می کردید و طبق این برنامه، قبل از انتخابات قرار بود این آشوب ها را طراحی کنید و شما از قبل هم می دانستید که بازنده انتخابات هستید پس باید الان بپذیرید که در اشتباه بودید. در این روش حتی ممکن بود شما به این نتیجه برسید که تقلب در انتخابات صورت نگرفته است و اگر فرد بازداشت شده این قالب را می پذیرفت و در نقش جای می گرفت تحت این چکش کاری و فشار ذهنی نهایتا ممکن هست بپذیرد که در انتخابات تقلبی رخ نداده است.

در مواردی دیده شده که عدم مقاومت بازداشت شدگان منجر به آزادی آنها شده است . دلیل مقاومت نه ماه شما چه بود؟ انگیزه مقاومت شما و پافشاری تان بر آنچه می خواستید چه بود؟

واقعیت این است که دولت احمدی نژاد دولتی است که در آن مشکلات اقتصادی زیادی رخ داده است. فساد اقتصادی این دولت در حوزه تصمیم گیری و سیاستگذاری ها و هم در حوزه اجرایی هزینه های زیادی بر جامعه ایران وارد کرده است. طبیعتا دانستن و آگاه شدن نسبت به این موضوع فرد را به این نتیجه می رساند که نمی تواند نقد نکند و خواهان تغییر این وضعیت است و شما حتی اگر در وضعیت فشار هم قرار گیرید باز هم باور شما تغییر نمی کند. حتی این افرادی هم که تحت شرایط سخت، صراحتا یا تلویحا اعلام کردند که تقلبی در انتخابات رخ نداده است مطمئن باشید اینها هم که می گویند در انتخابات تقلب نشده است در واقع در نهادشان می دانند که اینطور نیست. و حرفشان این هست که این دولت هزینه های سنگینی را بر حیثیت و آبروی کشور وارد کرده است.

شما کارشناس اقتصادی هستید و سالها در روزنامه های گوناگون نقدهای اقتصادی نوشته اید. آیا بازجویی های شما بر حوزه کار روزنامه نگاری شما متمرکز بود و شما برای افشای فسادهای اقتصادی در دولت احمدی نژاد مورد بازجویی و اتهام قرار داشتید؟

بله دقیقا ، بازجویی من در واقع یک نسخه از تمام مطالبی که در سال های گذشته نوشته بودم در هر جلسه با خود می آورد. و می خواست که درباره تک تک آنها توضیح بدهم و اینکه دلیل نوشتن آنها چه بوده است و برخی از این مطالب حتی به سالهای ۸۴ و ۸۵ بازمی گشت . بازجو حتی می خواست که نسبت به نقدهای بخش اقتصادی روزنامه هم پاسخگو باشم . باتوجه به مسئولیتی که من در روزنامه سرمایه داشتم. من عضو شورای سردبیری و دبیر اقتصادی این روزنامه بودم و باید درباره تمام موضوعات اقتصادی که در روزنامه سرمایه نوشته شده بود که عمدتا هم در نقد دولت اقای احمدی نژاد بود پاسخ می دادم . حتی نقدهایی که الان بسیاری از نمایندگان اصول گرای مجلس که به نوعی همراه دولت هم لقب گرفته اند، به آن استناد می کنند و حتی با لحن بسیار تندتری نقدهایی را به دولت احمدی نژاد نسبت می دهند و آنچه که ما در روزنامه سرمایه منتشر می کردیم نه تنها حرف های محرمانه یا مسائل پشت پرده حکومت یا دولتی نبوده است بلکه این نقدها براساس بررسی نتایج عملکرد و تصمیم گیری های آقای احمدی نژاد در اقتصاد بوده است. و ما بازتاب عملکرد اقتصادی احمدی نژاد را منعکس میکردیم. ما تاثیر آن تصمیمات را در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران مورد نقد قرار می دادیم ولی آقایان بازجوها رفتاری دیگری را دنبال می کردند و تنها می خواستند نقشی را که برای شما تعیین کردند بپذیرید و در تمام مراحل بازجویی به دنبال این نبودند که بحثی را انجام دهند. یک مطلبی را مطرح می کردند که یا شما باید بپذیرید یا نه. حتی در بسیاری از موارد زندانیان را وادار می کردند که با کلمه قبول دارم پاسخ هاشان را شروع کنند.

شما در این مدت روحیه بازجوها را چطور دیدید؟ به هرحال شما و بسیاری از زندانیان سیاسی بر آنچه که اعتقاد داشتید مقاومت کردید. آیا احساس کردید که بازجوها در اتهاماتی که به شما نسبت می دهند و آنچه می گویند تردید پیدا کنند؟

من


--
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر